آزمایشگاه بزرگ تاریخ؛ (مقایسه جالبی میان تواریخ قرآن و عهدین)
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه درسهایی از مکتب اسلام، دی 1347، سال دهم، شماره 1.
آزمایشگاه بزرگ تاریخ؛ (مقایسه جالبی میان تواریخ قرآن و عهدین)
گرچه «قرآن» کتاب بزرگ آسمانی ما کتاب تاریخ نیست، ولی بحثهای فراوان تاریخی در آن آمده است؛ منظور این بحثها -همانطور که خود قرآن نیز تصریح میکند- نشان دادن چهرههای مختلف مسائل تربیتی و اجتماعی، در لابلای سطور تاریخ گذشتگان است.
«تاریخ بشر» آزمایشگاهی برای مسائل اجتماعی
«تاریخ بشر» آزمایشگاه بزرگی برای همه مسائل اجتماعی محسوب میشود؛ درستی و نادرستی نظریههای مختلف، صحت و بطلان تئوریهای مکتبهای اجتماعی، نتیجه و سرانجام روشهای اقوام و ملل، و صفات گوناگون افراد را همه در این آزماشگاه بزرگ میتوان آزمود. در واقع هیچ بحث اخلاقی و اجتماعی بدون اتکاء به فرازهایی از تاریخ بشر قابل اثبات نیست و اگر قابل اثبات هم باشد جنبه حسی به خود نخواهد گرفت. هنرنمایی تاریخ این است که به بسیاری از این مسائل عقلانی رنگ محسوس میدهد و از این راه بزرگترین خدمت را به فهم مسائل انسانی میکند. آری تاریخ، عمر طولانی و عجیبی به مطالعه کنندگان خود می دهد؛ زیرا محصول صدها سال تجربیات زندگی انسانها را در چند سطر در اختیار آنها میگذارد.
کتاب بزرگ آسمانی ما نیز برای حسی ساختن حقایق عالی تعلیمات خود روی قسمتهای زنده و حساس تاریخ اقوام پیشین تکیه میکند؛ و به همین دلیل تواریخ قرآن هرگز جنبه واقعه نگاری ندارد، و برخلاف تاریخنویسی رائج که همه وقایع را بدون در نظر گرفتن ارزش تربیتی آنها مورد بحث و بررسی قرار میدهد، قرآن در هر بحث، زندهترین نمونه تاریخی مسائل را انتخاب کرده انگشت روی قسمت آموزندهی آن میگذارد و کاملا در زیر ذره بین تحقیق آن را بزرگ نموده جزئیات آن را تشریح میکند، یعنی مغز تاریخ را گرفته، و بقیه را که حکم قشر و پوست و زوائد دارد کنار میگذارد و باز برخلاف روش تاریخ نگاری، در نقاط حساس بحث با تعبیرات مختلفی «حس کنجکاوی» و روح «دقت» و «تدبر» و «تفکر» را در شنونده بر میانگیزد و اعلام بیدارباش میدهد.
به عنوان نمونه در داستان «یوسف» که یک شاهکار بزرگ و نمونهی عالی از عبور یک جوان پاکدامن و پرمقاومت را از گذرگاه یک عشق هوس آلود و آتشین نشان میدهد، هنگامی که به مرحله حساس مطلب مربوط به خلوتگاه عشق زلیخا میرسد، حوادث را لحظه به لحظه به طور دقیق اما آمیخته با عفت بیان ثبت میکند، در حالی که درباره حوادث غیرآموزنده این داستان فاصله میان جملهها فاصله «ماهها» بلکه «سالها» است!
همچنین در مبارزات ضد استعماری و آزادی بخش «موسی بن عمران» در برابر فرعون، و مبارزهی قهرمان توحید «ابراهیم» در برابر بتپرستان و دستگاه جبار نمرود، روی بحثها و گفتگوهایی که در میان طرفین رد و بدل شد و چگونگی منطق نیرومند و آموزنده این پیامبران که با شهامت هرچه بیشتر در برابر آن قدرتهای خطرناک ابراز میشد، بیشتر از همه تکیه میشود و گفتگوها مو به مو مطرح میگردد، در حالی که روی قسمتهای دیگر این اندازه تکیه نمیشود. این است روش قرآن در تمام بحثهای تاریخی خود.
ولی «تورات» و «انجیل» و کتب مقدسهی وابسته به آنها با اینکه از نظر وسعت حجمِ تواریخی که دربر دارند قابل مقایسه با قرآن نیستند و بسیاری از آنها سراسر تاریخ است، به هیچ وجه چنین نیستند؛ یعنی صورت تواریخ آنها کاملا جنبه واقعهنگاری دارد بدون اینکه تکیه خاصی روی فرازهای حساس بشود و یا اصولا حوادث از نظر تربیتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و این معنی در بدو نظر برای هر مطالعه کنندهای در این کتب روشن است. گذشته از این، تواریخ این کتب چنانکه مشروحاً خواهیم دید آمیخته با افسانههای دروغین و زننده، و گاهی شبیه به افسانههای کودکان است و قسمتهای زیادی از آنها نه تنها آموزنده نیست بدآموز و گمراه کننده است.
