کمال تمدنی و بی نیازی ایرانیان به اسلام، دلیل پاره کردن نامه پیامبراسلام توسط خسرو پرویز!

خسروپرویز نامه پیامبر اسلام را پاره کرد و گفت: «اگر شما الان می خواهید راه انسانیت را بما نشان بدهید ما 1100 سال پیش آن را یافتیم»؛ یعنی اسلام چیزی اضافه بر تمدن ایران نداشت که خسرو پرویز آن را قبول کند! آیا چنین ادعایی درست است؟!

گفتگویی با این مضمون ادعایی میان پادشاه وقت ایران و فرستاده پیامبر اسلام(ص) در هیچ منبع تاریخی وجود ندارد. از جهت محتوایی نیز ادعاهای مطرح شده منطبق با واقعیات آن روز ایران نیست و متاسفانه واقعیات آن روز گویای حقیقتی تلخ است و خلاف آنچه را در این گفتگو آمده نشان می دهد؛ اعتقاد به ثنویت و تقدس آتش، احکام خرافی زرتشت، وجود حرمسراها در کاخ پادشاهان و استفاده کالایی از زنان و رفتار زننده با آنها، برده داری، دیکتاتوری و ظلم شاهان، نظام طبقاتی و نابرابری مردم مقابل قانون، برخی از این واقعیات تلخ است.

تخریب هدفمند تمدن و اماکن تاریخی ایرانی در حمله اعراب مسلمان به ایران!؟

آیا درست است که اعراب مسلمان به محض ورود به ایران به شکل هدفمند و متاثر از عقیده، شروع به تخریب آثار تمدن و اماکن مهم ایرانی مثل تخت جمشید کردند!؟

هر چند تخریب از آثار ناگریز جنگ است، امّا ادّعای تخریب هدفمند و متاثر از عقیده، از چند جهت مخدوش است: 1) اسناد معتبری برای این ادعا وجود ندارد. 2) با صریح دستورات اسلامی مبنی بر لزوم احترام به سایر ادیان الهی و حفظ آثار تمدن آنها و پرهیز از خیانت، منافات دارد. 3) در بسیاری از شهرها آثار تمدن ایران قبل از اسلام حفظ شده است و این امر نشان می دهد در مواردی که تخریبی داده به خاطر لوازم جنگ و یا کینه های نژادی عرب و عجم بوده و ربطی به اسلام ندارد.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

بَکى عَلىُّ بْنُ الحُسَينِ عليه السّلام عِشْرينَ سَنَةً وَ ما وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعامٌ اِلاّ بَکى .

امام زين العابدين عليه السّلام بيست ساله (به ياد عاشورا) گريست و هرگز طعامى پيش روى او نمى گذاشتند مگر اينکه گريه مى کرد.

بحارالانوار، ج 46، ص 108