یک شخصیت بزرگ و فراموشنشدنی
سخنرانی حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی؛ مجموعه حکمت، بهمن 1331، شماره 20.
یک شخصیت بزرگ و فراموشنشدنی
روز دوشنبه 29 دی ماه، هنگامی که بلندگوی صحن مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) طبق معمول اذان ظهر را از فراز گلدستهها پخش کرد، چند جمله مختصر و کوتاه به آن اضافه نمود که به همراه آن شهرستان مقدس قم یکباره در دریای ماتم و عزا فرورفت. رنگ از چهره ها پرید! قلبها با اضطراب مخصوصی شروع به ضربان کرد و اشکهای حسرت بیاختیار از چشم کوچک و بزرگ سرازیر شد! صدای های های گریه فضا را پر کرد! محصلین علوم دینی همچون بهتزدگان در جای خود ایستاده و با طرز مخصوصی به اطراف خود مینگریستند. گریه گلوی بعضی از آنها را گرفته بود و خاطرات غمانگیزی قلبهای آنان را فشار می داد. گوییا سیل غم و اندوه از آسمان فرو می ریخت و غبار ماتم و عزا سر وصورت همه را فراگرفته بود.
مگر آن چند جمله چه معنی در برداشت و از وقوع چه حادثهای حکایت می کرد؟ جز اتفاق اسفناک و فاجعه تاثرآور فوت نابهنگام یک افسر رشید و فداکار اسلام، یا یک سردار بزرگ و نیرومند مذهب تشیع که عالم علم و دیانت به وجود او افتخار می کرد؛ یعنی«حضرت آیة اللّه العظمی آقای حجت طاب اللّه ثراه».
از آنجائی که نویسنده خود را مرهون حقوق بیشمار آن مرد عالیقدر می داند بر خود لازم می بیند که مختصری از شرححال آن قهرمان علم و فضیلت را به عنوان «یادبود» به خوانندگان این مجله تقدیم دارد:
62 سال پیش در خانواده مرحوم حجة الاسلام «آقای سید علی آقا» که از علماء طراز اول تبریز بود کودکی به دنیا آمد که از همان سن طفولیت آثار بزرگی و نبوغ از جبین او ظاهر و آشکار بود. پدرش نام او را «محمد» گذارد و چون آثار ذکاء و فراست در او مشاهده می کرد همین که سن او به حد کافی رسید به تعلیم و تربیت او همت گمارد. سید محمد مدتی در حوزه درس پدر بزرگوار خود و سائر دانشمندان و علما برجسته تبریز به تحصیل علم اشتغال داشت و چون دارای فکر قوی و حافظه فوق العاده بود به یک شعبه و رشته قناعت نکرد و فنون مختلفه را اعم از «فقه» و «اصول» و «ریاضیات» و «فلسفه» و «طب قدیم و جدید» نزد اساتید فن فرا گرفت. البته قسمت مهم تحصیلات فقهی و اصولی را که عمده مورد توجه او بود از محضر پدر عالیقدرش استفاده کرد.
بالاخره چیزی نگذشت که استفادههای لازم را از اساتید تبریز به آخر رسانید و ناچار شد برای تکمیل تحصیلات خود به دارالعلم نجف اشرف که مرکز علماء و دانشمندان بزرگ اسلام و تشیع بود مهاجرت کند. سید محمد که در آن وقت «سنه 1330» بسیار فاضل و مطلع بود وارد نجف اشرف شد و در حوزه های درس اساتید برجسته آن مرکز علم و دانش و تقوی شرکت کرد. علم فقه را از محضر استاد الفقهاء و المجتهدین آیة اللّه آقای «آقا سید محمد کاظم یزدی» و علم رجال و حدیث را از محضر رئیس المحدثین «آقا سید ابو تراب خوانساری» و نیز فقه و اصول و رجال و حدیث را از محضر نوابغ و فحول علماء آن حوزه علمیه مانند «آیة اللّه آقای شریعت اصفهانی» و «آیة اللّه آقای آقا میرزا حسین نائینی» و «آیة اللّه آقا سید محمد فیروزآبادی» و «آیة اللّه آقای آقا شیخ ضیاء الدین عراقی» و «آیة اللّه آقا شیخ علی قوچانی» فرا گرفت.
