فرشتگان 198 مطلب

حکمت علم غیب پیامبران؟

چه ضرورتی دارد که پیامبران الهی صاحب علم غیب باشند؟ آیا دلیل عقلی وجود دارد که علم غیب را برای ایشان اثبات کند؟

اولا: پیامبران مبعوث شده اند تا نوع بشر را به آنچه خود به آن دسرسی ندارند آگاه کند. حال اگر قرار بود پیامبران آنچه را به بشر عرضه می کنند فقط از سنخ آگاهی هایی محدودی باشد که دیگران نیز با تجربه یا تعقّل می توانستند به دست بیاورند، چه نیازی به مبعوث شدن انبیا وجود داشت؟! می توان گفت اصلی ترین علم غیبی که انبیاء ارائه می دهند همان بسته معارفی است که در قالب وحی ارائه می دهند.
ثانیا: دايره مأموريت پیامبران الهی بسيار گسترده بوده است. چه از نظر زمان و چه از نظر مكان. با توجه به این نکته و با توجه به مواجهه آن مردان بزرگ خدا با طیف های مختلفی از مردم و لزوم پاسخ گویی به آنها و هدایت شان که مستلزم آگاهی از علوم و اطلاعات بسیار گسترده ای بوده، به نظر می آید الهام دانش غیبی از سوی خداوند متعال به آنها امری ضروری بوده است.
ثالثا: در بحث های مربوط به لزوم عصمت انبیاء نیز ثابت شده است که دوری مطلق آن بزرگان از معصیت، معلول اطلاع کامل آنان از حقیقت گناه است. آگاهی پیامبران از مفاسد معاصی و گناهان از جنس دانش های مرسوم عقلی و تجربی بشری نیست و راهی غیر از غیب برای دسترسی به آن وجود ندارد.

مسأله عدل الهی در زمینی شدن انسانها، به خاطر گناه حضرت آدم(ع)!

اینکه حضرت آدم در بهشت آفریده شد اما فرزندانش به خاطر خطای او به زمین آورده شده اند بی عدالتی نیست؟! چرا نوع بشر باید تاوان گناه پدر را بدهند؟!

اولا: بنابر تفسیر صحیح و مستند به دلایل نقلی و عقلی، آدم نه در بهشت برین که در یکی از باغ های سرسبز «زمین» آفریده است؛ بنابراین هم او و هم ما فرزندانش از این لحاظ که در کره «زمین» آفریده شده ایم، تفاوتی با هم نداریم.
ثانیا: خطای او نیز جرم و گناه مصطلح نبوده است تا تبعات آن به فرزندانش سرایت کند؛ عمل او نوعی ترک اولی بود که با توجه به شأن و جایگاهش بهتر بود از او سر نمی زد.
ثالثا: حضور در زمین و مواجهه با آزمون های خداوند و پیروزی در آن آزمون ها، زمینه رسیدن به مقامی والاتر از مقام آدم و بهشتی بهتر از آنجا که آدم در آن بود را فراهم می کند.
رابعا: همه انسان ها در بهره بردن از نعمت های خدا، دچار شدن به امتحانات الهی و وسوسه های شیطان و اختیار یکسانند؛ بنابراین هیچ تبعیضی بین آدم و فرزندانش صورت نگرفته و به هیچ وجه عدل الهی نقض نمی گردد.

پاسداشت مقام «انسان» در قرآن

قرآن كريم در مقام تعريف «انسان» چه بياني دارد؟

هيچ توصيفى از «انسان»، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند. قرآن می گوید: خداوند انسان را با دستان خود آفريد؛ از روح خود در وي دميد؛ امانت خود را به او سپرد؛ همه اسماء را به وي آموخت؛ همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت؛ مقام خلافت خود را در زمين بدو بخشيد؛ هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد و آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت. آری به واسطه اين ويژگى هاى هفت گانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است.

تأثيرپذيری قرآن از فرهنگ جاهلی!؟

آيا اين سخن صحيح است كه چون قرآن به لسان قوم جاهلی نازل شده پس از فرهنگ و آداب جاهلی تأثير گرفته است؟!

