افسانه «عدم رشد سیاسی» شرق!
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، تیر 1347، سال 9، شماره 8.
افسانه «عدم رشد سیاسی» شرق! (مشرق زمین باید بپاخیزد)
- چرا، و از کی، این افسانه به وجود آمد؟!
- چگونه با ورود استعمار، «هند» همه چیز خود را ازدست داد؟
- اول ایجاد عدم رشد، بعد اثبات لزوم سرپرستی!
مقدمه
کشورهای استعماری برای این که سرپوشی بر روی اعمال ضد انسانی خود در شرق بگذارند، و دخالت ظالمانه خود را در امور این کشورها توجیه کنند افسانۀ دروغین دیگری به عنوان «عدم رشد سیاسی-اجتماعی ملل شرق» ساخته و از این رو آنها را نیازمند به سرپرستی و قیمومت ظاهری یا معنوی! معرفی می کنند، که با یک دنیا بزرگواری و انسانیت حاضر شدهاند رهبری و راهنمائی آنها را به عهده بگیرند، بدون این که کم ترین چشم داشتی از این کار در نظر داشته باشند!
این افسانه دروغین تازه نیست و همیشه مورد استناد استعمارگران بوده است. نمونه روشن این طرز تفکر همان است که «گلد واتر» (نامزد سابق ریاست جمهوری آمریکا) که افکار عمیق و صلح جویانه او زبانزد خاص وعام است! (و از آن جمله به کار بردن بمب اتمی برای به دست آوردن صلح شرافتمندانه در ویتنام می باشد!) در کتاب «چرا پیروز نشویم» نوشته است؛ او میگوید: «ما به حفاظت از آفريقا ادامه خواهیم داد؛ زیرا به خاطر مصالح و بقای غرب(!) پیروزی بر کمونیسم در آن قاره ضروری است (دقت کنید) علاوه بر این، دلیل دیگر ما برای حفاظت از آفريقا این است که می دانیم «امتیاز متولد شدن ما در دنیای غرب» با «احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد زندگی دیگران به کمک ثروت و امکانات غرب» ملازمه دارد ...»!!! سپس اضافه می کند: «باید انجمنی مرکب از کشورهای توسعه يافته غرب به منظور «سرپرستی» به وجود آید و اجرای برنامههای شدید و سریع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را در کشورهای جدید الاستقلال و نوزاد آفريقا تحت قیمومت و حمایت قرار دهد».(1)
گفتار بالا گرچه به اصطلاح درباره «حفاظت» افریقاست؛ ولی با توجه به جهات مشترک کشورهای آسیائی و افریقائی، روشن است که در مورد همه صادق خواهد بود؛ چه اینکه نبودن رشد کافی اقتصادی در این کشورها از یک طرف، و لزوم حفظ مصالح و بقای غرب از طرف دیگر، ایجاب می کند که همه کشورها به طور مساوی مشمول عنایات خاص! غرب در مورد حفاظت از آنها و اجرای برنامههای شدید و سريع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و ... باشند، زیرا دلیلی ندارد که غربی ها عواطف انسانی خود را تنها متوجه یک قسمت از این کشورها بنمایند و از دیگران دریغ دارند!!
بدیهی است این منطق منحصر به آقای «گلد واتر» نیست؛ این منطق همۀ سیاست مداران غرب است که تحت عنوان حفاظت، سرپرستی، و احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد دیگران، به هدف هاي شوم خود جامه عمل میپوشانند و خود را به عنوان سرپرست، دلسوز، مدافع، و قيم شرق و هزار عنوان دیگر معرفی کرده و می کنند.
ولی در اینجا جای یک سؤال باقی است و آن اینکه نمی دانیم چه اثری در قدوم نامیمون اروپائیان هست که پیش از قدم گذاردن به شرق، شرقيها همه چیز داشتند، و با ورود آنها همه چیز از بین رفت و یک باره در همه جنبههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی گرفتار رکود و سپس عقب نشینی و فقر شدیدی شدند؟! با اینکه بزرگترین دانشمندان گذشته جهان همه از شرق برخاستند و نهال علم و دانش در شرق جوانه زد و سرداران و فرماندهان بزرگ تاریخ و سیاست مداران نامی غالبا از شرق برخاستند، ولی با نفوذ استعماری غربی ها در شرق همۀ اینها از بین رفت و یک فقر همه جانبه به جای آن نشست.