متاسفانه در این اثناء وضع مزاجی، ایشان را ناراحت کرد و بر حسب اخطار پدر بزرگوارشان ناچار شدند به تبریز مراجعت کنند -سنه 1235- ولی دوباره پس از رحلت مرحوم آقای سید محمد کاظم یزدی و مرحوم آقای شریعت اصفهانی به نجف اشرف مراجعت فرمودند و مجددا سالیان دراز در حوزههای درس بزرگان حاضر گردیدند و ضمنا در خلال این مدت به تدریس و تصنیف اشتغال داشتند؛ تا زمانی که از حضور در حوزههای درس اساتید بی نیاز شده و فارغ التحصیل گردیدند. سپس مستقلا به تعلیم و تربیت جمعی از شاگردان و محصلین آن دانشگاه بزرگ پرداختند و حقا عدهای از فضلاء از محضر درس ایشان استفادههای شایان می کردند.
متاسفانه این حالت نیز ادامه پیدا نکرد و پس از چندی کسالتهای متعدد از قبیل بیماری یرقان و ورم کبد آن عالم ربانی را از ادامه کار خود باز داشت و پس از آنکه مدتی در نجف اشرف و کاظمین معالجه کردند و تخفیفی در کسالت ایشان حاصل شد به ایران مراجعت کردند. و شهرستان مقدس قم را که تناسب بیشتری با موضع حال ایشان داشت برای اقامت انتخاب کرده و رسما از سال 1349 ق در حوزه علمیه این مرکز مقدس مشغول به تدریس فقه و اصول نهائی گردیدند و پس از فوت مرحوم جناب «آیة اللّه آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری» مؤسس اصلی حوزه مقدسه قسمت مهمی از شئون سرپرستی و اداره حوزه علمیه را به عهده گرفتند و حقا سهم بزرگی در بقاء و دوام این دانشگاه بزرگ دارا شدند.
آیة اللّه آقا سید محمد که به لقب «حجت» شهرت یافتند از بسیاری از اکابر و بزرگان و علماء اجازه فتوی و روایت داشتند که ذیلا به قسمتی از آن اشاره می شود:
از حضرات آیات اللّه العظام آقای شریعت اصفهانی و حاجی میرزا حسین نائینی و سید محمد فیروزآبادی و آقا ضیاء الدین عراقی و جمعی دیگر اجازه فتوی و اجتهاد داشته و از مرحوم آقا شیخ عبداللّه مامقانی و شریعت اصفهانی و مرحوم آقای سید حسن صدر و سید ابوتراب خوانساری و شیخ محمد باقر بیرجندی و پدر بزرگوار خود که هریک از نوابغ زمان خود بودند اجازه روایت را دارا بودند.
تصنیفات و تالیفات ایشان که هرکدام منبعی از علم و دانش می باشد و از مقام علمی و نبوغ فکری آن مرد بزرگ حکایت می کند بسیار است؛ اینک قسمتی از آن ذیلا از نظر شما می گذرد:
(1) رساله «الاستصحاب»
(2) رساله «البیع»
(3) رساله «تنقیح المطالب المبهمه فی عمل الصور المجسمه»
(4) «جامع الاحادیث» که مشتمل بر کلیه احادیثی است که در این زمان در دسترس عالم تشیع قرار دارد و ضمننا تحقیقات بسیاری در بیان معانی احادیث و نکات ورجالیه و خللی که در اسناد روایات واقع شده در بردارد.
