پاسخ اجمالی:
گرچه مطلوب اصلى در مورد غذا و نوشيدنى ها خود آنهاست، نه ظرف ها؛ ولى هميشه كيفيت عرضه غذا و چگونگى ظروف، تأثير عميقى در لذّت بخش بودن غذا و نوشيدنى ها دارد به طوري كه ظروف، لذّت حاصل از غذا خوردن را چند برابر مى كند. به همين دليل «قرآن»، روى ظرف هاى زيباى بهشتى تكيه كرده است. در بهشت، خدمتكاران بهشتى غذاهاى بهشتى و شراب هاى طهور را در ظرف هايى از طلا و جام هايى طلايى گرداگرد بهشتيان مى گردانند و با قدح ها، كوزه ها و جام هايى از نهرهاى جارى بهشتى و شراب طهور از آنها پذيرايي مي كنند.
پاسخ تفصیلی:
بدون شك مطلوب اصلى در مورد غذا و نوشيدنى ها خود آنهاست، نه ظرف ها؛ ولى ترديدي نيست كه هميشه كيفيت عرضه غذا و چگونگى ظروف، تأثير عميقى در لذّت بخش بودن غذا و نوشيدنى ها دارد و بسيار مى شود كه لذّت حاصل از آن را چند برابر مى كند. به همين دليل «قرآن مجيد» در آيات متعددى روى ظرف هاى زيباى بهشتى اعمّ از ظروف غذا يا شراب طهور نيز تكيه نموده و ترسيم جالبى از آنها در عبارات كوتاه و پر معنا ارائه كرده است، مسلماً اينها شبحى از وضع آنجا را از دور به ما نشان مى دهند وگرنه همه چيز در آنجا مافوق تصور ماست!
به هر حال در يكجا مى فرمايد: «يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ اَكْوابٍ»(1)؛ (غذاهاى بهشتى و شراب هاى طهور را در ظرف هايى از طلا و جام هايى [طلايى] گرداگرد آنها مى گردانند).
«صِحاف» جمع «صَحْفَه» (بر وزن صفحه) به معناى ظرف هاى بزرگ و وسيع است(؛ زيرا اين ماده در اصل به معناى گستردن است).
«اكواب» جمع «كَوْب» (بر وزن قوم) به معناى قدحى است كه دسته نداشته باشد (معانى ديگر نيز براى آن ذكر كرده اند؛ ولى مشهور همان است كه گفته شد). گرچه توصيف به «ذهب»؛ (طلا) تنها در مورد ظرف هاى غذا ذكر شده؛ ولى عطف جام ها و قدح ها بر آن نشان مى دهد كه آنها نيز از طلاست.(2)
و در جاى ديگر مى فرمايد: «بِاَكْوابٍ وَ اَبَارِيقَ وَ كَاْسٍ مِنْ مَعِينٍ»(3)؛ (خدمتكاران بهشتى پيوسته گرداگرد آنها مى گردند با قدح ها، كوزه ها و جام هايى از نهرهاى جارى بهشتى و شراب طهور).
«اباريق» جمع «ابريق» بنا به تصريح بعضى از ارباب لغت، در اصل از ريشه فارسى (آبريز) گرفته شده و به معناى ظرفى است كه داراى دسته و لوله براى ريزش معايعات است.
جواليقى در «المعرب من الكلام الأعجمي» مى گويد: «اين واژه در فارسى يا به معناى راه عبور از آب است يا ريزش آب و بعضى تصريح كرده اند كه اين واژه از ماده «برق» كه عربى است گرفته نشده است».(4) بنابراين آنچه در تفسير «مجمع البيان» و «قرطبي» در ذيل همين آيه آمده كه نامگذاري «ابريق» به اين نام به خاطر درخشندگى و برق آن است صحيح نيست.
«كأس» به معناى جام لبريز از نوشابه است. بعضى از مفسّران گفته اند همان گونه كه مايعات و شراب هاى دنيا را نخست در ظرف هاى بزرگ مى ريزند و بعد كوزه ها يا ابريق ها از آن بر مى دارند و سرانجام در جام مى ريزند، همين سلسله مراتب در شراب طهور بهشتى نيز در آيه ملحوظ شده است كه نخست «اكواب» را مى گويد و سپس «اباريق» و بعد «كأس» را.(5)
در اشعار شعراى قديم نيز از اين موضوع، تعبير به «قدح» و «صراحى» و «ساغر» شده است. اين نكته نيز قابل توجه است كه جنس ظرف هاى بهشتى طبق آيات «قرآن» مختلف مى باشد: بعضى از «طلا» كه قبلا به آن اشاره شد و بعضى از «نقره» و بعضى از «بلور» است، مى فرمايد: «وَ يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ اَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيراً»(6)؛ (و در گرداگرد آنها ظرف هايى از نقره و قدح هاى بلورين مى گردانند مملو از بهترين غذاها و نوشيدنى ها)، و عجب اينكه بلافاصله مى افزايد: «قَواريرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً»؛ (ظرف هاى بلورينى از نقره! كه آنها را به اندازه لازم آماده كرده اند) و اين از ويژگى هاى بهشت است؛ چرا كه در دنيا ظرف بلورينى كه از نقره ساخته شده باشد وجود ندارد، بلور را از سنگ هاى مخصوص شيشه مى سازند؛ در حالى كه نقره يكى از فلزات است؛ ولى جاى تعجب نيست كه خداوند نوعى از نقره شفاف بيافريند، چنانكه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «يَنْفَذُ الْبَصَرُ فِي فِضَّةِ الْجَنَّةِ كَمَا يَنْفَذُ فِي الزُّجَاجِ!»(7)؛ (نور چشم در نقره بهشتى نفوذ مى كند آن گونه كه در شيشه و بلور دنيا). اينها دليل بر آن است كه همه چيز در جهان ديگر در سطحى بالاتر و والاتر از اين جهان قرار دارد.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.