عبادت 149 مطلب

جايگاه و سهم دعا در حل مشکلات مردم؟

دعا چه جايگاه و سهمی در حل مشکلات دارد؟ آيا صحيح است که به نام دعا مردم را از تدبیر امور، عمل، تحقيق، درمان و توسعه باز داريم؟!

دین و مذهب هرگز دعا را جانشين اسباب و علل قرار نداده، بلكه آن را چيزى مافوق آنها قرار داده؛ یعنی همان جا كه هيچ راه و وسيله ديگرى جز دعا برای شخص وجود ندارد و تنها روزنه اميد استمداد از نيرويى مافوق، نيروى لايزال مبدأ جهان هستى است. در این صورت مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امر ممكنى براى او آسان است.
ضمن اینکه دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقه لسان نيست؛ بلكه يك نوع آمادگى روحى و شايستگى معنوى و خودسازى است كه مى تواند در سلسله علل قرار گيرد و علّت ناقصه اى را كامل كند؛ زيرا فضل بى پايان خدا به اندازه شايستگيها و لياقتها به افراد مى رسد و بنابراين كسب شايستگى و لياقت مى تواند منشأ فضل و فيض تازه اى گردد.

منافات دعا با مقام رضا و تسليم بر اراده الهی؟!

آیا دعا کردن با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده الهی منافات دارد؟!

رضایت و تسلیم باید بر قضای الهی باشد و قضای الهی نیز بر اساس استعدادها و لیاقت هایی که هر شخص از خود نشان می دهد شکل می گیرد و جریان می یابد. «دعا» به تصریح آموزه های اهل بیت(ع) یکی از مؤثرترین عواملی است که مواهب الهی را به شخص جلب می کند. زیرا دعاکننده بعد از آن که نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسایل موجود به کار می بندد، آن جا که دیگر کاری از دستش بر نمی آید و به نقطه بن بست رسید، به در خانه خدا می رود و با توجه و توکل و تکیه بر خدا، فراهم شدن اسباب و عواملِ خارج از دایره قدرت انسانی را از وی طلب می کند و با همین توکل و تکیه است که تسلیم قضای الهی می شود.

استجابت دعاي سه گروه از زبان امام صادق(ع)

طبق فرمايش امام صادق(ع) دعای چه کسانی ردّ نمی شود؟

به فرموده امام صادق(ع) دعای سه گروه ردّ نمی شود: 1. دعاى پدر در حق فرزند وقتی كه فرزند كارِ نيكى در حقِّ پدر انجام می دهد و نفرين پدر در حقِّ فرزند زمانى كه فرزند مورد عاقّ پدر قرار مى گيرد. 2. نفرين مظلوم بر كسى كه به او ظلم كرده، و دعاى مظلوم در حقّ كسى كه او را یاری کرده است. 3. دعاى مؤمن در حق کسی که از او تقاضاى كمك كرده و او اجابت نموده و نفرين مؤمن در مورد كسى كه تقاضاى كمك از او كرده و وی قادر بر كمك او بوده؛ ولی او را کمک نکرده است.

صادق بودن وعده های الهی و عدم استجابت دعاها

علی رغم صادق بودن وعده های الهی، چرا بعضی از دعاهای ما مستجاب نشده و یا انفاق های ما مضاعف نمی شود؟

امام صادق(ع) در پاسخ به مستجاب نشدن دعاها با تاكيد بر صادق بودن وعده الهی می فرماید: «كسى كه اطاعت خداوندِ متعال كند در آنچه امر به دعا كرده و جهت دعا را در آن رعايت كند، اجابت خواهد كرد». جهت دعا همانا حمد خدا، يادآوري نعمتش، درود بر پيامبر(ص) و توبه از گناهان است. همچنین امام در جواب به اين كه علی رغم انفاق در راه خداوند، ولى چيزى جاىگزین آن نمی شود، فرمودند: «اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، هيچ درهمى را انفاق نمى‌‏كند؛ مگر اين كه خدا عوضش را به او مى‌‏دهد». در واقع انفاق باید از اموال حلال باشد كه خدا غير آن را قبول نکرده و بركت نمی ‏دهد.

