گفتگو با چند تن از اساتيد و فضلای حوزه پیرامون شخصيت آية الله العظمی گلپایگانی
مجله علوم قرآن و حدیث، پاییز 1373، شماره 4.
گفتگو با چند تن از اساتيد و فضلای حوزه پیرامون شخصيت آية الله العظمی گلپایگانی
در آستانۀ سالگرد رحلت فقيه أهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) حضرت آية الله العظمی گلپایگانی قدس سره نزد حضرات آقایان: آية الله مکارم شیرازی، آية الله احمدی گلپایگانی و حجة الاسلام والمسلمين تویسرکانی حضور یافتیم و با هر يك به طور جداگانه پیرامون ویژگیهای آن فقيه نامآور گفتگویی داشتیم. آنان در این زمینه به بخشی از ویژگیهای آن مرجع بزرگ اشاره نمودند که به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان محترم با شخصيت آن فقیه راحل متن این گفتگوها را در اینجا میآوریم.
- حضرت آية الله! ضمن تشکر از حضرتعالی که وقت خودتان را در اختيار مجلّه گذاشتید، تقاضا میکنیم در آغاز مصاحبه چگونگی آشنایی خودتان را با فقیه اهل بیت عصمت و طهارت حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی قدس سره برای خوانندگان بیان فرمایید:
- ضمن آروزی توفیق برای خوانندگان محترم مجلّه، در رابطه با آشنایی خودم با آية الله العظمی گلپایگانی قدس سره باید بگویم که وقتی من در سال ۱۳۲۴ شمسی، یعنی حدود پنجاه سال پیش برای ادامۀ تحصیل حوزوی وارد قم شدم، دربارۀ قداست و تقوا و علم ایشان چیزهای زیادی شنیده بودم و این سبب شد که من ایشان را زیارت کنم و به ایشان علاقه مند شوم. بطوری به ایشان علاقه پیدا کردم که شبها پیاده از مدرسۀ حجّتیه که محلّ سکونت ما بود به مسجد حسین آباد بازار قم به نماز جماعت ایشان میرفتم و نماز جماعت ایشان را به خیلی از نمازهای دیگر ترجیح میدادم و این به خاطر آن آرامشی بود که در نماز ایشان احساس میکردم. بعدها که ایشان درس خارج حجّ را در منزل خودشان شروع کردند من هم در درسشان شرکت میکردم و حتى مقداری از بحث ایشان را نوشتم.
فراموش نمیکنم که روزی ایشان کسی را دنبال من فرستادند. من خدمتشان رفتم. این در زمانی بود که آية الله العظمی بروجردی بر حوزه و جهان اسلام ریاست داشتند و مورد قبول همه بودند. ایشان به من فرمودند که در کتابهای درسی دانش آموزان نظریات داروین را مطرح میکنند و این در افکار آنها تأثیر گذاشته است؛ شما چیزی در این باره بنویسید تا ما اقدام به چاپ آن کنیم. من از اینکه ایشان در آن زمان به فکر این مسائل بودند خیلی لذّت بردم و نوشتهای تهیّه کردم و به ایشان دادم. ایشان با اطمینان خاطری که حکایت از نفوذشان در قشرهای فرهنگی داشت وعده دادند که نسبت به چاپ آن اقدام کنند. این شاید اوّلین بار است که من این داستان را نقل میکنم و منتشر میشود. این گونه مسائل سبب میشد که روز به روز علاقهام به ایشان بیشتر شود و همواره حتی شبهای آخر عمرشان از محضرشان استفاده کنم.
- از تفکّر علمی و ویژگیهایی که ایشان در زمينۀ بحث و تحقيق پیرامون مسائل فقهی داشتند مطالبی بیان فرمایید:
- من در این زمینه به چهار نکته اشاره میکنم: اوّل اینکه ایشان به طور سطحی با مسائل برخورد نمیکردند؛ مسائل را به دقت موشکافی میکردند و در آنها دقت نظر داشتند. از حواشی ایشان بر «عروة الوثقی» این دقت نظر کاملاً روشن میشود. دوّم اینکه ایشان در مقام فتوا استقلال فکری داشتند. اصولاً فقيه باید تفکّر مستقل داشته باشد و روی ریشهها و دلایل اصلی بیندیشد. ایشان با وجود اینکه رأی خودشان را با رأی مشهور هماهنگ میساختند ولی در مواردی که دلیل کافی وجود نداشت استقلال فکری خودشان را از دست نمیدادند و فتوای مورد نظرشان را ابراز میکردند که نمونههایی از این قبیل در حواشی ایشان به چشم میخورد. سوّم اینکه به مسائل و ابواب مختلف فقهی احاطۀ کامل داشتند و همین احاطه سبب میشد که به مسائل فقهی خوب پاسخ بدهند. علاوه بر این احاطه، ایشان از حضور ذهن هم برخوردار بودند. چهارم اینکه ایشان در مسائل فقهی سلیقۀ خوب و سالمی داشتند و این هم یکی دیگر از ویژگیهای فکری ایشان بود که به درسهایشان نورانیّت و عمق و جاذبه میداد.
- روش ایشان در استنباط احکام فقهی چگونه بود؟
- ما دو نوع فقه داریم: یکی فقه سنّتی جواهری است که امام (قدّس سرّه الشريف) بر آن تکیه میکردند، و دیگر نوعی تفکّر التقاطی که مسائل فقهی با مسائل خارج از فقه بطور ناهماهنگ با هم تلفیق میشوند و سلیقههای شخصی جانشین استدلالهای علمی میشود. ایشان درست بر اساس همان فقه سنّتی خالص حرکت میکردند و هرگز سلیقههای شخصی و تفکرات التقاطی در ایشان تأثیر نمیگذاشت. وقتی انسان درس و فتوای ایشان را میدید، خود را در محيط فقه صاحب جواهر مییافت و تصوّر میکرد که ایشان با همان شیوه که از سلف صالح به ما رسیده است فتوا میدهند.