قرآن آمد تا تأثيرگذار باشد و با عادات و رسوم فرسوده جاهلى مبارزه كند، نه آنكه در برابر عُرف حاكم كرنش نشان دهد و تأثير بپذيرد. عمده دليل کسانی که این شبهه را مطرح می کنند «تكلّم به لسان قوم» است، كه لازمه آن پذيرش بار محتوايى واژگانى است كه به كار گرفته مى شود؛ زيرا الفاظ و كلمات كاربردى هر قومى، حامل فرهنگ آن قوم مى باشد و به كار گرفتن آن از سوى هركه باشد، به معناى پذيرفت فرهنگ حاكم بر آن جامعه است. و حال آنكه واژگان كاربُردى رايج در عُرف هر لغتى، تنها به عنوان ذكر نام و نشان براى مفاهيمى است كه ميان گوينده و شنونده ردّ و بدل مى شود و هرگز نمى تواند نشانگر پذيرش انگيزه واضع اصل لغت باشد.

"برتري پسر بر دختر" نشانه تأثير اسلام از فرهنگ جاهلی!

آيا اسلام با تاثیر گرفتن از «فرهنگ جاهلی» پسر را برتر از دختر دانسته است؟!

قرآن در آيات 58 و 59 سوره «نحل» بر انديشه جاهلى "برتري پسر بر دختر" خط بطلان كشيده؛ و به جهت تفاوتى كه اعراب ميان پسران و دختران مي نهادند، ایشان را به سخت‌ترين شكل سرزنش و توبيخ كرده است. در هيچ يك از تعبيراتِ سرزنش‌گرِ قرآن، نكوهشى يا خرده‌اى بر خود زن نيست ـ نه به تصريح و نه اشارت ـ بلكه همانا سرزنش بر عرب است كه چنين نگرش نادرستى داشتند.

تناقض آيات قرآن درباره «امكان تكلّم مجرمان» در قيامت!

راه جمع بین آياتی كه برای مجرمان در قیامت قدرت «تكلّم» قائلند و آيات ديگری كه آن را نفی می كنند چيست؟

اوّلا: گويندگان صواب كه در آيه 38 سوره نبأ به آن اشاره شده فرشتگان يا مؤمنانند نه مجرمان، و چنان كه مفسّران نيز گفته اند، سخن صواب ايشان همان شفاعت به حق است؛ چنان كه امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشى درباره همين آيه فرمود: «كسانى كه در روز قيامت به آنان اجازه داده مى شود سخن صواب گويند، ما اهل بيت هستيم كه خدايمان را ستايش مى كنيم، بر پيامبران درود مى فرستيم و شيعيانمان را شفاعت مى كنيم».
ثانيا: در قيامت مراحل، مواقف و موقعيّت‌هاى مختلفى وجود دارد و خداوند مجرمان و کافران را از مطلق مخاصمه و مجادله در محضر خویش نهى نكرده، بلكه از مجادله به هنگام محاسبه اعمال نهى کرده است. چنانکه مخاصمه ياد شده در آیه 28 سوره ق، مربوط به مرحله پس از حسابرسى اعمال و در مقام عذرخواهى است، ولى مُهر شدن لب‌هاى مجرمان در زمان محاسبه و در حين انجام آن است كه مى كوشند گناهان خود را از اساس منكر شوند.

شبهه «قابل فهم نبودن زبان وحی»

چه پاسخي به اين شبهه مي توان داد كه مي گويد زبان وحي قابل فهم نيست و الفاظ قرآن به دلیل مادی و ناسوتی بودن نمی توانند بیانگر حقیقت ملکوتی آن باشند؟

پاسخ اين است كه: زبان وحى به ويژه قرآن، بر حسب موضوع سخن، مختلف است كه اجمالا بر چهار بخش تقسيم مي شود: 1. احكام و تكاليف. 2. اَمْثال و حِكَم. 3. سخن از سراي غيب. 4. معارف و اصول شناخت. در گزاره هاى كتب آسمانى درباره مفاهيم غيبى، از استعاره و تشبيه و مجاز و كنايه استفاده شده تا به گونه تقريبى و از باب تشبيه نامحسوس به محسوس گزارش كنند. اين شيوه متعارفى است كه در اين گونه تشبيه ها، به تقريب بسنده شده و بيان يا درك تحقيقى ـ با اين وصف ـ امكان پذير نيست.