معلّق نمودن رفع نیاز بشر به دعا در درگاه الهی!

چرا خداوند در برخی از موارد رفع گرفتاری انسان را منوط به دعا کرده است؟! اگر خدا از گرفتاری انسان خبر دارد و می تواند بدون دعا برطرف کند، آیا منوط شدن رفع گرفتاری به دعا با عدل خدا منافات ندارد؟!

اولا: خداوند بدون دعا و حتی در شرایطی که بندگان گناه می کنند، نعمت های خود را شامل حال آنها می کند و تعلیق رفع برخی گرفتاری ها به دعا یک تعلیق الزامی نیست.
ثانیا: خداوند عالم را طبق نظام اسباب و مسبّبات تدبیر می کند. یکی از امور موثّر برای اجابت حوائج در آن نظام اسباب و مسببات؛ «دعا» است. این سؤال که چرا خداوند در برخی از موارد رفع گرفتاری انسان را منوط به دعا کرده است؟ مثل این است که بپرسیم چرا خداوند رفع بیماری را منوط به دارو کرده است؟!
ثالثا: هر چیزی در این عالَم حکمتی دارد و دعا نیز دعا حکمت های خودش را دارد: 1. دعا نماد سپاس گذاری از منعم و از جمله عبادات محسوب می شود. 2. بنده با دعا خود را وابسته مطلق به خالقش می ببیند و طغیان نمی کند. 3. انسان به وسيله دعا به خداوند توجّه می نماید و همین سبب می شود که خداوند نیز به او توجّه کند. 4. دعا به هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا به انسان اميدوارى و آرامش مى بخشد. 5. همچنین دعا باعث تقویت اراده می شود.

منافات آیه «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدا»، با توسل و طلب شفاعت از غیر خدا!

با توجه به برخی آیات مثل آيـه ۸۸ سوره قصص که می فرماید: «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر»؛ (هيچ معبود ديگري را با خدا مخوان)، آیا توسل و شفاعت با توحيد سازگار است؟!

اولًا: در قرآن مجيد لفظ دعوت در مواردى بكار رفته است كه هرگز نمى ‏توان گفت مقصود از آن عبادت است؛ مانند آیه 5 سوره نوح که می فرماید: «قالَ رَبِّ انّى دَعَوْتُ قَوْمي لَيْلًا وَنَهاراً»؛ آيا مى‏ توان گفت مقصود حضرت نوح اين است كه من قوم خود را شب و روز عبادت كردم؟!  در اين آيه و ده ها آيه ديگر، لفظ دعوت در معناى غير عبادت و پرستش بكار رفته است، از اين جهت نمى ‏توان گفت دعوت و عبادت مترادف يكديگرند و اگر كسى از پيامبر يا مرد صالحى استمداد كرد و آنان را خواند در اين صورت آنها را عبادت كرده است؛ زيرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.

ثانیا: مقصود از دعائی که در این آيات از آن نهی شده است، مطلقِ خواندن نيست، بلكه دعوت خاصى است كه مى‏ تواند با لفظ پرستش مرادف باشد؛ زيرا مجموع اين آيات درباره بت پرستانى وارد شده است كه بت‏هاى خود را خدايان كوچكى مى‏ پنداشتند كه برخى از شؤون الهى به آنها سپرده شده و در كار خود نوعى استقلال دارند؛ ناگفته پيداست كه خضوع و تذلّل يا هر نوع گفتار و رفتار در برابر موجودى به عنوان خداى بزرگ و يا خداى كوچك از اين نظر كه او اللَّه و رب‏ و مالك امور شفاعت‏ و مغفرت‏ است، عبادت و پرستش خواهد بود و از نظر قرآن ممنوع است.

