بطحاء 2 مطلب

دلالت نکردن آيه «سأل سائل بعذاب واقع» بر حوادث غدير و خلافت علی(ع)!

سوره معارج مکّی است و ماجرای غدير در حجّة الوداع و اواخر عمر پيامبر رخ داده است؛ از طرفی ابطح درّه اي در مکّه است. لذا آيه نمي تواند بعد از ماجرای غدير نازل شود. ضمن اینکه طبق آيه 33 انفال، با وجود پيامبر در میان مسلمین بر آنها عذاب فرود نمی آيد؛ لذا نزول عذاب بر نعمان بن حارث فهری کذب است. در کتابهای معروف رجالی و طبقات نگاری صحابه نیز نامی از حارث بن نعمان وجود ندارد. حال چگونه اين آيه می تواند بر حوادث غدير و ولايت علی(ع) دلالت کند؟!

اولا: در بسياری از منابع اهل سنت رواياتی درمورد نزول این آيه درباره حوادث غدير آمده است. ثانیا: بسياری از سوره های مکی آيات مدنی دارند. ثالثا: ابطح به معنی شنزاری است که سيل بر روی آن جاری می شود و در اطراف مدينه نيز مناطقی وجود دارد که مردم آن را ابطح يا بطحاء مي نامند. رابعا: منظور از عذاب در آيه 33 انفال عذاب جمعی است نه فردی. دیگر اینکه: به اعتراف نویسندگان کتابهای طبقات نگاری، نام تعداد بسیار اندکی از صحابه در این کتابها آمده است و آنچه در این مجموعه ها آمده حتی یک دهم همه صحابه نیست.

مدح خلفاء و معاویه توسط امام حسین(ع)!

آیا امام حسین(علیه السلام) خلفای سه گانه و معاویه را مدح نموده اند؟!

ابن عساكر در تاريخ خود، از على بن محمّد از پدرش روایتی با این مضمون نقل می کند و بعد می نویسد: «اين حديث مُنْكَر و خلاف واقع است، و سند آن را متّصلِ به حسين(ع) نمى دانم». آری اين حديث، دروغى خالص است و راوی آن دروغگو است، و كتابى از احاديث جعلى در فضايل معاويه نگاشته است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق (عليه السلام)

من لم يأت قبر الحسين (عليه السلام) و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة

کسى که به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال کند که شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست واگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

کامل الزيارات، ص 193