نقش شیعه در پیدایش و گسترش «فقهالقرآن»
حجتالاسلام والمسلمین محمد فاکر میبدی استاد و عضو هيئتعلمی جامعةالمصطفیالعالمیة(m_faker@mu.ac.ir).
مقدمه
از نمادهای قرآنپژوهی که در حوزه تفسیر نمایان میشود، دانش «فقهالقرآن» است. این دانش، با همت والا و سعی وافر فقهای مفسر شکل گرفت تا بخشی عظیمی از آیات قرآن را که از مهمترین ابعاد کتاب الهی و مربوط به احکام عملی و حقوق اسلامی است، تبیین کنند و آن را به مکلّفان بشناساند. جایگاه و اهمیت این بخش از قرآنشناسی، زمانی تجلّی مییابد که معلوم شود حرکت عظیم علمی از چه زمان و از کجا آغاز شده و چهکسی آن را بنیان نهاده است. همچنین روشن شود نقش ائمه شیعه(علیهم السلام) و سهم اصحاب ایشان و دانشمندان و مفسران شیعه در این نهضت علمی چهاندازه بوده است. مقاله پیشرو، برای تفسیر و تبیین همین مسئله در چهار بخش زیر تنظیم شده است:
بررسی مفاهیم مرتبط؛
تبیین ماهیت و پیشینه فقهالقرآن؛
بیان گسترش فقهالقرآن در عصر ائمه(علیهم السلام) و اصحاب فقهی تفسیری آنها؛
تحلیل نقش علمای شیعه در گسترش فقهالقرآن.
الف) مفاهیم
1. مفهوم فقه
فقه، در کاربرد اولی و در لغت، بهمعنای فهم و علم است(1) و در فرهنگ قرآن، دو کاربرد مهم دارد: نخست، بهمعنای لغوی و مطلق فهم بهکار رفته است.(2) دوم، بهمعنای درک مسائل دینی بهطور مطلق است.(3) طبیعی است که تفقّه در دین و تبلیغ آن برای مخاطبان و مؤمنان، همه معارف دینی را اعم از عقاید، اخلاق، احکام، تاریخ و... شامل میشود.(4) علمای مشهور گذشته و حال، فقه را اینگونه تعریف کردهاند: «فقه، عبارت است از آگاهی از احکام شرعی فرعی بهدستآمده از ادلّه تفصیلی آن».(5) در تعریفی جدیدتر نوشتهاند: «فقه، مجموعهای از قوانین، دستورها و نهیهایی است که فقیه از منابع و ادلّه تفصیلی آن استنباط میکند و موضع عملی بندگان را در برابر خالق رقم میزند و به او میآموزد که چه واکنشی در مقابل مولای حقیقیاش داشته باشد».(6)
پس فقه در اصطلاح برونقرآنی، به دانش ویژهای اطلاق میشود که در مقابل مطلق فهم دین بهکار میرود. مجموع احکام فقهی در فرهنگ شیعه، اقسام گوناگونی دارد که معروفترین آن عبارتاند از: عبادات؛ عقود؛ ایقاعات؛ احکام قضایی. مبنای این تقسیم، براساس هدفداری احکام چنین است:
- هدف احکام شرعی، اگر آخرت و معنویت باشد = عبادات؛
- هدف احکام شرعی، اگر تأمین منافع دنیوی باشد و در تحقّق آن به لفظ نیاز نداشته باشد = احکام؛
- هدف احکام شرعی، اگر تأمین منافع دنیوی باشد و در تحقّق آن لفظ در یکسو نیازمند باشد = ایقاع؛
- هدف احکام شرعی، اگر تأمین منافع دنیوی باشد و به لفظ از دو طرف نیازمند باشد = عقود.(7)
این عناوین چهارگانه، تقریباً مشتمل بر هفتاد عنوان اصلی فقهی است که از تقلید در احکام آغاز میشود و تا تعزیر ادامه دارد.
2. مفهوم فقهالقرآن
ترکیب دو واژه فقه و القرآن، با توجه به نوع معنای اضافی آن، اضافه ظرفیه و بهمعنای «الفقه فیالقرآن» است؛ یعنی احکام فقهی که در قرآن آمده. بهتعبیر دیگر، منظور، تمام احکام عملی موجود در قرآن است و برخی دانشمندانِ گذشته همچون فقیه مفسر، قطبالدین ابوالحسین سعیدبن عبداللهبن الحسینبن هبةالله راوندی مشهور به قطب راوندی (م 573ق) و صاحب اثر گرانقدر فقهالقرآن و همچنین جمالالدین ابوعبدالله المقدادبن عبداللهبن محمدبن الحسینبن محمد السیوری الحلی معروف به فاضل مقداد (م 826ق)، صاحب اثر نفیس کنزالعرفان فی فقهالقرآن این تعبیر را بهکار بردهاند؛ چنانکه بعضی صاحبنظران معاصر نیز مانند آیتالله محمد یزدی، عنوان فقهالقرآن را برای تفسیر آیاتالاحکام خود برگزیدهاند. افزونبر اینکه قطب راوندی دراینباره مینویسد: «الفقه الذی ینطق به کتابالله».(8)
3. مفهوم آیاتالأحکام
اصطلاح آیاتالأحکام نیز از دو واژه آیات و احکام ترکیب شده و در پژوهشهای فقهالقرآنی، مفهومی محوری است. واژه آیات در قرآن، به چند معنا بهکار رفته است؛ مانند: اجزای عالم هستی،(9) معجزات انبیا،(10) احکام و دستورهای دین،(11) داستانهای قرآن،(12) و فقرات نوشتاری (مکتوب)، فقرات گفتاری (مَقر)، و قرآن.(13) با توجه به قرینه متلو بودن آیات، معلوم میشود مراد، فقرات کتاب آسمانی قرآن است. در این پژوهش نیز معنای اخیر مورد نظر است.
متخصصان فقه، آیاتالاحکام را چنین تعریف کردهاند: «آیاتالاحکام، آیاتی است که فقها برای استنباط حکم شرعی بهکار میگیرند».(14) برخی دیگر گفتهاند: «منظور از علم آیاتالاحکام، دانش ویژه احکام فقهی قرآن است که با بررسی آیات در کنار دیگر ادلّه همچون سنّت، عقل و اجماع، به استخراج احکام از قرآن میپردازد».(15)
با عبارتی روشنتر، میتوان گفت: «آیاتالاحکام، آیات مشتمل بر احکام شرعی اسلامی است». با این تعریف، ازیکسو تمام آیاتی که به نحوی مشتمل بر حکم فقهی است، خواه تکلیفی باشد یا وضعی، اختصاصی باشد یا عمومی، همه را دربرمیگیرد و ازسویدیگر، آیاتی که بیانگر تکالیف امتهای پیشین است، از محل بحث بیرون میرود، مگر آنکه ثابت شود حکم آن آیه در شریعت اسلام نیز جاری است.
