پاسخ اجمالی:
خسارات عظيمى كه از ناحيه شتابزدگى بى مورد، دامن افراد يا اجتماع را مى گيرد، بيش از آن است كه به حساب آيد. قرآن مجيد به عنوان يك برنامه جامع زندگى، همه انسانها را به «صبر» و تأنی و بردبارى و پرهيز از «عجله و شتاب» دعوت مى كند و با اشاره به داستانهاى انبيا و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانى، زيانهاى عجله و ثمرات شيرين صبر و بردبارى را آشكار مى كند.
پاسخ تفصیلی:
خسارات عظيمى كه از ناحيه شتابزدگى بى مورد، دامن افراد يا اجتماع را مى گيرد، بيش از آن است كه به حساب آيد. قرآن مجيد به عنوان يك برنامه جامع زندگى، همه انسانها را به «صبر» و تأنی و بردبارى و پرهيز از «عجله و شتاب» دعوت مى كند و با اشاره به داستانهاى انبيا و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانى، زيانهاى عجله و ثمرات شيرين صبر و بردبارى را آشكار مى كند.[1]
1. در آیات ۶۶ تا ۶۹ سوره کهف می خوانیم: «قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً * قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً * وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً * قالَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي لَكَ أَمْراً؛ موسى به او گفت: آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟ * گفت: تو هرگز نمى توانى با من شكيبايى كنى! * و چگونه مى توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى؟! * [موسى] گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد!».
در این آیات سخن از داستان حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام است. البته قرآن تعبير به «خضر» نكرده بلكه از کسی که حضرت موسی با او همراه می شود با تعبیر «عَبْدَاً مِنْ عِبَادِنَا؛ بنده برگزيده اى از بندگان ما» یاد کرده است.
از مضمون اين داستان، همگان کم و بیش مطلع اند. حضرت موسى عليه السلام در مأموريتی ويژه، به دنبال فراگيرى بخشى از علوم نزد حضرت خضر عليه السلام آمد. علومى كه با آنچه تا آن روز از طريق وحى دريافته بود، متفاوت بود. علومى كه مربوط به اسرار و حقايق مخفى جهان و زندگى انسانها بود كه بايد پيامبر اولواالعزمى همانند حضرت موسى عليه السلام لااقل بخشى از آن را فرا می گرفت، تا ديدگاه هايش در مسايل انسانى و اجتماعى كمى شفاف تر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواست حضرت موسى عليه السلام گفت كه تو صبر و تحمّل در برابر كارهاى من ندارى. زيرا از عمق قضايا آگاه نيستى؛ ولى حضرت موسى عليه السلام قول داد كه صبر و تحمل و بردبارى را پيشه كند و از عجله و شتاب بپرهيزد. حضرت خضر عليه السلام با او شرط كرد كه اگر به دنبال من مى آيى، بايد هر چه را مى بينى سكوت كنى، هر چند ظاهرا كار زننده اى باشد و بدان حكمتى دارد كه من به موقع، تو را از آن آگاه مى كنم. به اين ترتيب حضرت خضر عليه السلام اصرار داشت كه روح صبر و بردبارى را در برابر مسايل مختلف در حضرت موسى عليه السلام پرورش دهد و او را از «عجله و شتاب» - مخصوصاً عجله در قضاوت، آن هم در مورد كارهاى مردان بزرگ - باز دارد.
نهایتا و در پایان قصه می بینیم که اگر حضرت موسى عليه السلام در قضاوت خويش عجله نمى كرد، به يقين بيشتر از علم و دانش حضرت خضر عليه السلام بهره مند مى شد، ولى «عجله و شتاب» او سبب شد كه بيش از سه خوشه از آن خرمن دانش برنگيرد.[2]
2. مورد دیگر آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره ص است. در این آیات می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ * قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ؛ آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! * در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد؛ گفتند: نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده؛ اكنون در ميان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن * اين برادر من است؛ و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم امّا او اصرار مى كند كه: اين يكى را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه كرده است! * [داوود] گفت: مسلّماً او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده؛ و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند؛ امّا عدّه آنان كم است! داوود دانست كه ما او را [با اين ماجرا] آزموده ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد».
اين ماجرا با تمام جزئیات فراوانش که در این مختصر مجال پرداختن به آن نیست، اين حقيقت را بيان مى كند كه «عجله و شتاب» در كارها مخصوصا «عجله در قضاوت» و داورى مايه سرافكندگى و ايجاد مشكلات در زندگى فردى و اجتماعى است.[3]
3. از آیات ۴۸ تا ۵۰ سوره قلم نیز درس هایی راجع به «تأنی و شتاب» می آموزیم. در این آیات می خوانیم: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ * لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ * فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ؛ پس صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى )يونس( مباش [كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد] در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند * و اگر رحمت خدا به ياری اش نيامده بود، [از شكم ماهى] بيرون افكنده مى شد در حالى كه نكوهيده بود! * ولى پروردگارش او را برگزيد و از صالحان قرار داد».