«قرآن» تنها کتاب آسمانی موجود
اجازه بدهید قبل از هر چیز یک ترسیم اجمالی از کتب عهدین یعنی عهد جدید (اناجیل و کتب وابسته به آن) و عهد قدیم (اسفار تورات و کتب وابسته به آن) در ذهن منعکس سازیم و سپس بحث «مقایسه تواریخ قرآن و عهدین» را دنبال بکنیم. شاید برای افرادی که مطالعه چندانی در کتب عهدین ندارند تعجبآور باشد اگر بگوییم هیچ مسیحی و یهودی در جهان ادعا نمیکند این کتابهای موجود کتب آسمانی هستند که از طریق وحی بر دل پیامبرانی همچون موسی و عیسی نازل شده باشد. آنها عموماً معتقدند که این کتابها همگی بعد از این دو پیامبر بزرگ به وسیله پیروان آنها (اعم از شاگردان و غیرشاگردان) نگاشته شده؛ منتها چون نویسندگان آنها از پیشوایان مذهبی و قدیسین و احیاناً از شاگردان این دو پیامبر بودهاند، کتابهای آنها به عنوان «کتب مقدسه» که حاوی قسمتی از تعلیمات آنهاست شناخته شده، نه کتب آسمانی.
بنابراین بحث از اینکه کتابهای مزبور عین وحی آسمانی است که بر قلب این دو پیامبر یا نجات دهنده نازل گردیده اصولا در میان آنها مطرح نیست، و به این ترتیب افرادی که از روی بیاطلاعی نام کتاب آسمانی بر آنها میگذارند، بسیار از حقیقت دورند و گفتار آنها نه با تواریخ یهود و مسیحیت سازش دارد و نه با محتویات این کتابها.
باز هم برای روشن شدن این حقیقت اجازه دهید یک بررسی کوتاه درباره محتویات این کتب مقدسه بنماییم؛ عهد قدیم، یا «Old testament» شامل 39 کتاب و رساله است که پنج قسمت اول آن که مهمترین آنهاست «اسفار پنجگانهی تورات» نامیده میشود. محتویات این پنج کتاب شرحی درباره چگونگی آفرینش انسان و جانداران دیگر، و سپس بیوگرافی و تاریخچهای از زندگی پیامبران بزرگ و شرح تاریخ زندگی موسی (البته بطور مشروحتر) میباشد، حتی چگونگی مرگ و دفن و قبر آن حضرت نیز در آن ثبت است!(1) کتابها و رسالههای سی و چهارگانه دیگر نیز همگی شرح حال پیامبران، و تاریخ ملوک و پادشاهانی که پس از موسی روی کار آمدند، و قسمتی از سرودهای مذهبی و مناجاتها، و موعظههای پیامبران بعد از موسی است!
عهد جدید، یا «NEW Tsatament» عبارت از 27 کتاب و رساله است که قسمت عمده آن یعنی چهار کتاب اول «اناجیل اربعه» نام دارد که دو کتاب آن به وسیله شاگردان مسیح نگاشته شده (انجیل متی و انجیل یوحنا) و دو کتاب دیگر به وسیله شاگرد شاگردان (انجیل لوقا و انجیل مرقس) و هر چهار انجیل به اتفاق همهی مورخان مسیحی سالها پس از مسیح نوشته شده است. محتویات این اناجیل نیز یک شرح حال ساده و نسبتاً مفصل از شخص مسیح(علیه السلام) از هنگام ولادت تا هنگام مرگ (به عقیدهی آنان) و حوادث بعد از مرگ و دفن و زنده شدن و صعود به آسمان است.(2) و از بیست و سه رساله دیگر، 21 رساله آن متن نامههایی است که به وسیله حواریان مسیح (مانند پطرس و یوحنا) و غیر حواریان (مانند پولس) تنظیم و برای نقاط مختلف به عنوان تبلیغ آیین مسیح ارسال گردیده است، به این تردیب: 14 نامه از «پولس»، 3 نامه از «یوحنا»، و 2 نامه از «پطرس»، یک نامه از «یعقوب» و یک نامه هم از «یهودا». دو رساله دیگر یکی خوابنامهای است از یوحنا به نام «مکاشفات یوحنا» و دیگری رسالهای است به نام «اعمال رسولان» و چنانکه از نامش پیدا است محتوی شرح فعالیتهای تبلیغاتی شاگردان مسیح و بعضی دیگر از پیروان او میباشد.
با توجه به توضیح و بررسی کوتاهی که در بالا از چگونگی پیداش کتب مقدسهی یهود و نصاری و محتویات آن ها به عمل آمد به خوبی روشن میشود که:
اولا: این کتب به هیچ وجه کتاب آسمانی و مطالبی که از طریق وحی دریافت شده باشد نیست، و این کتب از کتابهایی که بر حضرت مسیح و موسی نازل شده است کاملا جدا است و از آن دو کتاب فعلا اثری در دست نیست.
ثانیا: این کتب به کتابهای تاریخی (منتها تاریخ مذهبی) از هر چیز شبیهتر است و در جهت تاریخی نیز بیشتر جنبه وقایعنگاری دارد نه تحلیلی.
بنابراین امتیاز کتاب آسمانی بودن منحصراً مربوط به «قرآن» است، زیرا:
1. سخن قرآن در همه آیات آن سخن وحی و خطاب به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است و ضمیر «ما» و «من» که به ذات خداوند بر میگردد تکیهگاه بسیاری از آیات آن میباشد.
2. بسیاری از آیات قرآن با جمله «قل»؛ (بگو) خطاب به پیغمبر اسلام شروع میشود که برای اصالت این کتاب آسمانی خود این جمله نیز در متن قرآن گنجانیده شده است.
3. شأن نزول بیشتر آیات و اینکه هر کدام در چه واقعهای از طرف خدا نازل گردید، ثبت و ضبط شده است، و به این ترتیب باید گفت فعلا تنها کتاب آسمانی در روی زمین «قرآن مجید» است.
اکنون با توجه به این حقایق بررسی خود را درباره مقایسه تواریخ قرآن با کتب عهدین آغاز میکنیم.
دنباله این بحث را در مقاله آینده مطالعه فرمایید ...
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.