ب) ماهیت و پیشینه فقهالقرآن
درباره فقهالقرآن یا تفسیر آیاتالاحکام، دو مسئله مهم وجود دارد که بیان آن برای رسیدن به هدف اصلی که همان گسترش فقهالقرآن است، ضروری است: نخست، ماهیّت فقهالقرآن و دوم، پیشینه تاریخی فقهالقرآن.
1. ماهیّت فقهالقرآن
دانستیم که برای دانش فقه در قرآن، دو اصطلاح وجود دارد: فقهالقرآن، و آیاتالاحکام. بیشک، تفسیر آیاتالاحکام و فقهالقرآن بهمعنای دوم یعنی الفقه فیالقرآن، ماهیت تفسیری دارد و درحقیقت، محل جمع فقه و تفسیر است. با مرور در آثار نگارش یافته، به این حقیقت دستمییابیم که در فرهنگ شیعی، تفسیر آیاتالاحکام، غالباً بر مدار فقه و مباحث، بهترتیب ابواب فقهی شکل گرفته است.
از فقهمحور بودن بحث، درمییابیم که تفسیر آیات فقهی قرآن نزد شیعه، در شمار تفسیر موضوعی ارزیابی میگردد و ریز موضوعات آن را نماز در قرآن، حج در قرآن، نکاح از منظر قرآن، طلاق از دیدگاه قرآن و... تشکیل میدهد.
2. پیشینه دانش فقهالقرآن
همانگونه که از عنوان مقاله پیداست، شیعه در گسترش فقهالقرآن نقش مهمی دارد. شاید تصور شود که طرح پیشینه این بحث، خارج از حیطه مقاله است، ولی باید دانست که گسترش در مرحله دوم است و تا اصل موضوع ثابت نشود، گسترش بیمعنا خواهد بود. ازاینرو، ابتدا باید به سرآغاز این دانش اشاره کرد.
بهنظر میرسد تاریخ فقهالقرآن، هرچند با نامی دیگر، به زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) بازمیگردد. آن حضرت نیز براساس آیه کریمه «...وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ...»،(16) بهحسب مورد و متناسب با موضوع، پاسخ لازم را بیان و رهنمود اساسی را ارائه میکردند. برای نمونه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) در تفسیر آیه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة»(17) میفرماید: «الا وإنّ القوة الرمی»؛ (منظور از قوّت، رمی است).(18)
چهبسا میتوان گفت اولین موردی که مردم عصر نزول درباره تفسیر قرآن به آن نیاز داشتند، تفسیر آیاتالاحکام بود؛ زیرا در سوره مزّمل که به حسب نزول، سومین سوره بهشمار میرود، چنین آمده است: «...فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا...».(19) میبینیم که در این آیه شریفه، به شش موضوع فقهی اشاره شده است: قرائت قرآن بهقدر امکان؛ مسافرت؛ جهاد؛ اقامه نماز؛ پراخت زکات و قرض.
این دستورها چه همراه با دیگر آیات سوره مزمل نازل شده باشد و چه در فاصله یکسال یا هشتماه یا ششماه از نزول آیات اول سوره و چه پس از هجرت و در مدینه،(20) نیازمند توضیح نبوی است تا بیان کند این قرائت واجب است یا مستحب؛ میسور محدود است یا محبوب؟ قرائت مستقل است یا قرائت ضمن نماز؟ مریض و مسافر چه حکمی دارند؟ قتال و جهاد با چه شرایطی واجب است و در چه شرایطی واجب نیست؟ کمیّت و کیفیت نماز چیست؟ موارد زکات و مقدار آن چقدر است؟ قرضدادن در چه شرایطی مطلوب است؟ و دهها بلکه صدها پرسش ناگفته که باید پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) آنها را تشریح کنند و چنین نیز شده است.
ج) گسترش فقهالقرآن توسط ائمه(علیهم السلام) و اصحاب فقهی تفسیری
باید گفت که فقهالقرآن در عهد نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) بنیانگذاری شد؛ ولی با گذشت زمان و تغییر اوضاع، تحلیل و تفسیر مسائل ضروری مینمود. ازاینرو، ائمه معصومین(علیهم السلام) به شرح و تفسیر آیات قرآن و ازجمله فقه در قرآن اقدام کردند و تراث قویمی را به یادگار گذاشتند.(21)
1. بسامد روایات فقهی تفسیری
روایات فقهی تفسیری در آثار روایی شیعه، فراوان است. این حقیقت را میتوان در موسوعههای روایی تفسیری شیعه یافت؛ از جمله در تفسیر عیّاشی تألیف محمدبن مسعود عیاشی (م 320ق)، تفسیر نورالثّقلین تألیف عبدعلیبن جمعه عروسی حویزی و تفسیر البرهان فی تفسیرالقرآن تألیف سیدهاشم بحرانی از محدّثان قرن یازدهم قمری.
ازآنجاکه ضرورتی برای دستیابی به تعداد روایات و راویان وجود نداشت، به بررسی روایات فقهی تفسیری سوره بقره از تفسیر نورالثّقلین بسنده شده است. البته این گمان وجود دارد که با بررسی بخشی از تفسیر قرآن نتیجه درستی بهدست نمیآید، اما باید توجه داشت که نویسنده، این بخش از قرآن را برای نمونه آورده است و مدّعی کل نیست.
براساس آمار بیش از پانصد روایت فقهی و تفسیری در سوره بقره وجود دارد و امام معصوم(علیه السلام)، حکم فقهی را براساس آیه قرآن بیان کرده است. برای مثال، براساس روایتی عیّاشی و کلینی از ابوبصیر و سماعة، امام صادق(علیه السلام) درباره کسی که به خاطر هوای ابری، روزه خود را افطار کرد. میفرماید:
«فی قَوْمٍ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ فَغَشِيَهُمْ سَحَابٌ أَسْوَدُ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ، فَرَأَوْا أَنَّهُ اللَّيْلُ، فَأَفْطَرَ بَعْضُهُمْ ثُمَّ إِنَّ السَّحَابَ انْجَلَى فَإِذَا الشَّمْسُ لَم تَغِب. قَالَ: «عَلَى الَّذِی أَفْطَرَ، صِيَامُ ذَلِك الْيَوْمِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ:«ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيلِ»(22)فَمَنْ أَکلَ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ اللَّيْلَ فَعلیهِ قَضَاؤُهُ لأَنَّهُ أَکلَ مُتَعَمِّداً».(23)
میتوان گفت بالغ بر صد نفر احادیثِ فقهالقرآنی را روایت کردهاند که از بزرگان اصحاب ائمه معصومین(علیهم السلام) بهشمار میآیند، که برخی از ایشان، جزء مفسران هستند که در عنوان بعدی از آنان نام برده خواهد شد.
