طبرسی 12 مطلب

کتب غیرمعتبری که محدث نوری در قول به تحریف به آنها استناد نموده؟!

محدث نوری در قول به تحریف قرآن کریم به چه کتاب‌هایی استناد کرده است؟

محدث نوری در قول به «تحریف قرآن کریم» به اسنادی اعتماد نموده که از نظر محققین و بزرگان علما قابل اعتماد نیستند. يكى از آن كتاب‌ها رساله مجهول النسبى است كه به رغم وحدت اصل، با عناوين مختلف، به افراد گوناگونى منتسب شده است. از دیگر کتبی که به آن اعتماد کرده‌اند کتاب «السقيفة» نوشته سليم‌بن‌قيس هلالى است. و همچنین «قرائات» نوشته احمدبن‌محمد سيّارى یا «تفسير ابوالجارود زيادبن‌منذر» معروف به «سرحوب» و یا تفسير «على‌بن‌ابراهيم قمى» و یا کتاب «الاستغاثه» تأليف على‌بن‌احمد كوفى و «احتجاج» نوشته طبرسى و ..... می باشد.

 

گزافه‌گویی خاورشناسان پیرامون تحریف قرآن

خاورشناسان در مورد «تحریف قرآن» چه افاضاتی کرده‌اند؟

اگر مسلمانان حرمت خويش پاس مى‌داشتند و به قصد گسستن يكپارچگى و درهم‌ريختن وحدت خود گام نمى‌نهادند، هرگز دشمن مكار ايشان جرأت آن‌را نمى‌يافت كه از شكاف حاصل ميان ايشان سود جويد و در بسط و توسعه اين جدايى بكوشد و در پررنگ نمودن تهمت‌هايى كه فرقه‌اى متوجه فرقه ديگر نموده‌اند از هيچ تلاشى باز نايستد.
ياوه‌سرايى امثال «ابن‌حزم» در گذشته و ژاژخايى‌هاى امثال «رافعى» در عصر حاضر، باعث شده است عده‌اى از اجانب مجالى وسيع يابند تا به خود جرأت دهند و تهمت‌هاى ناروا به طوايف مسلمين، خصوصآ به مقدس‌ترين چيز در حيات مسلمانان يعنى قرآن عظيم نثار نمايند و اين كتاب مقدس آسمانى را آماج تيرهاى مسموم خود ساخته و آتش ديرينه منازعه اسلام و مسيحيت را هر چه بيشتر دامن بزنند.

مذمت «سخن چينی» در قرآن

خداوند چگونه در قرآن مردم را از «سخن چينی» نهی می کند؟

خداوند در ابتداء سوره «همزه» مى فرمايد: (واى بر هر عيب جوى مسخره كننده ای)؛ «وَيْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ». با توجه به مفهوم وسيع همزه و لمزه که هر گونه غيبت و عيب جوئى را شامل مى شود، سخن چينى نيز در مفهوم آيه درج است. لذا يكى از تفسيرهاى آيه فوق، به افراد سخن چين اشاره دارد. خداوند به اين گونه اشخاص وعده مجازات «حُطَمَه» را داده؛ همان آتشى كه از درون انسان سر مى زند و تمام وجودش را فرا مى گيرد.

بقایای جریان فکری «خوارج»

آیا جنگ نهروان باعث نابودی کامل «خوارج» شد؟

بعد از جنگ نهروان، امام علی(ع) در پاسخ يارانش كه گفتند: تمام خوارج نابود شدند، فرمود: «نه؛ به خدا سوگند [اين گونه نيست] آنها نطفه هايى در پشت پدران و رحم مادران خواهند بود!». منظور امام اين است كه خوارج، اشخاص نيستند؛ بلكه يك جريانند. هم اكنون نيز گروههايي مثل وهابيون، افكار و اعمال خوارج را دنبال می كنند. آنها به بعضى از ظواهر عبادات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچك ترين مكروهات را جايز نمى دانند ولی غالب مسلمانان شيعه و سنّى را مشرك مى شمرند و برای جان و مال و ناموس آنها هیچ ارزشی قائل نیستند.

صاحبان حق قضاوت و داوری از منظر قرآن

از منظر قرآن کریم چه كسانی حق قضاوت و داوری بین مردم را دارند؟

از ديدگاه قرآن، قاضى خدا و افرادی هستند كه از سوى او به قضاوت مى نشينند؛ اما هر چه غير آن است داورى طاغوت و شيطان را دارد. از اين رو در حكومت اسلامى سلسله مراتب قضات بايد به فرمان خدا منتهى شود و مشروعيّت آنان از آنجا نشأت بگيرد. پيامبر خدا(ص) و امامان معصوم اين مقام را از خدا گرفته اند و قضات اسلامى مشروعيت كار خود را از آنها مى گيرند و اينكه مجتهد جامع الشّرايط داراى سه منصب افتاء، قضاء، و ولايت است، ناظر به همين معنى است.

