حوادث 37 مطلب

جمع بین وقوع بلاهای طبیعی و مسئله عدل الهی؟!

آیا آفرینش بلاهای طبیعی با عدل الهی در تضاد نیست؟!

شرور امور عدمی هستند و آنچه در ظاهر بلا می پنداریم در جای خود خیر است. مثلًا سمومى كه حيوانات سم دار دارند شرّ نيست؛ چون از يك سو وسيله دفاعى آن حيوان در مقابل خطرات مختلف است و از سوى ديگر، با اين سموم، بسيارى از داروهاى حياتبخش ساخته مى شود. باران زیاد نیز باعث پر شدن سفره های زیرزمینی می گردد اما بخاطر ساخت و سازهای غیر اصولی انسان، یا مدیریت نکردن مسیر باران، ممکن است منجر به سیل مرگباری گردد که خانه های فراوانی را تخریب کرده و عده ای را به سوی مرگ بکشاند.
از طرفی حوادث طبیعی از اسباب و مسببات پیروی می کنند. اگر انسان خود را در معرض این امور قرار دهد و اتفاقی برای او بیفتد نباید نظام آفرینش را مقصر بداند. بلاهاي طبيعي با منشاء ساده؛ حوادثي کما بیش قابل پيش بيني هستند و اقدامات پيش گيرانه مناسب و مدیریت حادثه را می طلبند. در مورد زلزله که قابل پیش بینی نیست نیز راه چاره ای که در همه زمان ها مطرح بوده است، ساختن خانه هایی با استحکام بالاتر می باشد.
خداوند برای پیشگری از حوادث طبیعی و آسیب ندیدن بشر، ابزار فراوانی در اختیار او قرار داده است. یکی از این ابزارها عقل است و انسان با مطالعه درباره عواملی که منجر به حادثه می گردد به خوبی می تواند از آنها پیشگیری کند. نه اینکه به قضا و قدر الهی شکایت کند و به عدل خدا شک کند.

گر می نخورم علم خدا جهل بود!

خدا از ازل مي دانسته كه من فلان گناه را در زمان معیّنی انجام می دهم، بنابراين اگر من این گناه را انجام ندهم، علم خدا غلط از آب در مي آيد و به قول خیّام نیشابوری: «گر می نخورم علم خدا جهل بود»! در این صورت مگر من می توانم بر خلاف علم خدا کاری کنم؟ در نتیجه مجبورم طبق علم الهی رفتار نمایم و تلاش من ثمری نخواهد داشت و عاقبت علم الهی تحقّق خواهد یافت.

اوّلا: علم خدا در اينجا از قبيل علم قضا و قدری نيست كه سبب ايجاد اشياء در خارج باشد؛ بلكه خدا به اراده و امکانات، انگیزه و خلق و خوى بندگان علم دارد و مي داند چه خواهند كرد، مانند علم خود ما به اعمال دوستان و آشنايان خودمان؛ چون ما از خوى و عادت آنها آگاهيم، علم ما تابع فعل آنها است نه فعل آنها تابع علم ما. علم الهی نیز در اینجا از علم او به علّت ها ناشی می شود؛ علّت ها نیز در وجود بشر و در اختیار او هستند، مثل قدرت و اراده و خلقیات و انگیزه ها.
ثانیا: اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم و بدون اراده به بديها و نيكيها كشانده شويم، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، تعليم و تربيت، نصيحت و اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى لغو و بيهوده خواهد بود. در حالی که خداوند حکیم است و نسبت امور لغو و بیهوده بر او روا نیست.
ثالثا: آنچه خداوند از ازل می دانست، اعمال اختیاری انسان است. بنابراین، صحیح نیست که علم ازلى خداوند را بهانه قرار داده و خود را در انجام گناه مجبور قلمداد نمايیم؛ زيرا خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه است بلكه می داند كه آن شخص اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى‏ دهد.
علم پيشين الهی را می توان به آگاهی معلّم به سرنوشت دانش آموزی که رفوزه خواهد شد، تشبیه نمود؛ مسلّما آگاهی معلّم تأثیری در رفوزه شدن دانش آموز ندارد و با علمِ معلّم، اختیار از دانش آموز سلب نشده است.

