عظمت قرآن و ویژگیهای «تفسیر المیزان»
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، دی 1360، سال 21، شماره 10.
عظمت قرآن و ویژگیهای «تفسیر المیزان»
کلید فهم قرآن را در قرآن جستجو کردن، مسائل جنبی را جدا ساختن، قرآن را به صحنه زندگی آوردن، و انتخابگری دقیق در میان اقوال مفسران نمودن بخشی از ویژگیهای این اثر بزرگ است.
مقدمه
عالِم محترمی را به خاطر دارم که از برادران مجاهد افغانی ما بود، و با نظام منفور سلطنتی افغانستان شدیداً مبارزه داشت، او که به خاطر همین مبارزاتش حدود چهارده سال در سیاه چال زندان طاغوت زمانش به سر برده بود، مطلب ارزنده و جالبی ضمن خاطرات خود برای ما نقل کرد که میتواند در این بحث الهام بخش باشد. او میگفت: در این زندان طولانی هیچ وسیلهای برای مطالعه جز «قرآن» در اختیار نداشتم و این توفیق را یافتم که حدود یک هزار و سیصد مرتبه در این مدت ختم قرآن کنم. سپس اضافه کرد هر بار که این کتاب بزرگ آسمانی را میخواندم درهای تازهای از حقایق بر من گشوده میشد که در دفعات قبل نشده بود، افقهای جدیدی در برابرم نمایان میگشت که قبلاً ندیده بودم!
آری قرآن یک دریای ناپیدا کرانه است که ابعاد و ژرفای آن تا بینهایت پیش رفته، و به همین دلیل هر اندیشمند آگاهی در هر زمان و مکان به غواصی در آن بپردازد به حقایق تازهای دست مییابد که تا آن زمان برای دیگران فاش نشده بود. و درست هنگامی که آورنده قرآن درباره آن فرمود: «ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لَهُ تُخُومٌ وَ عَلَى تُخُومِهِ تُخُومٌ، لاَ تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تُبْلَى غَرَائِبُهُ»؛ (ظاهرش زیبا و باطنش ژرف است، کرانههایی دارد و کرانههایش کرانههای دیگر، شگفتیهایش شمارش نمیپذیرد، و نوآوریهایش به کهنگی نمیگراید). و نیز همانگونه که پرورش یافته دامان قرآن و بزرگ شاگرد مکتبش یعنی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرموده است: «فِيهِ رَبِيعُ اَلْقَلْبِ وَ يَنَابِيعُ اَلْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلاَءٌ غَيْرُهُ»؛ (بهار دلها و چشمههای جوشان علوم و دانشها در قرآن است و برای قلب آدمی صیقلی بهتر از آن نیست).
آیات قرآن همچون ابرهای پرباری است که دائما بر ارواح آدمیان میبارد، و هر قلبی به اندازه گستردگی اش از این دانههای حیات بخش بهره میبرد؛ «فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا» یا همچون چشمه پرخروشی است که در هر زمان فوران دارد، و هر کس به مقدار تشنگی و عظمتش از آن سیراب میگردد، و یا به اندازه پیمانه استعدادش از آن ذخیره میگیرد. یا همانند آسمان پرستارهای است که تعداد نجومش قابل شمارش نیست و هر دانشمندی به نظارهی بخشی از آن میپردازد.
به همین دلیل مفسران عالیقدر قرآن هرچه سختتر میکوشند، به اسرار تازهای آگاه میشوند؛ در حالی که قرآن اسرار بیشتری را برای آیندگان نهفته دارد! گذشتِ زمان و پیشرفت علوم و دانشها نیز پرده از روی اسرار تازهای بر میدارد که بر پیشنیان آشکار نبود، و ما امروز از قرآن بسیار چیزها میدانیم که قطعاً مفسران پیشین نمیدانستند. و درست به دلیل آنچه گفتیم هرگز نباید انتظار داشته باشیم مفسر و دانشمند عالیقدری پیدا شود که به همه اسرار قرآن دست یابد و تمام بطون آن را برای ما بازگو کند، بهطوری که چیزی برای گفتن باقی نماند.
تفسیر «المیزان»
از کسانی که در این اقیانوس پهناور قرآن به سیاحت پرداختند و در ژرفای آن به جستجو برخاستند و گورهای گرانبهای فراوانی استخراج نمودند، استاد بزرگ ما علامه عالیقدر و فیقد سعید آیت الله طباطبایی بود که اثر بزرگش تفسیر المیزان شاهد گویای این واقعیت است، او توانست در این میدان بر بسیار کسان پیشی گیرد، و طرح جدیدی در تفسیر قرآن ارائه دهد.