تصریحات بزرگان شیعه بر عدم تحریف قرآن

بزرگان علمای شیعه چه نظری در مورد تحریف قرآن دارند؟

در اينجا تصريحات پاره‌اى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عالم تشيع را از نظر مى‌گذرانيم؛ كسانى‌كه گردونه اعتبار علوم دينى بر محور ايشان مى‌چرخد و پيشواى تحقيق و الگوى نقد و گزينش يك رأى به‌شمار مى‌آيند؛ از اين‌رو گفتار ايشان حجت و ديدگاه‌هاى آنان سند پذيرش است. اينان همه به يك صدا و بدون هيچ استثنايى، احتمال تحريف در قرآن را رد كرده و خط بطلان بر آن كشيده‌اند. كسانى مثل صدوق كه بر روايات ائمه‌اطهار(ع) احاطه تام دارند عدم تحريف قرآن را از اصول و اركان معتقدات شيعه دانسته است.

علت عدم پذیرش «شهادت» زنان در مسائل کیفری

چرا «شهادت» و گواهی زنان در مسائل کیفری پذیرفته نمی شود؟

افراطیون حکم اسلام در مسأله «شهادت» زنان در دعاوی کیفری را مورد انتقاد قرار داده و می گویند: «در مسائل کیفری، گاهی زن اصلاً به حساب نیامده و جرم تنها با شهادت مردان ثابت می شود، مانند زنا که با شهادت چهار مرد و یا سه مرد و دو زن ثابت می شود». د ر پاسخ می توان گفت در چند مورد شهادت زن مورد قبول نیست: 1- موارد اجماعی؛ که اختصاص به جرایم غیر مربوط به حق الناس به جز زنا دارد. 2- مواردی که فقها به جهت اختلاف روایات، اختلاف نظر دارند. 3- در موارد ضمیمه شهادت مردان به زنان، گواهی زن به تنهایی کافی نیست.

«توقيفی» بودن اسماء خدا

آيا اسماء خداوند «توقيفی» است؟

نام هاى خداوند حاكى از اوصاف او است، و مانند اوصافش بى نهايت است. اما روايات تاکید می کند هيچ كس حق ندارد، نامى را بر خدا بنهد و او را به وصفى توصيف كند مگر آنچه در قرآن و احاديث معتبر آمده است؛ چون بسيارى از نام ها و اوصاف آميخته با مفاهيمى است كه از نقائص مخلوقات و محدوديت آنها خبر مى دهد، و اطلاق آنها بر خداوند ما را از معرفت او دور مى‌كند و در پرتگاه شرك و تشبيه مى افكند. لذا مشهور دانشمندان قائلند كه اسماء الله «توقيفى» هستند؛ يعنى اطلاق نامى بر خداوند منوط بر اجازه شرع است.

کتب منسوب به امام حسن عسکری(ع)؟

چه كتاب هايی منسوب به امام حسن عسكری(ع) می باشد؟

در گزارشات تاريخی دو كتاب‌ به امام حسن عسكری(ع) منسوب شده است. يكی کتاب تفسیری است که شامل تفسیر سوره حمد و قسمتی از سوره بقره است. اين كتاب موافقان و مخالفاني دارد و اشكالاتی به آن وارد شده، که پاسخ هايی نیز به آن داده اند. دوم كتاب «المقنعة» است که «ابن شهر آشوب» آن را به امام(ع) منسوب کرده است، که اين كتاب مشتمل بر علم حلال و حرام است.

توجيه بت پرستان برای حليت «گوشت مردار»

بت پرستان چه توجيهی برای حلال دانستن «گوشت مردار» می کردند؟

خداوند با اشاره به حرمت مردار و ذبح حيوانات بدون ذکر نام خدا، مي فرمايد: «شياطين به دوستان خود القا مى كنند تا با شما به مجادله برخيزند». به عقیده برخی از مفسرین، آنان در مجادله می گفتند: «حيوان مردار را خدا كشته، و بهتر از حيوانى است كه ما مى كشيم، در واقع تحريم، بى اعتنايى به كار خدا است». روايات اين توجيه باطل را از تعاليم مجوس به مشركان قريش می داند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيى فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

هر کس در مجلسى بنشيند که در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى که دلها مى ميرند، نمى ميرد.

بحارالانوار، ج 44، ص 278