2. پایهگذاری دانش فقهالقرآن
در عهد صحابه نیز تلاشهای فقهالقرآنی وجود داشته است. شاهد این مطلب، احکام قرآنی روایت شده بهوسیله ابنعباس است.(24) این حرکت علمی در عصر امامَین صادقَین(علیهما السلام) ، شتاب گرفت و مسائل کلّی و جزئی فقهالقرآنی تبیین شد؛ تا جایی که برخی ریزترین مسائل فقهی، با استناد به قرآن بیان شده است.
مسئله مشهور وضو و بهویژه مسح سر و پا، به استناد جمله معروف «لِمَکانِ البَاء»، نمونهای از آنهاست؛ چنانکه زُراره چنین نقل میکند:
از امام جعفر صادق(علیه السلام)، از ایشان پرسیدم از کجا میفرمایید که مسح بر بخشی از سر و پاست؟ حضرت فرمود: «يا زُرارةُ قَالهُ رسولُ اللهِ(صلی الله علیه واله وسلم) وَنَزَل َبهِ الکتابُ مِنَ اللهِ عَزّوَجلّ»؛ (ای زراره! این سخن پیامبر خداست و در قرآن نیز هست؛ آنجاکه خداوند عزوجل فرمود:) «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ»، فَعَرفنَا اَنّ الوَجهَ کلّه يَنبغِی اَن يُغسَل، ثُمّ قال: «واَيدِيکم اِلی المَرافِقِ»، فَوَصلَ اليَدينِ اِليَالمِرفَقَينِ بِالوَجهِ، فَعَرفنَا اَنّه يَنبغِی لَهُمَا اَنيُغسَلا اِلی المِرفَقَينِ»؛ (ازاینکه دو دست تا مرفق را عطف بر صورت کرد، فهمیدیم که دستها باید تا مرفق شسته شوند. آنگاه لحن کلام را تغییر داد و فرمود:) «وَامسَحُوا بِرُؤسِکم»؛ (از این تغییر و اینکه فرمود بِرؤسِکم، فهمیدیم که «اَنّ المَسحَ بِبَعضِ الرأسِ»؛ مسح بخشی از سر، کافی است بهدلیل «لِمَکانِ البَاء» پس از آن، پا را عطف به رئوس کرد و فرمود:) «وَاَرجِلکم اِلی الکعبَينِ»؛ (از این عطف نیز فهمیدیم که مسح بخشی از سر کفایت میکند).(25)
پرداختن به دانش فقهالقرآن در عصر امام باقر و امام صادق(علیه السلام) که در قالب روایات فقهی تفسیری، سبب شد برخی اصحاب ایشان نیز به تدوین آثار اولیه در این زمینه اقدام کنند. در این دوره، اولین کتاب فقهالقرآن را ابونصر محمدبن السائببن بشر الکلبی الکوفی (م 146ق) نگاشت.
در خصوص تشیّع کلبی، شمسالدّین ذهبی (م 748ق) از رجالیان سُنّی مذهب مینویسد: «محمدبن السَّائِبِبن بِشْرٍ الکلْبِی المفسر، وَکانَ أَيْضاً رأسًا فی الأنساب إلاّ أَنَّهُ شِيْعِيٌّ، متْروک الحدِيْث».(26) شیخ آقابزرگ طهرانی نیز در موسوعه الذریعة إلی تصانیفالشیعة، اولین تفسیر آیاتالاحکام را به نام محمدبن سائب کلبی ثبت کرده است.(27) همچنین آیتالله مرعشی نجفی در مقدمه خود بر مسالکالافهام، پس از ذکر اسامی فقهالقرآننویسان سُنّی و زیدی، محمدبن سائب کلبی را مؤلّف فقهالقرآن، از امامیه نام برده است.(28) ابنندیم نیز در کتاب الفهرست خود، در لابهلای کتابهای مربوط به احکام قرآن، از احکامالقرآن للکلبی، بهعنوان نخستین اثر فقهالقرآنی یاد میکند.(29) گفتنی است رقابت در اولین کتاب فقهالقرآن، تنها بین فقهالقرآن کلبی و احکامالقرآن محمدبن ادریس شافعی (زاده 204ق)، پیشوای فرقه شافعیه است. سخن ابنندیم، گواه و فصلالخطاب در این مقوله است.(30) چنانکه اشاره شد، شیخ آقابزرگ طهرانی(31) و آیتالله مرعشی نجفی(32) نیز آن را اولین تصنیف از امامیه در موضوع فقهالقرآن میدانند.
مقاتلبن سلیمانبن بشر خراسانی (م 150ق)، پس از ابنسائب، دومین کتاب فقهالقرآن را با عنوان تفسير الخمسمأة آية فیالأحکام نوشت. وی اگرچه از نظر فکری مشکلاتی داشته، اما براساس نقل ارباب رجال، پیشتر از اصحاب امام باقر(علیه السلام) بوده است.(33) رجالشناسان معاصر شیعه نیز وی را از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام) معرفی کردهاند.(34)
پس از مقاتلبن سلیمان، هشامبن محمدبن سائب کلبی، کتابِ تفسیر آیاتالاحکام را نگاشت. وی از دانشمندان نسبشناس مشهور (م 206ق) و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بهشمارمیرود که عصر امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) را نیز درک کرده است.(35)
شیخ آقابزرگ طهرانی مینویسد:
هشامبن محمد، صاحب کتاب تفسیری بزرگ بوده که از مبسوطترین تفاسیر بهشمار میرفته است.(36) سیوطی نیز در الاتقان به این تفسیر اشاره کرده است.(37) آیتالله سیدابوالقاسم خویی نیز در معرفی هشامبن محمد، از قول نجّاشی مینویسد: «هشامبن محمد، عالم به نَسَب، عالم بالأیام و دارای تألیفات زیاد (بالغ بر پنجاه مورد) بوده است.(38) با توجه به آثاری همچون کتابالجمل، کتاب صفّین، کتابالنّهروان، کتاب مقتل أمیرالمؤمنین(علیه السلام)، کتاب مقتل حجربن عدی، کتاب مقتل رشید و میثم و جویرةبن مسهرة، کتابالحکمین، کتاب مقتلالحسین(علیه السلام)، کتاب قیامالحسن(علیه السلام) و... که از وی بهجامانده است، میتوان بهیقین او را شیعه دانست.(39)
نتایج بحث
نخست اینکه با مرور در تاریخ علوم فقه و تفسیر و مراجعه به معاجم تألیفشناسی، به این حقیقت پیمیبریم که دانش فقهالقرآن را امام معصوم شیعه(علیهم السلام) در نیمهاول قرن دوم قمری دوباره پایه نهاد و آنگاه دانشمندان شیعی، آنرا بهعنوان دانشی مستقل تدوین کردند.