شرائط استجابت «دعا»

استجابت «دعا» چه شرائطي دارد؟

بعضى چنين مى پندارند كه استجابت «دعا» هيچ قيد و شرطى ندارد و انسان هر دعايى كه مى كند بايد انتظار داشته باشد كه از لطف خدا به اجابت برسد؛ در حالى كه چنين نيست. در روايات متعدّدى كه از معصومان(ع) به ما رسيده براى اجابت دعا شرايط متعدّدى ذكر شده از جمله: توبه و پاكى قلب، پرهيز از غذاى حرام و كسب حرام، تلاش و كوشش در مسير امر به معروف و نهى از منكر و ... امام صادق(ع) در حديثي مي فرمايند: «مبادا هيچ يك از شما از خدا درخواستى كند؛ مگر اينكه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پيغمبر و آلش بفرستد سپس به گناه خود نزد او اعتراف [و توبه] كند سپس دعا نمايد».

منافات دعا با عقیده به سرنوشت مشخص در علم و قضا و قدر الهی!

وقتی ما معتقد باشیم که سرنوشت انسانها در علم و قضا و قدر الهی مشخص شده، دعا کردن چه فایده ای دارد؟!

اولا: منظور از قضا و قدر اين است كه هر پدیده و هر حادثه ای در عالم «علت» و «اندازه اى» دارد و چيزى بدون علت و اندازه معیّن بوجود نمى‏ آيد. بر این اساس سرنوشت انسان نیز بر اساس اسباب و عللی محقّق می گردد که «دعا کردن» از جمله این اسباب است. به عبارتی دیگر دعا يكی از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است.
ثانیا: علم خدا نیز منافاتی با دعا کردن ندارد، زیرا در علم خدا حوادث عالم بر اساس «تحقّق علل و عوامل» محقّق می شود و «دعا» هم يكي از عوامل موثّر است. ما باید برای تحقّق خواسته های خود از هر تلاشی دریغ نکنیم و یکی از امور موثّر برای اجابت حوائج دعا است.
ثالثا: اگر برآوردن برخی از حوائج ما منوط به «دعا» شده است، بخاطر اثرات مثبتی می باشد که در دعا کردن وجود دارد؛ مثل: بهره مندی از عنصر توکّل، کسب امید و تقویت اراده، کسب خود آگاهی، پیروزی بر اضطراب ها، غفلت زدایی، هم بستگی اجتماعی، بهره گیری از آموزه های اخلاقی و معرفتی و ... .

دعای زیبای امام علي(ع) در خطبه «اشباح»

امام علي(علیه السلام) در پایان خطبه «اشباح» چه دعايي نموده است؟

امام علي(ع) در بخش پایانی خطبه «اشباح»، پس از توصيف خداوند به بهترین صفات و همراه كردن آن با شکر و سپاس پروردگار و درخواست گشودن گنج هاي مغفرت و ذخایر رحمتش، با دو دعا آن را به پايان مي رساند: «[خداوندا] رضاى خود را در اين موقعيت به ما عطا كن و دستِ نيازِ ما را از دامان غير خود كوتاه گردان! كه تو بر هر چيز توانايى».

اهمیّت دعا و نيايش در اسلام؟

دعا و نيايش در اسلام از چه جایگاهی برخوردار است؟

دعا و نيايش در تعليمات اسلام جايگاه ويژه اى دارد تا آنجا كه قسمت عمده عبادات اسلامى را تشكيل مى دهد. در حديث، از دعا به عنوان اسلحه مؤمن، ستون خيمه دين و نور آسمانها و زمين نام برده اند. دعا سبب افزايش قابليت و شايستگى انسان مى شود؛ زيرا انسان به درگاه خدا مى رود و دل و جانش را به نور معرفت او صفا مى بخشد و از گناه خود توبه مى كند؛ چرا كه توبه از شرايط قبولى دعا است و با اين امور، قابليت بيشترى براى لطف خدا مى يابد؛ زيرا خدا مقدر كرده آنها كه شايسته ترند بهره بيشترى از لطف و عنايتش داشته باشند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيى فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

هر کس در مجلسى بنشيند که در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى که دلها مى ميرند، نمى ميرد.

بحارالانوار، ج 44، ص 278