علم نجوم 5 مطلب

منظور از راندن شیاطین با شهاب آسمانی در بیان قرآنی؟!

قرآن در آیه 16- 18 سوره حجر سخن از «برجهای محفوظ» در آسمان می کند که خداوند آنها را با «شهاب مبین» در برابر نفوذ «شیاطین» حفظ می کند، آیا این سخن با علم جدید و درک ما از شهاب سنگ سازگار است؟!

این آیه شبيه آياتى است كه با تمثیل و کنایه در صدد تشبيه «معقول» به «محسوس» است. منظور از آسمان در آن عوالم ملكوت است و منظور از نزديک شدن شياطين به آسمان و «استراق سمع» و «طرد شدن آنها» به وسيله «شهاب ها» اين است كه اين شياطين هر گاه بخواهند به عالم فرشتگان نزديک شوند، به وسيله نور ملكوت طرد مى شوند. البته از آنجا که می توان با شواهد قرآنی و حدیثی، آسمان را به معنای آسمان معنوی و ستارگان را می توان به معنای شخصیت های روشنی بخش جامعه انسانی دانست، با توجه به این معانی، معنای آیه این است که همواره شياطين در تلاشند تا به آسمان حقیقت راه يابند و با انواع‏ وسوسه ها در دل مؤمنان راستين و حاميان حق نفوذ كنند. اما مردان الهى و رهبران راه حق از پيامبران و امامان گرفته تا دانشمندان متعهد، با امواج نيرومند علم و تقوای خود آنان را از نزديک شدن به اين آسمان باز می دارند.

ناسازگاری قرآن با علم در مورد «وضعیّت ستارگان»!

چرا قرآن كريم برخلاف علم نوين، كاركرد ستارگان را «راندن شياطين» معرفی نموده است؟!

پيش از هر چيز بايد دانست كه تعابير قرآن درباره موجودات ماوراى طبيعت، بر ظاهر حمل نمى‌شود؛ زيرا هم فهم بشر محدود است و هم قالب الفاظ بشرى گنجايش مفاهيم دقيق غير مادى را ندارد. مفاهيمى كه اصولاً از قلمرو حس و ماده بيرون است. به ديگر سخن، هم فهم بشر و هم الفاظ بشرى، محدود و كاربرد آنها صرفاً در گستره عالم ماده است؛ به همين دليل نمى‌توان به كمك آنها از جهان لطيف و ظريف مجردات خبر داد. بنابراين هرگاه در قرآن كريم سخن از عالم مجردات به ميان مى‌آيد، بى گمان كاربردى استعارى و تمثيلى است. آری نبايد عالم بالا را همانند جهان ماده انگاشت، با اين تفاوت كه جايگاه آن بالاتر از اين عالم است؛ زيرا چنين برداشتى انگاره‌اى مادّى از يك مفهوم فرامادّى است كه با هم تفاوت بنيادين دارند....

حضرت ادریس(ع)

ادریس(علیه السلام) کیست؟

حضرت ادریس(ع) جد پدر نوح است. نام او دو بار در قرآن آمده و در تورات «اخنوخ» و در عربی «ادریس» است. برخی ریشه آن را از ماده درس دانسته اند؛ چراکه او اول کسی بود که با قلم خط نوشت. او علاوه بر مقام نبوت، به علم نجوم و حساب وهیئت هم احاطه داشت و اول کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت.

منظور اسلام از نهي كردن «علم نجوم»

منظور از علم نجومی که در اسلام از آن نهی شده است چیست؟

امام(ع) در نهج البلاغه نکوهش شدیدی از «علم نجوم» کرده و آن را معادل «کفر» شمرده است. لکن باید دانست که آنچه كه درباره نجوم مورد نهى قرار گرفته «علم به احكام نجوم» است نه «احوال آن»؛ يعنى مجموعه پندارها و خيالاتى كه سرنوشت انسانها را در اين كره خاكى با اوضاع ستارگان پيوند مى داد و بوسيله اوضاع فلكى، پيشگويى هايى نسبت به آينده داشت؛ به همين دليل سلاطين و شاهان غالباً، براى دستيابى به حوادث آينده، منجّمانى استخدام مى كردند و بسيارى از آنها اوضاع كواكب را، مطابق آنچه ميل سلطان بود پيش بينى مى نمودند.

قرآن و مغایرت با یافته های علم نجوم در توصیف آسمان و کراتی که در آن قرار دارند!

در آيه دوم سوره رعد سخن از ستون هایی است که آسمان ها به وسيله آنها بر افراشته و نگه داشته شده اند تا بر زمين سقوط نکنند. این در حالی است که علم جديد مي گويد آسمان مجموعه ای از سيارات و ستارگان می باشد که در فضا شناور هستند. آيا اين آيه با علم تضاد ندارد؟

با توجه به تعبیر «وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِی» در این آيه، منظور از آسمانها، کرات آسماني است که در آسمان شناورند، نه خود آسمان و در آن سخن از جريان خورشيد و ماه در مدت معين است. منظور از ستونهای نامرئی هم نیروی جاذبه بین اجرام آسمانی است كه آنها را به اين حال نگه داشته است. آيه 38 و 40 سوره يس نيز از جريان ماه و خورشيد بر مدار خود حرف مي زند بدون اينکه از هم سبقت بگيرند و اين به تناسب جاذبه اجرام آسماني بر مي گردد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الاَعْيُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ الّصَرْخَةَ الّتى کانَتْ لَنا.

بحارالانوار، ج 98، ص 8