گرچه حضرت يونس عليه السلام به قدر كافى و به اندازه لازم در بیان امر الهی برای قوم و قبیله خود اتمام حجّت نموده بود، ولى خداوند از پيامبرش، بيش از اين صبر و حوصله و بردبارى مى طلبد؛ از اين رو همين مقدار «عجله و شتاب» را بر او نبخشيد.[4]
4. آیه ديگری که راجع به این موضوع برای ما درس آموز است، آیه ۱۱۴ سوره طه است: «... وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ "رَبِّ زِدْني عِلْماً"؛ پس نسبت به [تلاوت] قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود؛ و بگو: "پروردگارا! علم مرا افزون كن"».
این آیه پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله را از «عجله و شتاب» باز مى دارد. گرچه در تفسير اين آيه، مفسران بزرگ احتمالات متعدّدى داده اند، ولى همه آنها ناظر به اين است كه پيامبر (ص) نبايد در كار خود عجله كند، هرچند كار الهى و مسئله هدايت انسانها باشد. گرچه عجله پيامبر (ص) در دريافت وحى يا تلاوت بر اصحاب يا تقاضاى نزول وحى، همه به خاطر عشق و شوق او به هدايت انسانها بود، ولى حتّى در اين كار نيز بايد با صبر و حوصله گام برداشت.[5]
5. به عنوان موردی دیگر از این بحث، در آیه ۳۷ سوره انبیاء می خوانیم: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ، سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ؛ انسان از عجله آفريده شده، بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد، پس عجله نكنيد».
در این آیه درباره همه انسانها يا به تعبير ديگر، طبيعت انسان گفته شده است که انسان از عجله آفريده شده است. گويى آن قدر عجول است كه ذات او عين عجله شده است. همچنین این آیه اشاره به این دارد که هرچند از روز نخست در طبيعت انسان «عجله و شتاب» قرار داده شده است، ولى آن را در جايى بايد به كار برد كه مقدّمات آن فراهم باشد؛ نه پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات.
اين ويژگى انسان (عجول بودن) مانند هواى نفس و تمايلات درونى، نيروى سازنده اى است كه اگر تعديل شود، در مسير سعادت انسان قرار خواهد گرفت كه در اين صورت از حالت ويرانگرى خارج مى شود؛ درست شبيه سيلابى است كه از دامنه كوه سرازير مى شود، گرچه ظاهرش ويرانگر است، اما اگر به وسيله سدها مهار شود، سرچشمه عمران و آبادى و روشنايى مى گردد.[6]
6. آیه ۱۱ سوره اسراء نیز حاوی مضامینی مهم در این باره است: «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً؛ انسان [بر اثر شتابزدگى] بدی ها را طلب مى كند، آن گونه كه نيكی ها را مى طلبد، و انسان هميشه عجول بوده است».
در این آیه به عجول بودن طبیعت انسان اشاره شده است و یکی از پیامدهای سوء این عجله نیز گوشزد شده است. اینکه عجول بودن انسان و شتابزدگى او براى كسب منافع بيشتر، گاه سبب مى شود كه جوانب مسئله را بررسى نكند و خير و شرّ خود را نشناسد و خود را به پرتگاه هاى خطرناك بيفكند.
در حديثى از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه مىخوانيم كه فرمود: «... وَ اعْرِفْ طُرُقَ نَجَاتِكَ وَ هَلَاكِكَ كَيْلَا تَدْعُوَ اللَّهَ تَعَالَى بِشَيْءٍ عَسَى فِيهِ هَلَاكُكَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ أَنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً؛[7] راه نجات و هلاك خود را [با دقت و بررسى كامل] بشناس. مبادا چيزى از خدا طلب كنى كه هلاك تو در آن است، در حالى كه گمان مى كنى مايه نجات توست».
7. در آیه ۶ سوره رعد و در اشاره به یکی از ویژگی های انسآنهای شتابزده می خوانیم: «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ؛ آنها پيش از حسنه [و رحمت]، از تو تقاضاى شتاب در سيّئه [و عذاب] مى كنند، با اينكه پيش از آنها بلاهاى عبرت انگيز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم - با اينكه ظلم مى كنند - داراى مغفرت است، و [در عين حال] پروردگارت داراى عذاب شديد است!».
طبق مفاد این آیه می بینیم که گاه انسان عجول به جاى اينكه حدّاقل در راه نيكی ها عجله كند، هميشه در راه شرّ و فساد عجله مى كند. همان گونه كه گاه كفار لجوج و عنود در برابر پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله كه آنها را تهديد به عذاب الهى مى كرد، اصرار داشتند كه چرا اين عذاب فرا نمى رسد و بى صبرانه در واقع مرگ و نابودى خود را از پيامبر مى طلبيدند.[8]
8. در آیه ۱۱ سوره یونس به بُعدی دیگر از این مسأله اشاره می گردد: «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى» ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مى كرد، [بزودى] عمرشان به پايان مى رسيد [و همگى نابود مى شدند]، ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مى كنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند!».
