ظاهر 25 مطلب

زشتی برخی افراد و مسئله عدل الهی؟

انسان هایی با اعتماد به نفس برآمده از از زیبایی خداداد، در بسیاری از امور زندگی موفق می گردند و در مقابل انسان های دیگری به خاطر زشتی مادرزادی بسیاری از توفیقات زندگی را از دست می دهند؛ با توجه به این واقعیّت ها، آیا آفرینش افراد زشت بی عدالتی نیست؟!

اولا: اقتضای آفرینش الهی زیبایی است و خداوند بخلی در چنین آفرینشی نمی ورزد؛ بلکه موجودات به خاطر تفاوت در قابلیت ها و استعدادهای شان، بهره متفاوتی از فیوضات الهی می برند؛ یعنی زمینه های موجود، استعداد ها و قابلیّت های هر جسمی، اقتضای خاص خود را دارند.

ثانیا: زیبایی در منطق انسانها نسبی است و چه بسا چهره ای که برای گروهی از مردم بسیار زیبا و دلنشین و بی نقص به نظر می رسد، در نظر گروهی دیگر، نامتناسب و نازیبا باشد. بر این اساس صدور مطلق این حکم که برخی «زشت» و برخی دیگر «زیبا» هستند امری دور از واقعیّت بیرونی است.

ثالثا: توجه زیاد به ظاهر و اهمیت قائل شدن برای آن در شکل گیری سرنوشت آدمی، خلاصه کردن تمام قابلیت ها و ویژگی های او در جسم و خلاصه کردن تمام جسم در چهره است؛ در حالی که نه قابلیت ها و استعدادهای انسان منحصر به ویژگی های ظاهری اوست و نه زندگی انسان منحصر به زیست در این جهان است.

منافات تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» با ازلی و ابدی بودن خداوند!

منظور از صفات «ازلی و ابدی» در مورد خداوند چیست؟ آیا تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» در مورد خداوند، با صفات «ازلی و ابدی» سازگار است؟ اگر او نسبت به موجودات دیگر اول و آخر باشد، وجود او نیز مثل آنها محدود به زمان است؟

توصيف خداوند به «الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» نه تنها با ازلی و ابدی بودن خداوند منافاتی ندارد، بلکه تعبير لطيفى است از ازلی و ابدی بودن خداوند. منظور از آن اینست که هر چيزى اوّل فرض شود، خدا قبل از آن چيز بوده؛ پس او نسبت به تمام ماسواى خود اوّل است؛ همچنين هر چيزى كه آخر فرض شود، خداى تعالى بعد از آن خواهد بود.
در توضیحی دیگر می توان گفت او وجودى بى انتها و «واجب الوجود» است. یعنى هستی اش از درون ذات او است نه از بيرون، تا پايان گيرد يا آغازى داشته باشد. بنابراين از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. بنابراين تعبير به اوّل و آخر هرگز زمان خاصّى را در بر ندارد و اشاره به مدّت معيّنى نيست.

خلاصه تمام پندها

امام علي(عليه السلام) تمام پندها و نصايح را در چند نصيحت خلاصه نمودند؟

امام علي(ع) تمام پندها را در سه نصيحت خلاصه نمودند: اگر بر سر دو راهى دنيا و آخرت قرار گرفتيد و ادامه هر دو ممكن نبود، آنها كه به راه آخرت بروند، خدا مشكل دنياى آنها را هم حل مى‌كند. در جايى كه ظاهر و باطن انسان در تضاد قرار گيرد كسى كه باطنش را اصلاح كند، خدا ظاهرش را اصلاح مى‌كند. كسى كه در دو راهى رضاى خالق و مخلوق، رضاى خالق را در نظر بگيرد، خدا رابطه او را با بندگان اصلاح مى‌كند. نتيجه اين كه اگر اعتقاد داريم كه دل‌هاى بندگان به دست خداست بايد به سمت رضاى خدا برويم.

دیدگاه قرآن کریم درباره «رجعت»

قرآن کریم نسبت به مسئله «رجعت» چه نظر ی دارد؟

برخي خيال كرده اند كه قرآن مخالف «رجعت» است. دهلوي مي‏ گويد: «مطابق برخي از آيات، رجعت انسان به اين دنيا امکان‏ پذير نيست»؛ لکن باید گفت: ظاهر آيه 99 سوره «مؤمنون» مخالفتي با رجعت ندارد؛ چون اطلاق اين آيه را مي توان به اخبار متواتر مبنی بر رجعت برخي از افراد، تقييد زد. ضمن اینکه ظهور اين آيه مربوط به قبل از مرگ است و رجعت مربوط به بعد از مرگ می باشد. آری آيات بسياري «نصّ» در تحقق رجعت در اين دنيا دارد و «نصّ» مقدّم بر «ظاهر» است. همچنين آيه 99 اخصّ از مدّعا است؛ زيرا مربوط به درخواست رجعت از طرف کفّار است؛ در حالي که مورد بحث اعمّ است.