روایات «احرف سبعه» و دلالت آن بر «قرائات سبع»

آیا می توان برای اثبات حجیت «قرائات سبع» به روایت «احرف سبعه» استدلال نمود؟

یکی از دلایلی كه براى حجّيت «قرائات سبع» ارائه داده اند، حديث معروف «اُنْزِلَ الْقُرْآنُ عَلَى سَبْعَةِ اَحْرُفٍ» است؛ يعنى قرآن به هفت حرف نازل شده است تا اشاره اى باشد به «قرائات سبع». ایشان «اَحْرُف» را جمع حرف، به معناى قرائت گرفته اند ولى حرف در اين حديث به معناى لهجه است؛ زیرا قبايل مختلف عرب با لهجه هاى گوناگون نماز مى خواندند و قرآن را برخلاف لهجه قريش كه فصيح ترين لهجه هاى عرب است قرائت مى كردند. برخى از صحابه معترض شده و از پيامبر(ص) پرسيدند: آيا باید همه مسلمانان بر طبق لهجه قريش تلاوت كنند؟ فرمودند: «نه. قرآن به هفت لهجه نازل شده و به لهجه قريش اختصاص ندارد».

آفرینش شیطان اغواگر و مسأله عدل الهی؟!

آیا آفرینش شیطان اغواگر با عدل الهی منافات ندارد؟!

اولا: خدا ابلیس را از ابتدا شيطان نيافريد، ابلیس سالها همنشین ملائک مقرب و بر فطرت پاك بود، امّا با اختیار داده شده، بنای طغیان و سركشى را گذاشت و لقب شیطان گرفت. بنابراین خلقت اولیّه او پلید نبوده تا منافی عدالت باشد.
ثانیا: از منظر سازمان آفرينش، وجود شيطان براى افراد با ايمان و آنها كه مى خواهند راه حق را بپويند زيانبخش نيست، بلكه وسيله پيشرفت و تكامل آنها است؛ چرا که پيشرفت و تكامل، همواره در ميان تضادها صورت مى گيرد. بنابرین وجود شیطان برای حق پویان، رمز تكامل است و سدّ هدایت نیست، زیرا شيطان جز وسوسه کاری نمی کند.
ثالثا: خداوند در برابر وسوسه های اغواگرانه شیطان، ابزار هدایت، اراده و قدرت انتخاب را نیز در اختیار انسان قرار داده است. انسان گناهکار با اختیار از وسوسه شیطان پیروی می کند، لذا مستحقّ مجازات می گردد.

ماجرای «معجزات درخواستي» و علّت ردّ آنها

مخالفان نبوّت پيامبر اكرم(ص) چه معجزاتي از حضرت درخواست می كردند و علت رد شدن درخواستشان چه بود؟

بسيارى از خواسته هاى مخالفان پيامبر(ص) منطبق با شرائط معجزه نبوده است؛ مثل درخواست آوردن خدا و فرشتگان به نزد خود، فرود آوردن آسمان بر سر، داشتن باغي از خرما يا انگور يا خانه اي از طلا و ... اينها نشان مى دهد كه هدف تقاضاكنندگان استفاده از معجزه و هدايت يافتن نبوده بلكه هوى و هوس هاى ديگرى در سر داشته اند؛ چراكه به تصريح قرآن، آنها مردمى لجوج، معاند و بى منطق بوده اند و حتى با ديدن معجزات آشكار باز هم حاضر نبوده اند در برابر حقيقت تسليم شوند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الباقر عليه السّلام :

ما مِنْ رَجُلٍ ذکَرَنا اَوْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ يَخْرُجُ مِنْ عَيْنَيْهِ ماءٌ ولَوْ مِثْلَ جَناحِ الْبَعوضَةِ اِلاّ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيْتاً فى الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذلِکَ الدَّمْعَ حِجاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّارِ.

الغدير، ج 2، ص 202