منظور از «صابروا» و «رابطوا» در قرآن

منظور از «صابروا» و «رابطوا» در آیه 200 سوره آل عمران چیست؟

در آيه 200 سوره آل عمران خداوند ضمن دعوت همه مومنان به «صبر» و «مصابره»، به آنها 4 دستور می دهد: نخست، «صبر» و استقامت در برابر حوادث و مشكلات؛ دوم، «مصابره» به معنى صبر و استقامت در برابر صبر ديگران؛ سوم، «مرابطه» که معمولاً به معنى مراقبت از مرزها مى آيد. آخرين دستور نیز، تقواى الهى است كه مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سايه مى افكند و هنگامى كه «صبر» و «مصابره» و «مرابطه» به دور از هر گونه رياكارى و اغراض شخصی، آميخته با تقوا گردد، سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنيا و آخرت مي شود.

نگاهي به آثار و پیامدهای «صبر»

آثار و پیامدهای «صبر» کدامند؟

طبيعت زندگى دنيا اين است كه با موانع و مشكلات همراه مى باشد. در واقع انسان بدون صبر، هم در جهات مثبت به جايى نمى رسد و هم در برابر عوامل منفى قادر به ايستادگى نيست. لذا، كليد اصلى پيروزى ها، صبر است و از آنجا كه دين مجموعه اى از بايدها و نبايدهاست، اطاعت و ترك معاصى، بدون صبر و استقامت، بقا و دوامى ندارد. در روایات اسلامی نیز آمده كه «صبر و ظفر، قرين هم شمرده شده اند و به واسطه صبر، ظفر مى آيد».

مذمّت «جزع و بی تابی» در قرآن

خداوند چگونه در قرآن «جزع و بی تابی» را مذمّت نموده است؟

«جزع» نقطه مقابل «صبر» است و حالت بى قرارى و ناشكيبايى در برابر حوادث و مشكلات است، به گونه اى كه انسان را به زانو درآورده و مأيوس و بى تاب كند و يا از تلاش براى رسيدن به مقصد باز دارد. جزع انسان را از رسيدن به مقامات والا باز مى دارد و از مقام او در جامعه می کاهد. در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده و انسان های تربیت نیافته و فاقد شخصیت را موجودی حریص و كم طاقت معرفى مى كند كه وقتى بدى به او برسد، بى تابى مى كند و هنگامى كه خوبى به او رسد، بخل مى ورزد و مانع ديگران مى شود.

چگونگی علم خداوند به حوادث آینده؟

علم خداوند به حوادث آینده چگونه است؟ حوادثی که هنوز وجود خارجى پيدا نكرده ‏اند، چگونه تحت احاطه علم الهی قرار می گیرند؟!

زمان از ویژگی های عالم ماده است؛ چون زمان مقدار حركت است که تنها در موجودات مادي وجود دارد. بنابراين تنها برای موجود مادی گذشته و حال و آينده معني پيدا می كند؛ امّا براي موجودي كه بالاتر از عالم ماده واقع شده، نه حركت معنایی دارد و نه زمان. براى ذاتى كه همه جا حضور دارد، و ازل و ابد را فراگرفته، ماضى و مضارع و حال بى‏ معنى است، همه حوادث در تمام طول زمان نزد او حاضرند (هر كدام در ظرف مخصوص خود) و او به همه حوادث و موجودات عالم، چه در گذشته و چه در حال و آينده يكسان احاطه دارد.
خداوند هميشه به ذات پاك خود كه علّت همه اشياء است احاطه دارد؛ به تعبير ديگر اگر ما آگاهى به علّت اشياء داشته باشيم مى‏ توانيم آگاهى به نتيجه و معلول آنان نيز پيدا كنيم، چرا كه هر علّتى تمام كمالات معلول و بالاتر از آن را دارد. به عبار دیگر خداوند عالم به ذات خویش است و چون ذات او علّت تمام اشیاء می باشد، تمام اشیاء با خصوصیات آنها و همه اتّفاقات عالم هستی از اول تا آخر در نزد او حاضر اند. پس هنگامى كه او به ذات خويش عالم باشد در حقيقت به همه آنها آگاه است.