(5) «حاشیه الکفایه»
(6) رساله «الصلوه»
(7) «لوامع الانوار للغروبه فی مرسلات الاثر النبویه»
(8) مستدرک المستدرک فی استدراک مافات عن صاحب المستدرک
(9) رساله «الوقت» که مشتمل بر تحقیقات بسیار و مطالب گرانبهای علمی می باشد
***
آیة اللّه حجت مدتی بود که به بیماریهای مختلفی در قسمت قلب و ریه مواجه شده بودند؛ به طوری که سزاوار بود کاملا در خانه بستری گشته و دست از کار بکشند. ولی به واسطه آن همت بلند و پشت کار و فعالیت غیرقابل توصیفی که از صفات بارز ایشان بود راضی نمیشدند که اندکی از کارهای زیاد و مهمی که به اقتضاء موقعیت و مقام علمی و ریاست دارا بودند معوق بماند؛ لذا با همین وضع مزاج دائما مشغول کار بودند و یکی از خدمات برجسته خود را که بناء مدرسه باشکوه و باعظمت «حجتیه» بوده باشد در این اثناء انجام دادند. این بنیان عظیم که در میان مدارس علمی شیعه کمتر نظیر دارد برای همیشه یکی از آثار باقیه وجود آن مرد بزرگوار و عالی مقدار می باشد
در اوئل این ماه بود که کسالت آیة اللّه رو به شدت گذارد؛ اگرچه پس از مقداری چنانچه به ظاهر تا اندازهای بهبودی حاصل گشت ولی ایشان با آن چشم حقیقتبین و الهام قلبی حوادث آینده را که از نظر دیگران پوشیده بود می دیدند و به هیچوجه به این بهبودی امتناء نداشتند و همواره درصدد اصلاح کارها و تنظیم وصیتنامه بودند و به بستگان و و علاقهمندان خود مکرر فاجعه بدرود حیات خود را گوشزد می نمودند. حتی در روز دوشنبه سه جمادی الاول پیوسته انتظار ظهر را میکشیدند و به طور کلی توجه خود را از کلیه علاقههای دنیوی قطع کرده با جملاتی از قبیل «لا اله الا اللّه» و «مالی الاحسن الظن بک» و «حتی جنتی» با پروردگار خود مناجات می کرد. تقریبا بیش از یک ربع به ظهر نمانده که با جاری کردن کلمه مقدس «یا علی» چشم از زندگانی دنیا پوشید و طائر بلندپرواز روح او پس از شکستن قفس تن بسوی آشیان قدس پرواز کرد. و همانطور که خودشان فرموده بودند با روی سفید در پیشگاه خداوند عالم، جهان را ترک گفته به سوی جنان شتافتند و کلیه مسلمانان را به فراق دردناک خود مبتلا ساختند... «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا».
یک فاجعه سترگ
آیه اللّه بروجردی و آیة اللّه صدر و خاندان محترم آن مرحوم به شرکت در جلسات فواتح قم آمدند. سیل تلگرافات از مرکز و سائر شهرستانها به سوی قم سرازیر شد. و از طرف شخص اعلی حضرت شاه و رئیس محترم دولت و رئیس محترم مجلس شورای ملی و سائر رجال دولتی و ملتی تلگرافهای تسلیت به خدمت حضرت آیة اللّه بروجردی و حضرت آیة اللّه صدر و بازماندگان آن مرحوم مخابره شد.
در بسیاری از شهرستانها به خصوص تهران و تبریز تعطیل عمومی و مجالس یادبود آن فقید سعید برپا بود و این مجالس در قم هنوز ادامه دارد. ما این ضایعه اسفناک و این فاجعه جانگداز را به عموم شیعیان مخصوصا حضرت آیة اللّه العظمی آقای بروجردی و آیة اللّه العظمی آقای صدر و بازماندگان آن مرحوم بالاخص آیة اللّهزاده آقایان آقا سید محسن و آقای سید حسن تسلیت می گوئیم.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.