خداوند همانند انسانها عمل نمی کند. انسانها در به دست آوردن نيكى ها عجول هستند، ولى خداوند در مجازات شان شتابى ندارد. مقصود خداوند متعال مجازات نيست؛ بلكه مقصود اصلی اش هدايت است.[9]
9. در آیات ۲۸ تا ۳۰ سوره سجده به یکی از ابعاد شتابزدگی کفّار پرداخته می شود: «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ؛ آنان مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين پيروزى شما كى خواهد بود؟ * بگو: روز پيروزى، ايمان آوردن، سودى به حال كافران نخواهد داشت، و به آنها هيچ مهلت داده نمى شود! * حال كه چنين است، از آنها روى بگردان و منتظر باش، آنها نيز منتظرند! [تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!]».
در این آيه، اضطراب و شتابزدگى كفّار و مشركان در برابر وعده هاى پيروزى مسلمانان و شكست و مجازات دردناك دشمنان آنها مورد اشاره قرار می گیرد. خداوند به لطف و كرم و عنايتش، گاهی به آنها مهلت می دهد تا به خود آيند و راه حق در پيش گيرند؛ ولى آن روز كه عذاب الهى نازل شود، درهاى توبه بسته خواهد شد و راه بازگشت وجود ندارد. پس به جاى اينكه شتابزده، خواهان نابودى خودشان باشند، از اين فرصت و مهلت الهى بهره بگيرند و خود را اصلاح كنند.[10]
10. در آیه ۳۵ سوره احقاف در دستور به التزام به صبر و حوصله می خوانیم: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛ پس صبر كن آن گونه كه پيامبران اولو العزم صبر كردند، و براى [عذاب] آنان شتاب مكن! هنگامى كه وعده هايى را كه به آنها داده مى شود ببينند، احساس مى كنند كه گويى فقط ساعتى از يك روز [در دنيا] توقّف داشتند، اين ابلاغى است براى همگان، آيا جز قوم فاسق هلاك مى شوند؟!».
مخاطب این آیه پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله است. با اينكه آن حضرت به گواهی تاريخ، هرگز عجولانه و شتابزده عمل نمى كرد، به عنوان تأكيد، حضرت خطاب شده که صبر و حوصله کند. از اين تعبير استفاده مى شود كه همه پيامبران الهى در برابر خيره سرى امت هاى لجوج و جاهل و نادان، صبور و بردبار بودند و بيشترين مهلت را براى اصلاح به آنها مى دادند. اين آيه گواه روشنى است بر اينكه صبر و بردبارى و ترك عجله، فضيلتى است كه در تمام پيامبران بزرگ بوده است؛ همانهايى كه در طول تاريخ بشرى، اسوه و الگو براى خلق خدا بوده اند.[11]
از مجموع آيات فوق روشن مى شود كه عجله و شتابزدگى - كه در اقوام و ملل گوناگون بوده و هست - تا چه اندازه از نظر اسلام، يك ضدّ ارزش است، و صبر و بردبارى و حوصله و تأنی تا فراهم شدن زمينه هاى هر كار، در رديف مهم ترين فضايل اخلاقى و انسانى است؛ فضيلتى كه تمام انبياى بزرگ الهى و رهبران بشريّت به آن آراسته بودند.[12]
پاسخ به یک شبهه:
دیدیم که در برخی از آیات تصریح می شود به این که: «انسان از عجله آفريده شده» یا «انسان هميشه عجول بوده است». حال این سؤال پیش می آید که عجول بودن انسان را چگونه مى توان با برداشتى كه از قرآن در مورد فطرت پاك انسان و حامل روح خدايى بودنش داريم، هماهنگ ساخت؟!
به تعبير ديگر انسان از نظر جهان بينى اسلامى، موجودى است بسيار والا، به حدى كه لايق مقام خليفة اللهى و نمايندگى خدا در زمين و معلم فرشتگان و برتر از آنهاست. اين موضوع با چنین نکوهش هایی چگونه سازگار است؟
پاسخ اين سؤال را در يك جمله مى توان داد كه: مقام و شخصيت و ارزش انسان مشروط به يك شرط است و آن «تربيت تحت نظر رهبران الهى» است. در غير اين صورت انسان مانند گياهى خودرو پرورش مى يابد و در ميان هوسها و شهوات غوطه ور مى شود، سرمايه هاى عظيمى را كه بالقوه دارد از دست مى دهد و جنبه هاى منفى در وجود او آشكار مى شود. بنابراين اگر شرط مزبور تحقق يابد، تمام جنبه هاى مثبتى كه در قرآن در رابطه با انسان آمده در وجود او بارور مى گردد، و اگر اين شرط، تحقق نيابد، جنبه هایی منفی مانند «عجول بودن» در او آشكار مى شود.[13]
منابع:
1. اخلاق در قرآن
2. تفسير نمونه
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.