دوم، برخی محقّقان ازجمله سیوطی، اصرار دارند که اهلسنّت و در رأس آنها محمدبن ادریس شافعی (م 204ق)، پیشوای شافعیه را بهدلیل نگارش کتابی به نام أحکامالقرآن، پیشگام این میدان بدانند؛ درحالیکه پیش از کتاب او، محمدبن السّائب (م 146ق) و مقاتلبن سلیمان (م 150ق) آثاری در اینباره نگاشتهاند. البته وی معاصر با هشامبن محمد (م 206ق)، سومین مؤلّف شیعی در زمینه فقهالقرآن است.
3. اصحاب فقهی تفسیری امامان شیعه
در آغاز حرکت علمی اسلامی، همه معارف و آموزههای دینی مانند عقاید، اخلاق، احکام، تاریخ، تفسیر و امثال آن، در قالب روایت عرضه میشد و تفسیر قرآن و بهویژه فقهالقرآن نیز خود بخشی از حوزه گسترده حدیث بهشمار میرفت تا اینکه براثر اهتمام و عنایت بیشتر، تفسیر قرآن بهمثابه دانشی مستقل در کنار علم حدیث جلوهگری کرد و افرادی درمقام مفسر، اعم از روایی یا اجتهادی ظهور کردند. هرچند مفسران روایی، عنوان محدّث را همچنان از آنِ خود داشتند. ازهمینرو، در عصر امامان معصوم شیعه(علیهم السلام) و بهویژه راویان حدیث وَلَوی، هم در عرصه فقه و هم در عرصه تفسیر، همگی بهعنوان راوی خبر و محدّث مطرح بودند. براساس گزارش آثار رجالی، که در انتهای اسامی راویان خواهد آمد، برخی صحابه که تنها در سوره بقره، برای نمونه، احادیث فقهالقرآنی را از منبع عصمت روایت کردهاند، عبارتاند از:
أبانبن تغلببن رباح البکری، تابعی و از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)؛
محمدبن ابیعُمیر، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبداللهبن بُکیر، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
ابوالحسنبن الحصین، از اصحاب امام هادی(علیه السلام)؛
ابوعمروالزبیدی / الزبیری، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
ابراهیمبن زیاد (ابوایوب الخزاز)، از اصحاب امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام)؛
ابوبکر الحضرمی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
ابوحمزه الثمالی، تابعی و از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)؛
ابوسلامبن المتعبد، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
ابوالصباح الکنانی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
ابوعُبیده الحذاء، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
احمدبن ابینصر البزنطی، از اصحاب امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام)؛
احمد الحلبی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
اُسامةبن حفص، از اصحاب امام کاظم(علیه السلام)؛
اسحاقبن عمّار، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
اسماعیلبن مهرانبن ابینصر السکونی، از اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام)؛
اسماعیلبن نجیح الرماح، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
بریدبن معاویة (ابوالقاسم البجلی)، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
جابربن یزید الجعفی الکوفی، تابعی و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
جمیلبن الدراج النخعی (ابوالصبیح)، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
حجاجبن رفاعة الخشاب، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
حریزبن عبدالله السجستانی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
الحسنبن زیاد الصیقل، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
الحسنبن الجهمبن بکیربن اعین، از اصحاب امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام)؛
الحسنبن زیاد العطار، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
الحسینبن خالد، از اصحاب امام کاظم یا امام رضا(علیهما السلام)؛
حفصبن البختری، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
حفصبن غیاث الکوفی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
حمادبن عیسی الجهنی الکوفی، از اصحاب امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد(علیهم السلام)؛
حمرانبن اعین الشیبانی الکوفی، تابعی و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
حمیدبن المثنى (ابوالمَغراء) الکوفی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
داودبن الحصین الأسدی الکوفی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
رفاعةبن موسی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
زرارةبن اعین الشیبانی، از اصحاب امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام)؛
محمدبن شهاب الزهری، تابعی و از اصحاب امام سجاد و امام باقر(علیهما السلام)؛
زیدبن یونس الشحام، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
سالمبن مکرم (ابوخدیجه) الأسدی الکوفی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
سعدبن عبدالله، از اصحاب چهار امام شیعه: صادق، کاظم، رضا و جواد(علیهم السلام).
سعید / سعد النقاش، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
سعیدبن المسیب، تابعی و از اصحاب امام سجاد(علیه السلام)؛
سفیانبن عیینة الهلالی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
إسماعیلبن ابیزیاد السَکونی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
سلامبن المستنیر الجعفیالکوفی، تابعی و از اصحاب امام سجاد و امام باقر(علیهما السلام)؛
سلیمانبن مهران الأسدی الکوفی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
سماعةبن مهران الحضرمی الکوفی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
شهاببن عبدربه الاسدی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
الصباحبن السیابة الکوفی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عامربن جذاعة / خداعة، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبدالرحمانبن سلیمان الأنصاری، از اصحاب امام باقر(علیه السلام)؛
عبدالرحمانبن ابیعبدالله البصری، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبدالرحمانبن کثیر القرشی الکوفی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبداللهبن ابییعفور العبدی الکوفی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبدالله مسکان (ابومحمد)، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
عبدالرحمانبن اعین الشیبانی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
عبداللهبن الحسنبن الامام الحسن(علیه السلام)، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
عبداللهبن سنان، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
العلاءبن الفضیل البصری، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
علیبن الحسنبن فضال، از اصحاب امام رضا(علیه السلام)؛
علیبن مهزیار الاهوازی، از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی(علیهم السلام)؛
عمربن اذینة، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
عمربن حنظلة الکوفی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
الفضلبن شاذان النیشابوری، از اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام)؛
الفضیلبن عیاض البصری، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
محمدبن سنان، از اصحاب امام رضا(علیه السلام)؛
محمدبن سوقة، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
محمدبن الفضیلالازدی، از اصحاب امام کاظم، امام رضا، امام جواد(علیهم السلام)؛
محمدبن مسلمبن ریاح، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
مسعدةبن صدقة، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
معاویةبن عمار، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
معاویةبن وهب البجلی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
معمربن خلاد، از اصحاب امام رضا(علیه السلام)؛
المفضلبن صالح (ابوجمیلة)، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
منصوربن حازم البجلی الکوفی، از اصحاب امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام)؛
محمد (نجیه) العطار، از اصحاب امام صادق(علیه السلام)؛
هشامبن الحکم، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
هشامبن سالم الجوالیقی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)؛
یحییبن القاسم (ابوبصیر) الأسدی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)؛
یونسبن ظبیان الکوفی، از اصحاب امام صادق(علیهما السلام)؛
یونسبن عبدالرحمان الأسدی، از اصحاب امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام)؛
یونسبن یعقوب البجلی، از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام).(40)
بررسی و تحلیل
در بررسی موضع امامان شیعه و راویان حدیث فقهی تفسیری، یادآوری چند نکته ضروری است:
- ذکر نام این دسته از راویان، بهمعنای ثقهبودن همه آنها نیست، بلکه ممکن است درباره گروه اندکی از این محدّثان، جرح و تعدیلی وجود داشته باشد که بررسی آن در این مجال، نه لازم است و نه ممکن. ازاینرو، برای اطلاع از ثقهبودن هریک از راویان، به کتابهای مربوطه مراجعه شود.(41)
- محدّثان و راویان فقهی تفسیری شیعه، منحصر به این تعداد نیستند؛ زیرا در اینجا دو نوع تلخیص صورت گرفته است:
تلخیص راویان فقهالقرآن در سوره بقره؛
تلخیص راویانی که ترجمه آنها در معجم رجالالحدیثِ آیتالله سیدابوالقاسم خویی وجود داشته است؛ چنانکه راویانی دیگر نیز در نقل روایات فقهی تفسیری دیگر سورهها بودهاند؛ مانند بُکیربن اعین و ابوربیع شامی از راویان تفسیری آیه ارث؛ عاصِمبن حُمید، ابوالعباس بَقباق و عثمانبن سماعة از راویان احادیث تفسیری نکاح؛ علیبن ابیحمزة و عمروبن ریاح از راویان تفسیری آیه طلاق و زکریابن مالک نخعی و مِنهالبن عمر از راویان تفسیر فقهی خمس و امثال آن.
