تاريكي 3 مطلب

دلایل ترس از «مرگ»

منشاء ترس و وحشت انسان از «مرگ» چیست؟

سرچشمه ترس انسان از مرگ، آن است كه مرگ را به معنی نیستی و فناى مطلق می داند؛ و البته با این تفسیر چیزی وحشتناك تر از مرگ نخواهد بود. اما اگر مرگ را نوعی تولد بدانيم، و معتقد باشيم مرگ نوع كامل تر و عالى ترى از زندگى است، آنگاه مرگ زيبا و دوست داشتنى خواهد بود. از سویی جمعى نيز به خاطر پرونده سیاه اعمال خود، از مرگ وحشت دارند؛ گویا شكنجه‌ هاى طاقت فرسا و مجازات‌هاى دردناك پس از مرگ را با چشم خود مشاهده مى كنند.

نگاهي به پيامدهاي «غفلت» از منظر قرآن

از منظر قرآن، «غفلت» چه پيامدها و تبعاتی به دنبال دارد؟

در قرآن از خطرناكترين گروه كافران سخن به ميان آمده، كسانى كه علاوه بر كفر، آلوده به تكبّر و لجاجت شديد نيز شده اند. در پايان آيه، دليل بدبختى آنها را غفلت از آيات الهى دانسته و مى فرمايد: «به زودى كسانى را كه در روى زمين به ناحق تكبّر مى ورزند، از ايمان به آيات خود منصرف سازيم؛ به طورى كه اگر هر آيه و نشانه اى را ببينند، به آن ايمان نمى آورند و اگر راه هدايت را ببينند، راه خود را انتخاب نمى كنند؛ همه اينها به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند».

مشرکان و فطرت خداجویی

آیا فطرت خداجویی در مشرکان وجود دارد؟

خداوند در آيات63 و 64 سوره انعام مى فرمايد: «بگو: چه كسى شما را از تاريكيهاى صحرا و دريا رهايى مى بخشد؟ در حالى كه او را با حالت تضرّع [و آشكارا] و در پنهانى مى خوانيد. [و مى گوييد:] اگر از اين [خطرات و تاريكى ها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود». مشرکان در این موارد به فطرت خويش باز مى گردند؛ در اين حال غالباً با خدا پيمان مى بندند كه اگر ما را از اين شدائد رهايى بخشد، براى هميشه ممنون لطف او خواهيم بود. ولى غالباً بعد از رهايى از تنگناى حوادث، تمام پيمان هاى خود را فراموش مى كنند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق عليه السلام :

«اني ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسين‏»

من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين‏که به ياد حسين عليه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122