قبل از هر چیز، یک «انقلاب فرهنگی» لازم است
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، اردیبهشت 1347، سال 9، شماره 6.
قبل از هر چیز، یک «انقلاب فرهنگی» لازم است (ارزیابی تمدن غرب)
- مطالعه این سلسله بحثها مسلما این سؤال را در فکر هر خواننده ای مطرح میکند که:
در بحثهای گذشته وضع اسفباری را که امروز مشرق زمین با آن روبروست اجمالا دانستیم؛ و نیز دانستیم این مصائب مولود خودباختگیها، کوته نظری ها، اقتباس نادرست تمدن غربی، وابستگی و دنباله روی بدون قید و شرط از غرب و به وجود آوردن اسارت صنعتی و اقتصادی که زنجیرهای آن را شرقيها بدون توجه و غربیها با توجه به دست و پای آنها گذارده اند، میباشد. همچنین دانستیم آینده ای که شرق درپیش دارد نه تنها روشن تر از گذشته نیست بلکه به مراتب وخیم تر و اندوهبارتر است. در این بحثها قسمت هائی از ماسک های فریبنده تمدن ماشینی غربی کنار زده شد و قیافه حقیقی آن تا اندازه ای آشکار گردید و به خوبی دریافتیم که وضع کنونی ممالک شرقی و به طور مسلم آینده ای که در پیش دارند نه تنها در خور یک ملت زنده با آن همه سوابق درخشان تاریخی نیست، بلکه اساس موجودیت و هستی آنها را متزلزل میسازد.
ولی اینها همه «جنبه منفی» قضیه است که اثر آن تنها بیدار ساختن افکار خواب آلود و برانگیختن احساسات برای پذیرش یک راه حل صحيح و عاقلانه است. آیا به فرض اینکه ما بتوانیم این طرز تفکر را در تمام قشرهای ملل شرق گسترش دهیم و چنان آمادگی را در آنها به وجود آوریم، راه حلی برای سامان بخشیدن به این نابسامانیها وجود دارد؟ یا باید بنشینیم و ناظر بر باد رفتن آخرین بقایای تمدن شرق و اصالت و استقلال آن باشیم؟ کشورهای شرقی برای تجدید عظمت دیرین خود و پاره کردن زنجیرهای اسارت و سازمان دادن به مبارزات آزادی بخش خویش باید دست به چه اقداماتی بزنند و مثلا نقطه شروع این قیام باید از کجا و تحت چه شرائط و برنامه ای باشد؟!
پاسخ دقیق این سؤال مسلما دشوار است و شاید از عهده یک یا چند نفر هم خارج باشد، ولی این قدر میتوان گفت که مطالعه در همه جوانب نابسامانی های فعلی شرق، و بررسی تاریخ گذشته و معاصر کشورهای آزاد شده جهان، این حقیقت را به ثبوت میرساند که در اینگونه موارد پیش از هرچیز یک «انقلاب فرهنگی» لازم است؛ همانطور که نفوذ استعمار و تسلط غرب در نقاط مختلف شرق از همین طریق صورت گرفته است.
شاید نیازمند به توضیح نباشد که استعمار سیاسی و اقتصادی، مادام که از یک برنامه استعمار فکری مایه نگیرد نه آن قدر خطرناک است و نه پایدار. به عبارت دیگر مادام که افکار و عقائد و فرهنگ و سنت های یک کشور که معرف ملیت آنهاست اصالت خود را حفظ نموده است، تاثیر برنامههای استعماری بر آنها کاملا سطحی و متزلزل خواهد بود، و این بنا هرقدر محکم و حساب شده باشد حکم ستونهای بتون آرمه ای را دارد که روی شنهای نرم بیابان بنا کنند که به زودی فرو خواهد ریخت. به همین دلیل برای احیای یک ملت و رسیدن او به استقلال کامل و همه جانبه باید از همین جا شروع کرد.
بدیهی است منظور از «انقلاب فرهنگی» تجدید نظر در برنامههای تحصیلی و تطبیق دادن آن بر عقائد و تاریخ و سنن یک ملت نیست؛ منظور از انقلاب فرهنگی بسیج تمام نیروهای زنده یک ملت برای بیرون راندن طرزتفکرها، تعلیمات و سنن و آداب خارجی است که به منظور تسلط بر ارواح آن ملت در میان آنها پاشیده شده است. منظور از «انقلاب فرهنگی» لایروبی کامل مغزها و بیرون ریختن رسوبات فکری است که بر اثر هجوم سیلاب استعمار بیگانه در آنها به جای مانده، همان رسوباتی که مانع از نمو و رشد هرگونه بذر فکر سالم و مفید در زمینه مغزهاست. خلاصه منظور از «انقلاب فرهنگی» احیای اصالت ملتها و زنده کردن افکار و سنن و اصول صحیحی است که یک ملت در پرتو آن نام و شکل «ملت» به خود میگیرد و با زنده کردن آنها مزاج آن ملت هیچ گونه آمادگی برای پذیرش عنوان استعمار، تحت الحمایگی، وابسته و طفیلی بودن نخواهد داشت.