- شش نفر از این افراد یعنی أبانبن تغلب، ابوحمزه ثمالی، جابربن یزید جعفی، حمرانبن اعین، سعیدبن مسیّب و سلامبن مستنیر، از تابعیناند و بیشتر آنها نزد فریقین ممدوح هستند. افزونبرآن، أبان، ابوحمزه، جابر و سعید در ردیف مفسران دوره تابعین بهشمار میروند.
- چنانکه ملاحظه میشود، برای مثال در سوره بقره نود درصد راویان و روایات از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بوده و در ده درصد باقیمانده، برخی امامان، یا اصلاً حضور ندارند یا روایات نقلشده از ایشان، بسیار اندک است؛ یعنی امامان شیعه هر زمانی به هر دلیلی فرصتی برای نشر معارف اسلامی پیدا کردهاند، به تبلیغ دین و مکتب اسلام پرداختهاند. بقیه ائمه(علیهم السلام) در زمانها و مکانهای گوناگون یا محبوس بودهاند، یا تحتنظر حکّام جور در وضعیتی سخت زندگی میکردهاند و امکان نشر علوم و معارف شیعی را نداشتهاند.
د) علمای شیعه و فقهالقرآن
از ابتدای ظهور تفاسیر جامع تاکنون، نگارندگان تفسیر ترتیبی، در خلال تفسیر قرآن به مباحث فقهالقرآنی نیز پرداختهاند، که اگر این مباحث گردآوری و تنظیم شود، هریک بهعنوان اثری ارزشمند با آرای مختلف جلوه خواهد کرد، ولی موضوع تدوین کتابهای فقهالقرآن یا تفسیر آیاتالاحکام بهصورت مستقل بهوسیله فقیهان مفسر و مفسران فقیه است.
یکم. رویش فقهالقرآن
حرکت فقهالقرآنی شیعه در کنار دیگر دانشهای قرآنشناسی، سرعت نسبتاً خوبی داشته است. در طول ده قرن، مفسران و فقهای شیعه دهها اثر گرانبها و ارزشمند را عرضه کردهاند. شیخ آقابزرگ طهرانی در اینباره از سیاثر ماندگار شیعی یادکرده است.(42) آیتالله مرعشی نیز 29 اثر از علمای شیعه را برمیشمرد.(43) آقای ترجمان در مقدمه خود بر کتاب فقهالقرآن نوشته محمد یزدی، 44 اثر را نام میبرد.(44) نویسنده این مقاله نیز در پایان کتاب بازپژوهی آیات فقهی قرآن، از 66 اثر نگارشیافته توسط شیعه نام برده است.(45) گفتنی است که افزونبر مشاهده گزارش علمی این آثار توسط مؤلّفانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی در الذریعة و سایتهای معتبر علمی، نگارنده نیز بسیاری از آنها را در کتابخانههای تخصصی از نزدیک مشاهده و مطالعه کرده است.
1. معرفی آثار فقهالقرآنی
هرچند نهضت فقهپژوهی در طول تاریخ خود با فراز و نشیبهایی روبهرو بوده، سیر صعودی آثار، بیانگر پویایی کلی این حرکت علمی است. ازآنجاکه معرفی و بررسی همه آثار منتشره در طول قرون ممکن نیست، تنها به ذکر یک یا چند اثر مهم از قرن چهارم تا چهاردهم بسنده میشود. گفتنی است که آثار فقهالقرآنی تا انتهای قرن چهاردهم، معمولاً بر پایه حدود پانصد آیه تنظیم شده است.
در قرن چهارم، علیبن موسی قمی کتاب آیاتالاحکام را نگاشته است.(46) ازآنجاکه ابنندیم (م 385ق) از این کتاب نام برده، معلوم میشود علیبن موسی قمی، پیش از درگذشت ابنندیم میزیسته است. دومین کتابی که در این قرن بهرشته تحریر درآمد، کتاب آیاتالاحکام، تألیف ابوالحسن عبادبن عباس طالقانی (م 385ق) بود.(47)
در نیمه دوم قرن ششم، از مهمترین کتابهای فقهالقرآنی شیعه، با عنوان فقهالقرآن فی احکامالقرآن نگاشته شد. این اثر را بهدلیل کاملبودن در موضوع خود، میتوان آغازگر تدوین جامع فقهالقرآن دانست. این کتاب را ابوالحسین سعیدبن عبداللهبن الحسینبن هبةاللهبن الحسن راوندی، مشهور به قطبالدین راوندی (م 573ق) تألیف کرد.
گفتنی است که قطب راوندی، شاعر، ادیب، فقیه، متکلم، فیلسوف و مفسر بزرگ شیعه و از شاگردان امینالدّین طَبْرِسی (مؤلف مجمعالبیان) بوده است. آثار قرآنی وی غیر از فقهالقرآن به این قرارند: اسبابالنّزول، النّاسخ والمنسوخ، امّالقرآن، شرح آیاتالاحکام، تفسیر القرآنالکریم در دو مجلد، خلاصةالتّفاسیر در ده مجلد، و شرح الآیاتالمشکله فیالتنزیه.(48) در همین قرن، اثری دیگر با عنوان تفسیر آیاتالأحکام تألیف ابوالحسن محمدبن حسین بیهقی نیشابوری (م 576ق) به رشته تحریر درآمد.(49)
در قرن هشتم، کتاب النّهایة فی تفسیر الخمسمائة آیة را احمدبن عبداللهبن سعیدبن المتوّج البحرانی نگاشت. آیتالله مرعشی معتقد است ابنمتوّج بحرانی، اندکی بعد از سال 771ق درگذشته است،(50) بنابراین، اثر متعلق به قرن هشتم است.