حدود بیست و چهار سال قبل بعد از آنکه تفسیر المیزان جای خودش را در افکار فضلا و دانشمندان باز کرده بود عده زیادی از فارسی زبانان که آشنا به ادبیات عرب نبودند به استاد بزرگوارمان فشار آوردند و تقاضای ترجمه فارسی آن را کردند تا فیضش عام و برکاتش همگانی شود.
استاد بزرگوار در آغاز این مأموریت را به عهده حقیر گذاردند، البته تا آن روز کم و بیش با المیزان سر و کار داشتم اما نه آنچنان که برای ترجمه دقیق و صحیح چنان اثر گرانقیمتی از عربی به فارسی لازم بود، هنگامی که گام به این میدان گذاردم به عظمت و عمق این اثرجاودانی بیش از پیش واقف شدم و امتیازات فراوانی در آن یافتم که از ویژگیهای این اثر تاریخی و فوق العاده ارزنده بود که گوشهای از آن را در اینجا بازگو میکنم.
***
1. کلید فهم قرآن را در قرآن جستجو کردن
میدانیم که بیشتر مفسران پیشین هر کدام از زاویه خاصی به این کتاب بزرگ آسمانی مینگریستند. یکی از زاویه ادبیات پرمایه و جاذبه الفاط زیبا و جملههای منسجم، و دیگری از زاویه مسائل تاریخی، و بعضی از زاویه حقایق عمیق فلسفی، و ظرائف دقیق عرفانی، و بالاخره بعضی از نظر مسائل علمی (علوم طبیعی). خلاصه هر کس به نوعی در قرآن نگریسته که با تخصصاش در رشتههای خاص علمی هماهنگ بوده، و به همین دلیل همان بُعد خاص را در قرآن دیده است. البته نمیتوان از کسی انتظار داشت که در تمام رشتههای علوم و دانشها متخصص باشد و قرآن را از تمام زوایا بنگرد، ولی نگرش قرآن از یک یا چند زاویه، نهتنها گاهی مفاهیم آن را محدود میکند بلکه بسیار میشود که پیشداوریهای ذهنی مفسر، بر آن تحمیل میگردد.
به گفته پر مغز خود استاد بزرگوار «اینگونه دانشمندان به جای اینکه قرآن را تفسیر کنند در دام تطبیق ـ یعنی منطبق ساختن مفاهیم قرآن بر آنچه ذهنیاتشان ایجاب میکند ـ گرفتار میشوند». و باز به گفته خود استاد «میان این دو جمله تفاوت بسیار است که بگوییم: قرآن چه می گوید؟ و یا قرآن را بر کدام معنی باید حمل کرد؟ چه اینکه در فرض اول باید همه چیز را فراموش کنیم، لوح پاک دل را در اختیار قرآن بگذاریم و ببینیم قرآن چه میگوید؟ در حالی که در صورت دوم مطالب ذهنی خود را اساس و شالوده قرار خواهیم داد، و قرآن را بر طبق آن تفسیر خواهیم کرد، بدیهی است که نتیجه این کار وصول به معانی واقعی قرآن نخواهد بود».
استاد بزرگوار ما روش اول را انتخاب فرموده، و هر گاه نکتهای را در قرآن پیچیده یافته و یا در میان تفسیرهای متعدد برای یک آیه به تردید افتاده، فورا کلید حل مشکل را از خود قرآن خواسته است، و با استمداد از آیات دیگر قرآن، و چیدن آنها در کنار هم، مشکل خود را حل نموده است. جمله معروف «القرآن یفسر بعضه بعضا» هرچند به عنوان حدیث از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یا ائمه اهلبیت(علیهم السلام) نقل نشده، بلکه سند این سخن به مفسر معروف اسلامی «ابن عباس» میرسد، ولی با توجه به اینکه ابن عباس مخصوصا در علم تفسیر افتخار به شاگردی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) میکند مطمئن خواهیم شد که این روش اساسی و اصولی تفسیری را از بیان علی(علیه السلام) آموخته است، و پایه تفسیر المیزان و حتی انتخاب به نام «میزان» برای این تفسیر درست بر اساس همین حقیقت است.
استاد بزرگوار با استفاده از این روش اساسی به حقایقی در این تفسیر دست یافته که فوقالعاده ارزشمند است، این روشی است که نهتنها باید همه پویندگان راه شناسایی قرآن در هر عصر و زمان از آن یاری طلبند بلکه در پرورش و تکامل آن نیز بکوشند.
2. تکلیف بحثهای جنبی و حفظ اصالت
بدون شک برای فهم معانی قرآن بسیار اوقات لازم میشود که انسان از روایات صحیح و معتبر مدد گیرد؛ از شأن نزولها استفاده کند؛ از حوادث تاریخی که آیات قرآن در لابلای آنها نازل شده به عنوان قرینههای زنده علمی استمداد کند و از بحثهای عمیق فلسفی و اجتماعی کمک بگیرد؛ ولی هرگز نباید این امور را با خود آیات قرآن آمیخت، بلکه آنها را در کنار آیات باید مورد بررسی قرار داد. این درست همان کاری است که استاد علامه در تفسیر خود کرده است؛ یعنی بحثهای روایی، فلسفی، اجتماعی، و مانند آن را پس از پایان بحث تفسیری به عنوان پرتوهای روشنگری ایراد فرموده و از آنها برای فهم عمیقتر آیات قرآن بهرهگیری نموده است.
