پاسخ اجمالی:
یکی از نعمت هاى جالب بهشت، فرش هاى بسيار زيبا و نفيس و دل انگيز آن است. «قرآن» در اين باره مي فرمايد: «آنها بر فرش هايى تكيه كرده اند كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». جالب اينكه گرانقيمت ترين پارچه هاى دنيا آستر اين فرشهاست. بنابراين قسمت روئين آن چيزى است كه از لطافت و زيبايى و ارزش در وصف نمى گنجد و به فرموده قرآن: «هيچكس نمى داند چه نعمت هايى كه مايه روشنى چشم است خدا براى آنان پنهان كرده است».
پاسخ تفصیلی:
یکی از نعمت هاى جالب بهشت، فرش هاى بسيار زيبا و نفيس و دل انگيز آن است. در آيه 54 سوره «رحمن» (سوره اى كه مجموعه اى از نعمت هاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى خوانيم: «مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُها مِنْ اِسْتَبْرَقٍ»؛ (اين در حالى است كه آنها بر فرش هايى تكيه كرده اند [نشسته اند] كه آستر آنها از پارچه ابريشمينِ ضخيم است).
جالب اينكه گرانقيمت ترين پارچه هاى دنيا آستر اين فرشهاست! بنابراين قسمت روئين آن چيزى است كه از لطافت و زيبايى و ارزش در وصف نمى گنجد و به گفته بعضى از مفسّران از امورى است كه «قرآن» درباره آن مى فرمايد: (هيچكس نمى داند چه نعمت هايى كه مايه روشنى چشم است خدا براى آنان پنهان كرده است)؛ «فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِي لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُن».(1)
در حديثى نيز از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «ظَواهِرُها نُورٌ يَتَلَأْلَأُ!»(2)؛ (قسمت روئين آن فرش ها نورى است درخشنده!).
در آيه 16 سوره «غاشيه» به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم كه ضمن توصيف نعمت هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى فرمايد: «وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ»؛ (در آنجا فرش هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده).
«زرابيّ»: «زَربِيَّة» (بر وزن شرقيه) به گفته بعضى از ارباب لغت در اصل از واژه فارسى «زربفت» گرفته شده، پارچه اى كه بجاى نخ، الياف طلا در آن به كار رفته و گاه به معناى پارچه هاى گرانقيمت بسيار جالب و زيبا تفسير شده است.(3)
بعضى از ارباب لغت و مفسّران گفته اند كه «زرابى» جمع «زربى» (به كسر زاى) و «زربيّه» در اصل به معناى انواع گياهان است، هنگامى كه رنگ سرخ و زرد و سبز در آن به هم مى آميزد، به همين جهت به پارچه ها يا فرش هايى كه رنگ هاى متنوع زيبايى دارد نيز اطلاق مى گردد(4) فرش هايى كه خواب نرم و جالبى دارد تفسير نموده اند.
توصيف اين فرش ها به «مبثوثه» به معناى گستردن آنها و يا پراكنده بودن در مكان هاى مختلف است.
در همين سوره در آيه قبل از آيه فوق به تعبير ديگرى برخورد مى كنيم كه مربوط به بالش ها و پشتى ها است، مى فرمايد: «وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ»؛ (در آنجا پشتى هايي بر تختها وجود دارد كه صفّ داده شده است!).
«نَمارِقُ» جمع «نُمْرُقَه» (بر وزن غُلْغُلَة) به گفته «صحاح اللغه» به معناى پشتى كوچكى است كه بر آن تكيه مى كنند (و گاه به هنگام استراحت آن را در دامن نهاده بر آن تكيه مى نمايند).
در آيه 76 سوره «رحمن» نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش هاى بهشتى برخورد مى كنيم، مى فرمايد: «مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ»؛ (ساكنان بهشت بر تخت هايى تكيه زده اند كه با زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانيده شده است).
«رَفْرَف» به گفته راغب در «مفردات» در اصل به معناى برگ هاى پراكنده درختان است، سپس به بعضى از پارچه هاى رنگارنگ كه شبيه منظره باغ هاست اطلاق شده، بعضى از ارباب لغت، رفرف را به معناى دامنه خيمه (و مانند آن) كه با حركات باد تكان مى خورد دانسته اند (حركت بال هاى پرندگان را نيز «رفرفه» مى گويند).(5)
بعضى نيز آن را به معناى پارچه هاى سبز رنگى كه از آن نوعى فرش (يا رو تختى) درست مى كنند، مى دانند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اين واژه به معناى باغها و سبزه ها (يا پارچه هاى خواب دار) باشد كه با وزش باد تكان مى خورد؛ زيرا «رَفْرَف» در بسيارى از متون لغت به معناى دنباله هاى خيمه و پارچه هايى آمده كه با وزش باد حركت مى كند، «ابوالفتوح رازى» در تفسير خود مى گويد «رفرف» مرغزارهاى بهشت مي باشد كه پر از گياه سبز و تازه است.
امّا «عَبْقَرِي» از ماده «عَبْقَر» (بر وزن جعفر) به گفته «صحاح اللغه» و «مفردات»، در اصل نام محلى است كه عرب آن را سرزمين جنّيان و پريان مى پنداشتند. سپس هر چيز عجيب و نادر الوجود و جالب يا هر شخص دانشمند ماهرى را به آن نسبت داده و «عبقرى» گفتند و جمع آن «عباقره» است.(6) حال ريشه اصلى به دست فراموشى سپرده شده و بر اشخاص فوق العاده بزرگ و اشياء گرانبها و نفيس اطلاق مى شود و در آيه فوق توصيفى است براى پارچه هاى بسيار جالب و زيبا و بى نظير بهشتى.
بعضى نيز گفته اند: «عبقر» نام شهرى بوده كه بهترين پارچه هاى ابريشمى را در آن مى بافتند.(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.