نگاهي به مفهوم «غفلت» و اهمیّت آن

منظور از «غفلت» چیست و تا چه اندازه در بحث های اخلاقی اهمیّت دارد؟

«غفلت» داراى مفهوم وسيع و گسترده اى است كه هرگونه بى خبرى از شرايط زمان و مكانى و از واقعيت هاى فعلى و آينده و همچنين هشدارهايى كه حوادث تلخ و شيرين زندگى، به انسان ها مى دهد را شامل مى شود. بى خبرى از اين واقعيت ها و نداشتن موضع گيرى صحيح در برابر آنها، خطر بزرگى براى سعادت انسان ها است كه مى تواند زحمات ساليان دراز عمر انسان را در يك لحظه برباد دهد. به همين دليل علماى اخلاق، در كتاب هاى خود بحث هاى وسيعى درباره «غفلت» و بيدارى آورده اند.

راه هاي درمان «بُخل»

چه راه هايي براي درمان «بُخل» وجود دارد؟

از آنجا كه انگيزه هاى «بُخل» متعدد است، برای درمان بايد آنرا ريشه يابى نمود؛ زيرا بعضى به خاطر علاقه زياد به شهوات دنيا به اموال خود عشق مى ورزند؛ به طورى كه حاضر نيستند كمترين چيزى در اختيار كسى بگذارند. انگيزه ديگر «بخل» آرزوهاى بلند است كه انسان را به جمع مال و بُخل در مصرف دعوت مى كند. انگيزه ديگر، عشق و علاقه به فرزندان و ثروت اندوزى براى آينده آن هاست؛ در حالى كه خداوند روزى آنها را نيز تضمين كرده است و ...

معنای «صبر»

معنا و مفهوم واژه «صبر» چیست؟

منظور از «صبر» همان استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن جزع، بى تابى و تسليم شدن در برابر مشكلات است. این مسئله علاوه بر زندگى مادى در زندگى معنوى نيز وجود دارد. به عبارت دیگر اگر انسان در برابر نفس سركش و هوی و هوس ها و زرق و برق دنيا و جاذبه هاى گناه ايستادگى نكند و در طريق «معرفة اللّه» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد، هرگز به جايى نمى رسد. لذا علماى علم اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مى كنند: صبر بر اطاعت، صبر بر معصيت و صبر بر مصيبت.

دلیل بي صبري موسی(ع) در مقابل خضر(ع)

چرا حضرت موسی(علیه السلام) با آنکه یکی از انبیاء الهی است نتوانست بر اعمال حضرت خضر(علیه السلام) صبر كند؟

در سوره «کهف» به داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) اشاره شده است. در این داستان حضرت موسى(ع) براى فراگرفتن علوم تازه اى نزد حضرت خضر(ع) آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا در اختيارش گذارده چيزى به ايشان بياموزد، ولی ناشکیبایی و بی صبری حضرت موسی(ع) سبب شد که تنها سه نکته مهم را در اين زمينه بياموزد، در حالى كه اگر صبر و حوصله بيشترى داشت هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مى شد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الحسينُ عليه السّلام :

مَنْ دَمِعَتْ عَيناهُ فينا قَطْرَةً بَوَّاءهُ اللّهُ عَزَّوَجَلّ الجَنَّةَ.

چشمان هر کس که در مصيبتهاى ما قطره اى اشک بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.

احقاق الحق ، ج 5، ص 523