3. قرآن در صحنه زندگی
کم نیستند مفسرانی که تفسیر آیات قرآن را بر اساس مسائل ذهنی بازگو کرده و آن را عملاً از زندگی روزمره جدا ساختهاند؛ اما با توجه به اینکه قرآن به گفته خودش کتاب روشنایی، هدایت و حیات و زندگی است باید قرآن را در متن زندگی انسانها قرار داد، و به صورت یک منبع الهام بخش و مشکلگشا در حل مسائل پیچیده زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و معنوی و اخلاقی از آن مدد گرفت، نه به صورت یک مطلب ذهنی در حاشیه زندگی.
از مفسران بزرگی که در این راه کوشش فراوان کردهاند استاد عالیقدر ما علامهی طباطبایی است، او سعی فرموده است در اثر جاویدانش المیزان، قرآن را در تمام زندگی انسانها حلول دهد، نه اشتباه گفتم، حلول قرآن را در تمام عروق زندگی مشخص سازد، و روشن کند که هرگز یک زندگی پرافتخار انسانی بدون این امر امکانپذیر نیست و حقا در این زمینه نوآوریهایی دارد که اگر بخواهیم به همه آنها بپردازیم از صورت یک مقاله و یک بحث فشرده تبدیل به یک کتاب خواهد شد.
4. انتخاب گری دقیق
میدانیم گاهی در یک آیه تفسیرهای متعدد و فراوانی از ناحیه مفسران بزرگ و صاحبنظران ابراز شده است. این هم روشن است که ذکر همه این نظرات تنها به درد کتابهایی میخورد که مخصوص نقل اقوال است، وگرنه در یک اثر تحقیقی که برای آگاهی خوانندگان به مغز و مفاهیم اصلی قرآن، به رشته تحریر آمده نه تنها نقل همه این اقوال سودی ندارد بلکه بسیار میشود که باعث تشویش و تردید و وسوسه و سرانجام انحراف ذهن خوانندگان خواهد شد.
یک استاد محقق باید در چنین شرایطی انتخابگر باشد، انتخابگری دقیق و بینظیر، آن هم نه بر اساس ذهنیات خود، بلکه برپایه همان کلیدی که از خود قرآن دریافت داشته است. و این درست همان کاری است که استاد گرانمایه ما در زمینه تفسیر قرآن در المیزان انجام داده است، او به جای اینکه به نقل همه احتمالات و سخنان این و آن بپردازد، با الگو گرفتن از خود آیات قرآن به انتخابگری پرداخته و نزدیکترین تفسیرها را به آیات قرآن انتخاب و مطرح نموده و به این ترتیب راه را برخواننگان نزدیک، و مقصد را روشن و مشخص ساخته است.
این بود قسمتی از امتیازات اثر تاریخی استاد بزرگ علامه طباطبایی در زمینهی تفسیر، ولی ناگفته پیداست که مزایای المیزان محدود به آنچه گفتیم نیست. خداوند روح پاکش را در انوار قرآن غرق کند، و در این ساعت غریق رحمت تازهای بگرداند، و ما را به قدردانی از زحماتش موفق دارد. و به جامعه ما و گردانندگان فرهنگ آن، این شهامت و شجاعت را مرحمت کند که مردان بزرگ را در حیاتشان به توده مردم معرفی کنند نه تنها بعد از فقدانشان که این ضایعهای است بزرگ و ما تا کنون از این رهگذر مصیبت بسیار دیدهایم.
***
در پایان این مقال ذکر این نکته را ضروری میدانم که عشق فوقالعاده علامهی طباطبایی به قرآن مجید و خدمات پرارزش او نسبت به این هدیه الهی سبب نورانیت و صفای فوقالعاده روح این مرد بزرگ بود؛ تا آنجا که رئیس بیمارستانی که آیة الله طباطبایی در روزهای آخر عمرش در آنجا بستری بود در پاسخ سؤال من که از حالات آن بزرگوار پرسیدم گفت: گرچه حافظه خود را در امور مادی از دست دادهاند اما پیوندشان با خدا و عالم معنویت بسیار محکم است گویی از ناسوت بریده و به ملکوت پیوسته است! و نیز دوستی از مدرسین محترم نقل میکردند که در روزهای آخر عمرشان دیده گشودند و فرمودند: «آنها را که انتظارشان داشتم، به سراغ من آمدند». عاش سعیدا و مات سعیدا.
پایان
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.