- چون معظّم له از بدو تأسیس حوزه علمیه قم، در قم حضور داشتند، به مسائل مربوط به حوزه کاملاً آشنا بودند؛ لطفاً دیدگاههای ایشان را در مورد حوزه و جایگاه آن و نیز رسالت و استقلال حوزه بیان فرمایید:
- مرحوم آية الله العظمی گلپایگانی اهمیت زیادی به حوزه میدادند و به تمام معنی دلسوز حوزه بودند. من داستانی را از شبهای آخر عمرشان دارم و آن این است که با عدّهای از دوستان در شورای عالی حوزه، خدمتشان رسیدیم و گزارشی از کارهای حوزه را به ایشان دادیم. ایشان هم با کمال دقت گوش میدادند. پس از آنکه گزارش ما تمام شد، رهنمودهایی دادند و ما از محضرشان بیرون آمدیم. من دیدم آقازادۀ ایشان مرا صدا میزند و میگوید: «آقا با شما کاری دارند» برگشتم و خدمتشان آمدم، ایشان فرمودند: کاری کنید که استقلال حوزه محفوظ بماند و من دلم میخواهد استقلال حوزه باقی و برقرار باشد. بعد دیدم اشکهایشان جاری شد. احساس کردم که برای حوزه دلسوزی میکنند و مثل کسی که احساس میکند روزهای آخر عمرش رسیده و باغی را به ثمر نشانده و نهالهای زیادی را غرس کرده و میخواهد برود و از آنجا که نگران است که مبادا مشکلی برای آن پیش بیاید، در اندیشه حفظ حوزه هستند. من هم خدمت ایشان عرض کردم که بنده به سهم خودم که یک نفر هستم تا زندهام تلاش و کوشش میکنم که انشاء الله آنچه را که نظر حضرتعالی است در حفظ حوزه رعایت کنم.
- اگر ممکن است بعضی از ویژگیهای اخلاقی ایشان را برای خوانندگان مجله بیان فرمایید:
- ایشان ویژگیهای اخلاقی بسیاری داشتند که من به چند نمونه از آنها اشاره میکنم:
1. نسبت به اهلبیت(علیهم السلام) علاقۀ فوق العادهای داشتند و این بر هیچ کس پوشیده نبود. در هر دو بعد تولّی و تبرّی محکم بودند وتوسّلاتی داشتند و اگر به گوشهای از مکتب اهلبیت(علیهم السلام) ضربهای میخورد خیلی پریشان و ناراحت میشدند و واقعاً به تمام معنی مدافع مکتب اهلبیت(علیهم السلام) بودند. من این را با تمام وجودم از ایشان احساس کردم.
2. نسبت به طلاب دلسوز بودند و طلاب را فرزندان خود میدانستند و اگر خطایی از آنها سر میزد اغماض میکردند؛ مشکلات آنها را تا آنجا که امکان داشت حلّ میکردند و اگر رهنمودی میخواستند آنها را راهنمایی میکردند. نشانۀ این دلسوزی و حلّ مشکلات، مدارس متعدّدی است که ایشان برای طلاب ساختند مخصوصاً آن مدرسۀ بزرگ با آن مدرسهای زیاد که طلاب موقع درس و مباحثه سرگردان نباشند. همچنین کتابخانه و بیمارستانی که به این منظور تأسیس کردند.
3. از تحمّل و بردباری زیادی برخوردار بودند. در طول عمرشان ناراحتیهای فراوانی برای ایشان به وجود آمد ولی همه را با سعه صدر تحمل کردند. و ما میدانیم یکی از شرایط مدیریّت و ریاست، داشتن سعۀ صدر است و این خصلت در ایشان وجود داشت. من فراموش نمیکنم که یک وقتی ایشان دچار بیماری بسیار شدیدی شدند بطوری که از شدّت درد به خود میپیچیدند. به ملاقات ایشان رفتم، دیدم با آن حالت باز هم از مردم استقبال میکردند و درد را تحمّل مینمودند. در دوران انقلاب، موضعی که ایشان در برابر انقلاب داشتند و حمایتی که از امام راحل قدس سره کردند و خط مستقیمی که ادامه دادند همه نشانگر سعۀ صدرشان در برخورد با مسائل گوناگون بود.
4. طبعي لطيف و زیبا داشتند. گاهی بعضی از مسائلی که پیش میآمد، ایشان با یک طنز بسیار ظریف و زیبا، جواب را از همان طریق میدادند و طبع لطيف خودشان را ابراز میداشتند.
5. در حدّ بسیار بالایی تقوا داشتند. تقوای ایشان، انسان را به یاد تقوای بزرگان سلف میانداخت. حاضر نبودند بخاطر چیزی از اسلام و دین صرفنظر کنند. وقتی بر سر دو راهی قرار میگرفتند همه چیز را در مقابل حفظ دین و اسلام نادیده میگرفتند و میگفتند: هر چه باداباد! من باید تقوا و دین اسلام را حفظ کنم. رضوان خدا بر او باد که هم حیاتش مایۀ برکت برای اسلام بود و هم ممات و تاریخ پر برکتش مایۀ برکت برای اسلام و جامعۀ مسلمين است.
پیشنهاد برای مطالعه: وظیفه حوزه و روحانیت در نشر معارف اسلامی
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.