معناي «شاهد» و «ظاهر» بودن خداوند

معناي صحيح صفات «شاهد» بودن و «ظاهر» بودن خداوند چيست؟

امام علي(ع) در بیان برخي از اوصاف خداوند مى فرمايد: «او در همه جا حاضر است؛ نه اين كه با اشياء مماس باشد و از همه چيز جداست؛ بى آن كه مسافتى بين او و موجودات باشد». منظور امام(ع) اين است كه حضور خداوند در همه جا نه به معناى حضور مكانى است كه تماس با اشياء داشته باشد؛ بلكه به معناى احاطه وجودى خدا به همه چيز است؛ و جدايى او از اشياء نه به معناى فاصله مكانى يا زمانى است؛ بلكه به اين معناست كه ذات او در غايتِ كمال و غير او در نهايت نقصان است.

راه شناخت «نیکان» از «بدان»

امام علي(ع) در خطبه 154 «نهج البلاغه» درباره راه شناخت «نیکان» از «بدان» چه فرموده است؟

امام علي(ع) درباره راه شناخت نیکان از بدان مى فرمايد: «بِدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آنچه ظاهرش پاك و خوب است باطنش نيز پاك و خوب است و آنچه ظاهرش خبيث و بد است باطنش نيز خبيث است، پيامبر راستگو(ص) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست دارد؛ ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند، بدان هر عملى رويشى دارد و هيچ رويشى از آب بى نياز نيست و آبها مختلفند آنچه آبيارى اش پاكيزه باشد نهالش پاك و ميوه اش شيرين است و آنچه آبياريش ناپاك باشد نهالش ناپاك و ميوه اش تلخ خواهد بود».

احاطه على(ع) بر قرآن در بیان ابن مسعود

سخن ابن مسعود درباره احاطه علمى امیرالمؤمنین على(علیه السلام) بر قرآن چیست؟

از ابن مسعود نقل شده: قرآن هفت حرف دارد و هر حرف آن ظاهر و باطنى دارد و نزد على(ع) ظاهر و باطن قرآن وجود دارد.

استدلال قائلین به تأویل صفات الهی

قائلین به تأویل صفات الهی برای اثبات نظر خود چه استدلالی دارند؟

تعبیرهاى کنایى امرى عادى در زندگى بشر است. خداوند متعال نیز به جهت فهم مردم مطابق با محاورات آن ها در قرآن کریم سخن گفته است تا با الفاظ و اسلوب هاى متداول بین مردم مطالب عالى را به آنها تفهیم کند. و اصولا هر گاه حکم عقلى برهانى بر خلاف شرع بود باید شرع را تأویل نمود و در آنجا که ظاهر آیه یا روایت با حکم عقلى قطعى مخالف است نباید آنها را به ظاهرش حمل نمود.

فرق «عالم مُلک» و «عالم ملکوت»

چه فرقی بین «عالم مُلک» و «عالم ملکوت» است؟

«ملكوت» يعني باطن و «مُلك» يعني ظاهر. آنجا كه سبحان است، جاي ملكوت است «فسبحان الّذي بيده ملكوت كلّ شي‏ء» و آنجا كه سخن از مُلك است جاي تبارك: «تبارك الّذي بيده الملك» بين ملك و ملكوت مثل ظاهر و باطن فرق است.

تبدیل «هیبت الهی» به «آرامش» در ذکر خدا

چگونه هیبت و عظمت حضور الهی در مساله ذکر خدا به آرامش تبدیل می شود؟

از آيات قرآن چنين استنباط مي شود كه سالك طریق وصل الی الله، در ابتدا مرعوب هیمنه و هیبت الهی مي شود و سلطه حضور او سبب اضطراب سالک ذاكر مي ‏گردد و هراسی مُقدَّس بر قلب او مستولي مي‏ گردد؛ اما كم كم اُنسِ با یاد خدا و خواندن و شنيدن كلام او، بر ايمانش می افزاید و همين افزايش ايمان سبب ورود او به دِژ امن الهی خواهد شد، سپس ظاهر و باطن، قلب و قالب او هر دو، به سوي ياد خدا مي ‏آرمد و نرم مي شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يَا ابنَ شَبيبٍ! اِنْ کُنْتَ باکِياً لِشَئٍ فَاْبکِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ عليه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ کَما يُذْبَحُ الْکَبْشُ.

بحارالانوار، ج 44، ص 286