تناقض آيات قرآن درباره «خلود»!

چرا برخی آيات قرآن، مسئله «خلود» در بهشت و جهنّم را تأييد و برخی رد كرده است؟

آيات قرآن درباره «خلود» در بهشت و جهنّم تناقض ندارند؛ چون اشقيا و سعدا به تناسب نوع كردارشان در جهنّم و بهشت خلود دارند، و اين تعبيرى كه در محاورات عرب رايج است دوام و استمرار را تداعى مى‌كند و براساس سياق آيات، استمرار و خلود در هر دو مورد بر مشيّت خداوند معلّق شده است؛ چنان كه هر تصميم و سنّت ديگرى سرانجام به مشيّت او وابسته است.

منظور از «خلود در جهنّم»

از نظر كتب لغت و مفسّران معنای «خلود در جهنّم» چیست؟

كتب لغت درباره معناي واژه «خلود» دو نظر مختلف دارند: نخست اينكه معناى اصلى آن همان جاودانگى و هميشگى و ابديت است و اگر به طول عمر اطلاق مى شود از باب تشبيه است، دوّم اينكه معناى اصلى آن طول عمر است و اگر به جاودانگى و ابديت گفته مى شود از باب بيان مصداق واضح و روشن مى باشد. احتمالات مفسّران درباره «خلود» مردود شناخته شده؛ چرا كه بر خلاف صريح آيات «قرآن» است، زيرا در آيات «قرآن» تنها تعبير به خلود نشده است كه قابل اينگونه تفسيرها باشد تعبيرات ديگرى در اين زمينه در «قرآن مجيد» آمده كه با اين توجيهات نمي سازد.

منظور از «حیات جاویدان» شهدا

منظور از اینکه شهدا «حیات جاویدان» دارند چیست؟

گروهى از افراد سست ايمان به حال شهيدان راه خدا تأسف مى خوردند كه مردند و به خاك سپرده شدند و دستشان از همه جا كوتاه شد! اما در اينجا قرآن به پيامبرش خطاب كرده - تا ديگران حساب خود را بكنند - كه: «هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدند مردگانند؛ بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند». آری آنها در جوار رحمت الهى اند و شادى در وجودشان موج مى زند و براى ديگران پيام مى دهند كه هيچ اندوهى ندارند و اگر زندگى با مرگ پايان مى گرفت اين تعبيرات درباره شهيدان نامفهوم بود و مشتى مجازگويى بود.

اصالت و استقلال «روح»

آیا روح انسان نسبت به جسم استقلال و اصالت دارد تا بتواند پس از مرگ باقی بماند؟

مسأله بقاى روح، رابطه نزديكى با استقلال روح دارد؛ زيرا اگر روح مستقل باشد مى تواند بعد از مرگ باقى بماند؛ ولى اگر تابع ماده و از خواص آن باشد، با نابودي جسم مادّى، آن هم نابود مى شود. دلائل فراوانى مي گويد روح انسان شباهتى با روح نباتى و حيوانى ندارد؛ بلكه حقيقتى است مستقل كه گاه به اين بدن مادّى تعلق مى گيرد و گاه از آن جدا مى شود. روح يك حقيقت ماوراى طبيعى است كه ساختمان و فعاليت آن از ساختمان و فعاليت جهان ماده جداست، درست است كه دائماً با جهان ماده ارتباط دارد؛ ولى ماده و يا از خواص آن نيست.

«زندگی جاوید» رویای شیرین انسان ها

چرا انسان ها به همان اندازه که از مرگ فراری و ناخشنودند، «زندگی جاوید» را دوست دارند و به دنبال دست یابی به آن هستند؟

دو گروه از مرگ مى‌ترسند، گروه اول كسانی كه آن را به معنى نيستى و فناى مطلق تفسير مى‌كنند؛ و گروه دوم كسانی كه نامه اعمالشان سياه و تاريك است. داستان آب حیات و اکسیر جوانی، نشان از وحشت آدمی از مرگ و عشق به ادامه حیات و فرار از پایان زندگی دارد؛ آری افراد ممتازی هم هستند که به هيچ وجه از مرگ وحشت نداشته و حتى با آغوش باز از مرگ استقبال می کنند، اما تعداد آنها اندک است.

عشق انسان به «بقاء» دلیلی بر حقانیت معاد

چگونه می توان با استناد به عشق و علاقه انسان به بقاء و جاودانگی، معاد و رستاخیز را اثبات نمود؟

اگر انسان براى فنا و نيستى آفريده شده، بايد عاشق فنا باشد، در حالى كه قيافه مرگ در هيچ زمانى براى انسان خوشايند نبوده؛ بلكه با تمام وجود عاشق بقاء و جاودانگی است و اين عشق و علاقه، در اعمال و رفتار انسان ها قابل مشاهده است. در واقع اگر براى فنا آفريده شده ايم، علاقه ی به بقا، علاقه ای مزاحم، و يا لااقل بيهوده و بى مصرف است. امام علی(ع) اين حقيقت را در جمله كوتاهی بیان فرموده: «شما براى بقا آفريده شده ايد نه براى فنا».

معنای عبارت قرآنی «کُلُّ شَىء هالِک»

این سخن خداوند که «همه چیز جز وجه او هالک است» به چه معناست؟

یعنی همه موجودات عالم فانی و هلاک می شوند و از خود چیزی ندارند و هرچه دارند از خدا است؛ چون موجودات جهان هر لحظه می میرند و زنده می شوند و تنها خدا و آنچه به نحوی با ذات پاک او ارتباط دارد باقی می ماند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرضا عليه السلام :

«ان يوم الحسين اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزيزنا بارض کرب و بلاء و اورثناءالکرب و البلاء الي يوم الانقضاء»

بحارالانوار، ج 44، ص 284