در انقلاب فرهنگی قبل از هرچیز «ایمان به لزوم این انقلاب» اهمیت دارد و به دنبال آن اجرای موارد زیر ضروری به نظر میرسد:
1. باید با تمام دستگاه های تبلیغاتی این طرز فکر را به عنوان یک «اصل مقدس» نشر داد که: «شرقی باید شرقی باشد»؛ معماری شرقی، لباس شرقی؛ باید سنن و آداب اصيل و شرافت مندانه شرق احیا گردد، و این عقیده نادرست که تفوق صنعتی غرب سبب میشود که ما در همه چیز دنبال رو آنها باشیم به کلی کوبیده شود و به افراد غرب زده باید حالی کرد که این فکر نحیف که مثلا "ایرانی باید فرنگی مآب گردد تا بتواند پیشرفت و ترقی کند" یک وسوسه شیطانی - استعماری بیش نیست!
2. باید تاریخ گذشته شرق مخصوصا تمدن درخشان اسلامی به طور مشروح و متکی به اسناد زنده تاریخی به عنوان یکی از اساسی ترین برنامههای درسی در تمام مدارس تدریس گردد و از این راه غرور ملی و اسلامی در تمام جوانان و فرزندان این منطقه زنده شود.
3. باید از طریق تشکیل جشنها و جلسات بزرگ یادبود، و نام گذاری موسسات صنعتی و فرهنگی و مراکز مختلف به نام دانشمندان بزرگ شرق که مشعل علم و دانش را در جهان برافروختند و پرتو آن را به غرب افکندند، خاطره آنها را در افکار زنده نگه داشت و اصالت شرق را مخصوصا به نسل جوان فهمانید.
4. باید اسامی غربی و نام های خارجی از شناسنامه ها، موسسات صنعتی و علمی و ... به کلی حذف نمود و تابلوهای شرم آوری که قیافه کشورهای ما را دگرگون ساخته و به صورت خیابان های ممالک غربی درآورده است برچید. مخصوصا با این طرز تفکر احمقانه که برای رسیدن به قافله تمدن باید «خط» خود را تبدیل به «خط لاتینی» کنیم و آخرین بقایای ملیت و اصالت خود را با دست خود تقدیم بیگانه نمائیم، بی رحمانه و بی امان مبارزه نمود و از تمام امکانات در این راه استفاده کرد، و مدارکی که اثبات میکند این صدا نخستین مرتبه از حلقوم أجانب درآمده و جزئی از برنامههای کلی استعماری است در معرض افکار عمومی قرار داد.
5. باید فرستادن نوآموزان و محصلین به خارج برای تحصیلات ابتدائی و متوسطه آنچنان که روش غرب زده هاست به کلی ممنوع شود؛ و در مورد تحصیلات عالی باید کوشش نمود که جوانان با توسعه دانشگاه های داخلی حتی الامكان در داخل این کشورها دوره عالی را بگذرانند و در صورت ضرورت از اساتید خارجی (با شرائط خاصی) دعوت شود که در این دانشگاهها تدریس کنند و باز در صورت لزوم اعزام دانشجو به خارج باید قدم به قدم بوده و از طريق ارتباط دائم با آنها روحیه و خصائص مذهبی و ملی آنها را حفظ نمود؛ و با این روش کنونی که افراد فرزندان خود را در هر سن و سال به خارج میفرستند و آنها را به کلی به حال خود وامی گذارند و به فرض اینکه به کشورهای خود بازگردند با روحیه ای فوق العاده ضعيف و طرز فکر مسخ شده ای که کمترین اثر آن گسستن همه پیوندها با تاریخ و ملیت خویش است باز میگردند، مبارزه شود.
6. در مورد برنامههای درسی و استفاده از علوم غرب باید از کپی برداری و تقلید بی قید و شرط از طرز برنامههای آنان اجتناب ورزید و آنها را در همه جا با رنگ خاص شرقى آمیخت؛ مخصوصا آنچه جنبه استعماری دارد از آن جدا ساخت.
7. باید وضع کنونی وسائل تبلیغاتی اعم از مطبوعات، تلویزیون و رادیو و ... که یکی از موثرترین عوامل ایجاد روح غرب زدگی است و در بسیاری از موارد به صورت کپی از موارد مشابه خود در غرب است دگرگون گردد و به صورت یک دستگاه آموزنده و تعلیم و تربیت با حفظ اصالت شرقی درآید.
8. باید طرز صحیح استفاده از صنایع غرب را به همه افراد یاد داد و بازارها و خانهها و مراکز عمومی را از این همه وسایل تجملاتی و لوکس غربی که گذشته از زیانهای بزرگ اقتصادی عامل مؤثری برای کشتن غرور ملّی و اصالت اجتماعی و استقلال فکری و اخلاقی محسوب میگردد پاک ساخت.
بدیهی است اجرای این اصول در اجتماعات ما که از فرق تا قدم در آداب و سنن و افکار و مصنوعات بیگانگان غرق هستیم کار بسیار مشکلی است؛ ولی نباید فراموش کرد که نجات از بن بست فعلی که شرق با آن روبه روست و پیشگیری از خطرات بزرگی که در پیش دارد نیازمند به فداکاری فراون است، و برای آماده ساختن افکار عمومی در این راه باید مغزهای دانشمندان، قلم و زبان نویسندگان و گویندگان و همه وسایل تبلیغاتی بسیج گردد تا آنچه را که فعلًا خواب و رؤیا میپنداریم در خارج با چشم خود ببینیم و حیات نوینی را آغاز کنیم. این است «انقلاب فرهنگی» که بدون آن هیچ گونه تحول ریشه داری در شرق امکانپذیر نیست.
ادامه دارد... مبارزه با افسانه ها!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.