رفاقت 3 مطلب

آثار همنشینی با «نیکان» و دوری از «بدان»

امام علی(علیه السلام) درباره همنشینی با «نیکان» و دوری از «بدان» چه توصیه اي نموده است؟

ایشان در این باره می فرماید: «به اهل خير نزديك شو تا از آنها شوى و از اهل شرّ دور شو تا از آنها جدا گردى». در واقع امام(ع) همانند قرآن آثار مجالست و همنشينى را غير قابل انكار می داند؛ زیرا همنشينى با نيكان انسان را خوشبخت كرده و معاشرت با بدان انسان را بدبخت می کند، از این رو بهترين راه شناخت شخصيت پیچیده انسان، همنشينانِ اوست، همان گونه كه امام(ع) در حديثی می فرماید: «اگر حال كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به همنشينان او نگاه كنيد».

ترک حدود الهی توسط معاویه

آیا معاویه بدون دلیل حدود الهی را ترک می نمود؟!!

معاويه دستور داده بود که دست چند دزد را قطع کنند، نفر آخر از او درخواست بخشش کرد. معاويه گفت: وقتى دست رفقايت را قطع كردم، با تو چه رفتاری داشته باشم؟ مادر دزد گفت: این را هم جزء گناهانى قرار ده كه از آن توبه خواهى كرد و او را رها كن؛ پس معاويه رهايش كرد و اين حدّ از حدودی بود كه در اسلام ترك مى شد.

تشبیه ابوبکر و عمر به حضرت نوح و ابراهیم(ع)

آیا مقایسه ابوبکر و عمر با حضرت نوح و ابراهیم(علیهما السلام) صحیح است؟

ابن عساكر حدیث مرفوعی را از انس بن مالك نقل کرده که: هر كس دوست دارد به ابراهيم(ع) در رفاقتش نگاه كند پس به بخشندگی ابوبكر بنگرد، و هر كه دوست دارد به نوح در نيرومندى اش نگاه كند پس به شجاعت عمر بن خطّاب بنگرد. ابن عساکر می گوید: اين حديث، غريب و نامأنوس است و در سند آن افرادی ناشناخته وجود دارند، پس اين حديث به جعلى بودن نزديكتر است تا به ضعيف بودن.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرّضا عليه السّلام :

انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ ... .

امالى صدوق ، ص 111