در قرن نهم، کتاب منهاجالهدایة فی شرح آیاتالاحکام الخمسمأة را احمدبن عبداللهبن محمدبن علیبن الحسنبن المتوّج البحرانی (820ق) تألیف کرد.(51) وی آثار قرآنی دیگری نیز دارد که از آنمیان میتوان به النّاسخ والمنسوخ، تفسیر القرآنالمجید و تفسیرالقرآن اشاره کرد.
در این قرن، از مهمترین آثار فقهالقرآنی شیعه به نام کنزالعرفان فی فقهالقرآن پدید آمد. مؤلّف این اثر، جمالالدین ابوعبدالله المقدادبن عبداللهبن محمدبن الحسینبن محمد السیوری الحلّی، معروف به فاضل مقداد (م 826ق) است. وی از شاگردان محمدبن مکی، معروف به شهید اول بوده، و دارای آثار متنوع فقهی، کلامی، قرآنی، ادبی، ادعیه و حدیث است که برخی به این قرارند: التّنفیحالرائع فی شرح مختصرالشّرایع، النّافع یومالحشر فی شرح البابالحادیعشر، نضدالقواعدالفقهیة، تفسیر مغمضاتالقرآن و کنزالعرفان. این فقیه مفسر، ابواب کتاب را براساس ابواب فقه تنظیم کرده است.
در انتهای این قرن، کتاب فقهالقرآن دیگری با عنوان معارجالسوؤل و مدارجالمأمول فی تفسیر آیاتالاحکام، را شیخ کمالالدین حسنبن شمسالدین محمدبن حسن استرآبادی تدوین کرد.(52)
در قرن دهم، آثاری عدیده در حوزه فقهالقرآن پدیدار شد؛ مانند تفسیر آیاتالاحکام، تألیف شیخ شرفالدین شهفینگی یا شیفتگی (م 907ق).(53) اولین اثر فقهالقرآنی به زبان فارسی را سیدامیر ابوالفتحبن میرزا مخدوم حسینی عربشاهی گرگانی با عنوان آیاتالاحکام (تفسیر شاهی)، (م 976ق) در قرن دهم تألیف کرد.(54)
در ادامه این قرن، یکی دیگر از مهمترین آثار فقهالقرآنی یعنی زبدةالبیان فی براهین احکامالقرآن را عالم ربّانی، مولی احمدبن محمد، معروف به مقدس اردبیلی (م 993ق)، به زیور طبع آراست. وی علاوه بر این اثر، صاحب آثاری عدیده در فقه و کلام و تفسیر است که برخی به این قرار است: مجمعالفائدة والبرهان در فقه، اثباتالواجب، اثباتالامامة در عقاید و... .(55) بهدلیل اهمیت کتاب، زبدةالبیان، چندین حاشیه و تعلیقه - از جمله التعلیقة علی زبدةالبيان فی احکامالقرآن نگارش امیر فیضاللهبن عبدالقاهر حسینی تفرشی (م 1025ق) - بر آن نگاشته شد.
از دیگر شرحهایی که بر این کتاب نوشته شد، مفاتیحالاحکام فی شرح آیاتالاحکامالقرآنیة، تألیف محمدسعیدبن سراجالدین طباطبایی قهپایی (م 1092ق) است. از دیگر آثار فقهالقرآنی این قرن میتوان به کتاب آیاتالاحکام، تألیف شجاعالدین محمودبن علی حسینی مرعشی اشاره کرد.(56)
در قرن یازدهم، کتابی با عنوان شرح آیاتالاحکام فی تفسیر کلاماللهالملکالعلام را محمدبن علیبن ابراهیم استرآبادی، معروف به میرزامحمد (م 1028ق) تألیف کرد. همچنین مشرقالشمسین و اکسیرالسعادتین تألیف بهاءالدین محمدبن الحسینبن عبدالصمد، معروف به شیخ بهایی (م 1030ق) از دیگر آثار این قرن است.(57) تفسیر آیاتالاحکام تألیف میرزارفیعالدین محمدحسین مرعشی (م 1034ق) و تفسیرالقطب شاهی فی شرح آیاتالاحکام تألیف محمد یزدی، معروف به شاهقاضی (حدود 1040ق) از نگاشتههای دیگر فقهالقرآنی این قرن بهشمار میرود.(58)
از مهمترین آثار فقهالقرآنی ماندگار در این قرن، کتاب مسالکالافهام الی آیاتالاحکام تألیف ابوعبدالله محمدالجواد شمسالدین الکاظمی، مشهور به فاضل جواد (م اواسط قرن یازدهم قمری) است.(59) وی در اصول، حساب، نجوم، نحو، فقه، رجال، عرفان و تفسیر، تبحر و آثاری ارزشمند داشته است. بهنظر نگارنده، کتابهای فقهالقرآن راوندی، کنزالعرفان فاضل مقداد، زبدةالبیان مقدس اردبیلی و مسالکالافهام کاظمی را میتوان از کتب اربعه فقهالقرآن شیعه بهشمار آورد.
برخی دیگر از آثار فقهالقرآنی این قرن، به این قرارند: فتح ابوابالجنان فی تفسیر آیاتالاحکام تألیف محمدبن الحسین عاملی (م 1080ق)، آیاتالاحکامالفقهیة و همچنین احکامالقرآن تألیف آقاحسین خوانساری (م 1100ق).(60)
از اواخر قرن یازدهم که رویکرد اخباریگری بر تفکّر شیعی حاکم شد، مجموعههای روایی عظیم شیعی پدید آمد، و دانش فقه نیز تحتتأثیر این حرکت قرار گرفت. برای نمونه، کتاب حدائقالناظرة فی أحکامالعترةالطاهرة را شیخ یوسف بحرانی (م 1176ق) نگاشت. اینرویکرد بر فقهپژوهی قرآنی نیز اثر گذاشت و تفسیر آیاتالاحکام با صبغه روایی، نمود بیشتری یافت.
تعلیقهنویسی بر کتابهای فقهالقرآنی از ویژگیهای این قرن است که حاشیة علی کنزالعرفان تألیف نورالدین شوشتری (م 1019ق) یکی از آنهاست.