بد نیست به عنوان نمونه کشور پهناور «هندوستان» را که مصداق کامل کشور نیازمند به «سر پرستی و حفاظت و اجرای برنامههای شدید و سریع فرهنگی و اقتصادی» می باشد و به همین دلیل سالیان دراز به وسيله امپراطوری «انگلستان» حفاظت می شد، مورد مطالعه قرار دهیم:
به گفتۀ یکی از نویسندگان محقق معاصر: «مورخان بزرگ در این مسئله متفق القول اند که وضع اقتصادی هندوستان تا قرن هجدهم از هر جهت روبراه بود؛ از جمله «ورا انستی» (Vera Anstey) مورخ مشهور غربی که مسلما عقائد ضد انگلیسی ندارد در کتاب خود بنام «توسعه اقتصادی هند» به تفصیل شرح می دهد که چگونه در آن قرن روش های تولیدی و تشکیلات صنعتی و تجاری هند می توانست با پیشرفته ترین نقاط دنیا برابری کند! و چگونه در دورانی که انگلیسی ها دارای یک زندگی بدوی و بسیار ابتدائی بودند هندی ها بهترین پارچهها و مخمل و کالاهای دیگر را میبافتند و به خارج صادر می نمودند؟ چطور شد که در ظرف یک قرن (قرن سلطۀ استعمار) وضع این کشور با مقایسه با ممالک اروپائی یک مرتبه تغيير کرد؟... ». سپس اضافه می کند: «هیچ دلیلی در کار نیست که بتواند این انحطاط را به عللی از قبیل «عدم استعداد ذاتی» یا «پستی نژاد» و غیر اینها مربوط سازد، به عكس، هندي ها اصولا در امور فکری و امور فنی خود را شایسته نشان داده اند».(2)
او در جای دیگر می گوید: «انگلستان ستون فقرات هند را درهم شکست ... و بدون عبارت پردازی شاعرانه می توان گفت استعار انگلستان حقیقتا برای دو قرن روح هند را از میان برد، و ترس را در همه شئون زندگی مردم هند با وسائل گوناگون مستقر ساخت؛ بطوری که هر هندی را به صورت نگهبان زندان خود درآورد! سیاست ارضی و مالی انگلستان بدان منجر شد که اقتصاد روستائی هند درهم شکست، و مالکین بزرگ آن کشور و رباخواران تسلط دیرینه خود را تحکیم نمودند. سیاست تجاری انگلیس، پیشه وران هند را ازبین برد و مراکز شهری فقیر و مرگبار هند را به وجود آورد. سیاست فرهنگی انگلستان براساس جلوگیری از رشد استعداد صنعتی و علمی و ترویج علوم کهنه بود. برای نمونه در دانشگاه های هند، متون انگلیسی قرن 16 و 17 به جای فلسفه تاریخ سیاسیی تدریس می شد».(3)
به این ترتیب ملاحظه می کنیم که استعمار نخست تمام آثار رشد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و به دنبال آن رشد سیاسی را از میان میبرد و سپس خود را به عنوان قیم و سرپرستی که وجودش برای «حفاظت» این گونه کشورها کمال ضرورت را دارد معرفی می کند! و بگفته شاعر شیرین سخن ما:
خود می کشی ای حافظ، خود تعزیه می داری؟!
خودشان این ماتم بزرگ را به وجود آورده و خود در سوک آن اشک میریزند! «نهرو» در کتاب «اكتشاف هند» چنین اظهار عقیده می کند که: «همه عقب افتادگی و تهی دستی دردناک و تمام مشکلات اجتماعی مردم هند معلول همان سیاست دوران استعمار است». و از اینجا ریشه اصلی افسانه عدم رشد سیاسی و اجتماعی کشورهای شرق و فلسفه اصلی به وجود آوردن این افسانه، و همچنین عواملی که پایه آن را چیدهاند کاملا روشن می گردد.
این مطالعات به ما نشان می دهد که منظور اصلی از «حفاظت» در حقیقت نگاه داری ممالک استعمارزده در همان حال عدم رشد، و جلوگیری از رشد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی آنهاست؛ و احساس مسئولیتی که آقای «گلد واتر» و امثال او نسبت به رشد و پیشرفت دیگران احساس می کنند چیزی جز این نیست که رهبری در همۀ این قسمتها به دست آنها باشد؛ تا آنجا که صلاح میبینند ببخشند و آنجا که صلاح نیست (یعنی مصالح آنها به خطر میافتد) باز دارند.
آری بر ملل شرق لازم است که با توجه به تاریخ گذشته خود این افسانههای دروغین را درهم بکوبند و مخصوصا عوامل به وجود آورنده آن را با استناد مدارک زنده به جوانان خود معرفی کنند.
ادامه دارد ... افسانه «نفوذ جادویی سیاست غرب!»
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.