در قرن دوازدهم، این حرکت ادامه یافت و التّعلیقة علی زبدةالبیان نگارش سلیمانبن عبداللهبن علی بحرانی ماحوزی، معروف به محقّق بحرانی (م 1122ق) و التعلیقة علی مسالکالافهام الی آیاتالاحکام تألیف میرزا عبداللهبن عیسی تبریزی اصفهانی، مشهور به افندی (حدود 1130ق) ظاهر شد. از آثار فقهالقرآنی روایی این دوره، میتوان به کتاب ایناس سلطانالمؤمنين باقتباس علومالدين منالنبراسالمعجزالمبين تألیف سیدمحمد عاملی مکی (م 1139ق) و تفسیر آیاتالاحکام قلائدالدرر فی بیان آیاتالاحکام بالاثر تألیف شیخ احمدبن اسماعیل جزائری (م 1151ق) اشاره کرد.(61)
در قرن سیزدهم و پس از فراز و نشیبی نسبتاً طولانی، اولین اثر فقهالقرآنی را سیدمحمدابراهیم حسینی مرعشی، (متوفای 1240ق) با عنوان آیاتالاحکام نگاشت(62) و پس از آن، کتاب تقریبالافهام فی تفسیر آیاتالاحکام را سیدمحمدقلیبن محمدحسینبن حامد حسین نیشابوری (م 1260ق) تألیف کرد.(63) بعد از آن، کتاب دلائلالمرام فی تفسیر آیاتالاحکام را محمدجعفربن سیفالدین آسترآبادی، مشهور به شریعتمدار (اول) (م 1263ق) بهرشته تحریر درآورد.(64)
در قرن چهاردهم، یکی از پرکارترین محقّقان فقهالقرآن به نام علیبن ملامحمدجعفر استرآبادی، معروف به شریعتمدار (دوم) (م 1315ق)، سه اثر فقهالقرآنی زیر را نوشت:
- نثر الدُّررالایتام فی شرحالآیاتالاحکام که نسبتاً مبسوط است؛
- الدُّررالايتام فی تفسير آياتالاحکام؛(65)
- کنز دُررالاحکام که در حقیقت شرحی بر دُررالاحکام است.(66)
در همین دوران، سیدشرفالدین علی حسینی مرعشی (م 1316ق) کتابی با عنوان احکامالقرآن را نگاشت.(67) در ادامه، عبدعلیبن ابیالقاسم الموسوی (م 1336ق) کتاب لبّالألباب فی تفسیر احکامالکتاب را پدید آورد.(68) در این قرن، شیخ حمزه علی فشندی (م 1338ق) کتاب آیاتالاحکام را نوشت، و محمدبن فضلالله موسوی ساروی، معروف به ثقةالاسلام (م 1342ق)، موضح آیاتالاحکام و مولی محمدمهدی بنابی (م حدود 1345ق)، مقلادالرشاد فی شرح آیاتالاحکام را تألیف کردند.(69) سیدمحمود موسوی دهسرخی اصفهانی (و 1345ق) کتاب الجمانالحسان فی احکامالقرآن را نگاشت.(70) همچنین محمدباقربن محمدحسن قائنی (م 1352ق) کتاب آیاتالاحکام، و سیدابوتراب خوانساری (م 1346ق) کتاب لُبّاللُباب فی تفسیر آیاتالاحکام را تألیف کردند.(71)
در ادامه قرن چهاردهم، آثاری دیگر در زمینه فقهالقرآن به نگارش درآمد: آیاتالاحکام نوشته ابراهیم خجسته و آیاتالاحکام تألیف سیدمحمدابراهیم حسینی اصفهانی (م 1377ق)(72) پس از آن، اولین اثر تقریبی در زمینه فقهالقرآن با عنوان تفسیر آیاتالاحکام وفقالمذهبالجعفری و المذاهبالاربعة را سیدآقاحسین طباطبایی یزدی، از نوادگان سیدمحمدکاظم یزدی، صاحب عروة، (م 1386ق) بهرشته تحریر درآورد. بعدها شیخ اسماعیلبن علینقی أرومی تبریزی، کتاب آیاتالاحکام(73) و سیدیحیی یزدی (م 1386ق) نیز کتاب آیاتالاحکام را تألیف کردند.(74) در اواخر این قرن، شیخخلف آلعصفور کتابی دیگر با عنوان آیاتالاحکام را نگاشت.
2. تحلیل و بررسی
طی قرنهای چهارم تا چهاردهم، فراز و نشیبهایی در حوزه پژوهشهای قرآنی و از جمله فقهالقرآن پدید آمد. این مسائل را میتوان در چند نکته بیان کرد:
حرکت علمی فقهالقرآن، از نیمه دوم قرن چهارم تا اواخر قرن ششم دچار رکود شد؛ بهگونهایکه در این مدت، هیچ اثر فقهالقرآنی نگاشته نشد. پس از این رکود، اگرچه اثر نفیس فقهالقرآن راوندی، شعله در حال خاموشی فقهالقرآن را دوباره روشنی بخشید، در قرن هفتم، این حرکت دوباره رو به افول نهاد که میتوان آن را دوره خمودی دوم نامگذاری کرد. این حقیقت تلخ، لزوماً نشاندهنده بیاعتنایی دانشمندان به این امر مهم نیست. در مقابل، در قرن نهم و دهم، با ظهور زبدةالبیانِ اردبیلی و مسالکالافهامِ کاظمی، فقهالقرآن دوباره به پویایی خود بازگشت و فاضل مقداد با نگارش کنزالعرفان فی تفسیرالقرآن، جان تازهای به آن بخشید.
در دو قرن یازدهم و دوازدهم، همزمان با تحولات فکری و ظهور پدیده اخباریگری که همه معارف اسلامی و از جمله فقهالقرآن را تحتتأثیر خود قرار داد، اثری قابلتوجه در عرصه فقهالقرآن پدیدار نگردید و فقهالقرآن، در حقیقت به حاشیه رانده شد. ازاینرو، جز چند تعلیقه و حاشیه بر آثار گذشتگان، چیزی جدید نگارش نیافت.
از ملاحظه آثار فقهالقرآنی در قرن چهاردهم، بهخوبی آشکار میشود که حرکت فقهالقرآنپژوهی، سرعت و شتاب خود را بازیافت که بهحق، میتوان آن را عصر بازگشت نام گذاشت. در یک جمعبندی میتوان گفت در بازه زمانی قرن سوم تا چهاردهم، بیش از هفتاد اثر اعم از متن، شرح و تعلیقه در حوزه فقهالقرآن شیعه نگاشته شده است.
دوم. رشد فقهالقرآن
تلاش نویسندگان و دانشمندان شیعه در عرصه فقهالقرآن، در آغاز قرن پانزدهم با حرکتی شتابان و رو به جلو ادامه یافت؛ بهگونهایکه بهجد میتوان گفت قرن پانزده با قرون پیش از آن مقایسهشدنی نیست و چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی دارای ویژگیهایی است که از دیگر قرون متمایز است، و موجب رشد فقهالقرآن در دوره معاصر گردید. برخی نمادها و نمودهای تحوّل فقهالقرآن شیعه در زمان حاضر، از این قرار است:
1. پرداختن به مباحث مبناساز
از نارساییهایی که غالباً اهل تحقیق در پژوهشهای قرآنی دچار آن میشوند، نبود مباحث مبناساز است؛ زیرا در علوم قرآن و تفسیر، تنها به موارد جزئی پرداخته و کمتر به بیان ضوابط، قواعد و مبانی توجه شده است. برای مثال، در بحث نسخ، آیات ناسخ و منسوخ را برشمردهاند، اما کمتر به ضوابط و شرایط نسخ پرداخته شده؛ یا در بحث احکام و تشابه، تنها به ذکر متشابهات بسنده میشود، و کمتر به قواعد و مبانی، آن توجه شده است. در پژوهشهای فقهالقرآنی نیز تنها به تفسیر آیات فقهی بسنده گردیده؛ اما در فقهالقرآنپژوهیِ معاصر به مباحث زیرساختی نیز پرداخته شده است. نویسنده مقاله در کتاب بازپژوهی آیات فقهی، فصلی را به این مباحث اختصاص داده است. همچنین میتوان به کتاب درآمدی بر مبانی نظری آیاتالاحکام اشاره کرد که سیدمحمدعلی ایازی آن را سال 1380ش در همین زمینه منتشر کرده است.
2. پدیدار شدن فقهالقرآن با شیوه موضوعی
نگاه جامع و نهایی درباره هر موضوع، زمانی اتفاق میافتد که از پراکندگی پرهیز و بر موضوع تمرکز شود؛ زیرا با اینگونه تحقیقکردن میتوان پاسخگوی شبهات و پرسشها بود. برخی کتابهایی که بهصورت موضوعی در عرصه فقهالقرآن نگارش یافتهاند، از این قرارند: درسهایی از آیاتالاحکام نوشته داریوش زرگری مرندی در موضوع معاملات و عقود؛ کتاب آیاتالاحکام نوشته محمدعلیآقایی در موضوع حقوق مدنی و جزایی؛ کتاب آیاتالاحکام حقوقی نوشته اسدالله لطفی در عقود و ایقاعات؛ کتاب آیاتالاحکام نوشته آیتالله عباسعلی عمید زنجانی (متوفای 1390ش) در مباحث حقوقی، و کتاب أحکامالقرآن در موضوع ارث و ربا که محمدباقر بهبودی آن را نگاشته و به چاپ رسانده است.
3. اهتمام به فقهالقرآن مقارن
هرچند بسیاری از آثار علمی شیعه بهدلیل سعه صدر مؤلّفان و استواری استدلال، همواره مقارن با دیدگاههای اهلسنّت است و این امر در آثار فقهی، تفسیری، کلامی و جز آن مشهود است، در زمینه فقهالقرآن، آثاری مستقل با عنوان ویژه تطبیقی و به تعبیر درستتر، فقهالقرآنِ مقارن(75) در امتداد رشد فقهالقرآن رخ نموده که برخی چنیناند: آیاتالاحکام = دروس فی آیاتالاحکام نوشته محمدهادی آلراضی، و فقهالقرآن = آیاتالأحکام تطبیقی، که نگارنده این سطور آن را در سال 1383ش منتشر کرده است.
4. فقهالقرآن در مراکز علمی
از اموری که پژوهشگران شیعه در عرصه فقهالقرآن صورت دادهاند، ورود این دانش به مراکز علمی آموزشی و پژوهشی است. هرچند همواره دانش فقهالقرآن در حوزههای علمی شیعه حضور داشته، با تأسیس مراکز علمی دانشگاهی و ایجاد رشتههای الهیات و معارف اسلامی، بهویژه گرایش قرآن و حدیث، بدیهی مینمود که رشته فقهالقرآن نیز دیر یا زود، همگام با دیگر معارف در صحن و میز دانشگاه حضور یابد. ازاینرو، دانش فقهالقرآن در روند تکاملی خود، در دانشگاهها نیز مطرح گردید.(76) عناوین درسی به تصویب رسید و کتابهایی در این زمینه نگارش یافت. برخی کتابها به این قرار است: آیاتالاحکام نوشته کاظم مدیرشانهچی؛ آیاتالاحکام نوشته عابدین مؤمنی؛ تفسیر آیاتالاحکام / فقهالقرآن تطبیقی بهعنوان درسنامه جامعةالمصطفی و کتاب بازپژوهی آیات فقهی قرآن بهعنوان متن درسی براساس سرفصلهای دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم را نگارنده همین مقاله نگاشته است.
از دیگر آثار فقهالقرآنی که بهعنوان متن یا منبع درسی در مراکز آموزش عالی مطرح است، میتوان به فقهالقرآن، تألیف آیتالله محمد یزدی و تفسیر جامع آیاتالاحکام نوشته آیتالله زینالعابدین قربانی لاهیجی (در هجده مجلد) اشاره کرد.
نتیجهگیری:
از مجموع آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که ائمه معصومین(علیهم السلام) درمقام شارحان شریعت، دانش فقهالقرآن را بهمثابه بخشی از معارف قرآن نشر دادهاند و بسیاری از تربیتیافتگان مکتب خود را بر این امر ترغیب کردند. در دوره تدوین این دانش، تلاش دانشمندان، محقّقان و نویسندگان شیعه در این عرصه، همواره در سطح بالایی قرار داشت و در زمانهایی متعدّد، گامهایی بلند در این میدان برداشته شد. در دوره معاصر، برای رونقبخشیدن این قسمت از معارف قرآنی، بیشازپیش تلاش شده است، تا حدی که که مباحث فقهالقرآن بهجد در مدار تدریس قرار گرفته و پژوهشهای مبنایی، موضوعی و مقارن، به جهان اسلام عرضه شده است.
به باور نویسنده و با استناد به آثار ثبتشده در معاجم مربوط و کتب مرتبط،(77) اگر آثار فقهالقرآن شیعه را در مجموع فِرَق غیرشیعی جهان اسلام درنظر بگیریم، نیمی از آثار فقهالقرآنپژوهی را پژوهشهای شیعی به خود اختصاص داده و اگر به نسبت هریک از فرقههای چهارگانه زیدیه، ظاهریه، اباضیه و آثار متفرقه را درنظر بگیریم، سهم شیعه ده تا بیست برابر فرقههای دیگر خواهد بود. البته این، منهای تفسیر یک یا چند آیه فقهی، تفسیر موضوعی با عنوان فقهی و مقالات و پایاننامههایی است که در زمینه آیاتالاحکام نوشته شده است.(78)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.