افلاطون 6 مطلب

بررسی تطبیقی پیرامون «اسكندر مقدونى» و «ذوالقرنین»

آيا می‌توان گفت «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونى» است؟

به اعتقاد برخی مفسران و مورّخان، «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونی» است؛ چراکه در میان حكمرانان جهان، بر اساس آنچه تاریخ به ثبت رسانده، كسى با این خصوصیات به جز اسكندر یونانى یافت نمى شود. برخی نیز معتقدند که دو اسكندر وجود داشته است: یكى رومى و دیگرى یونانى مقدونى؛ و از قتاده روایتى آورده اند كه اسكندر همان ذو‌القرنین است و پدرش نخستین قیصر رم و از فرزندان سام، پسر نوح بوده است. اما ذو‌القرنین دوم، اسكندر، پسر فیلیپس و از نسل اسحاق مى‌باشد.
برخی هم هردو نظر را باطل می‌دانند و می گویند: اسكندر مقدونى فردى خودكامه بوده و زندگى كوتاهش را در غرور و سرمستى گذرانیده؛ به طوری که ناز و نعمت و قدرت، او را از خود بى خود كرده و راه برترى جویى، فسادكارى و ویرانگرى را در زمین پیش گرفت و كوشید تمدنها، فرهنگها و پایه‌هاى مذاهب را نابود كند. او در خودستایى به مرتبه‌اى رسید كه ادعا كرد فرزند «جوبه» خداست و مردم را به پرستش خود فراخواند.

ماهيت «اجتماع» و فلسفه وجود «قانون»؟!

«اجتماع بشر» چگونه منجر به وجود «قانون» مي گردد و فلسفه وجود قانون چيست؟

ماهيت «اجتماع» يك قرارداد عمومى بر اساس تعاون و همزيستى است و همين كه افراد در دلِ اجتماع پرورش يافتند، به اندازه كافى رشد عقلى پيدا كردند، خود را در مقابل اصول و مقرّراتى يافتند و با اين حال اجتماعى بودن را بر كناره گيرى ترجيح دادند، عملا اين قراردادِ عمومى را امضا نموده اند و ديگر احتياج به تشريفات خاصى ندارد. وقتي اجتماع شكل گرفت، افراد جامعه در برابر يكديگر وظايفى پيدا مى كنند و اينجاست كه ضرورتِ قانون براى حفظ يك اجتماع كاملا احساس مى شود.

امکان شناخت فطری

آیا شناخت فطری وجود دارد؟

سه عقيده متفاوت درباره امکان شناخت فطری اظهار شده است: 1- انسان همه معلومات را در درون جان خود دارد و آنچه را در اين دنيا ياد مى گيرد در حقيقت تذكر و يادآورى آن معلومات است، نه تعليم جديد. 2- انسان هيچ گونه شناخت و معرفت فطرى ندارد. 3- قسمتى از معلومات ما ريشه فطرى دارد در حالى كه قسمتى ديگر جنبه اكتسابى دارد و آن ادراكات اكتسابى متّكى به همان پايه هاى فطرى است. دلايل منطقى عقلى و دلايل نقلى از آيات و روايات اسلامى اين نظر را اثبات مى كند.

شیوه های «حکمرانی» در طول تاریخ

تاریخ شیوه های مختلف «حکمرانی» را چگونه ترسیم می کند؟

تاریخ همواره شاهد حکومت هایی بوده که نگرش های مختلفی در حکمرانی  داشتند. همانند حکومت «دیکتاتوری»، که سلطنت در دست یک نفر است و او بر طبق میل و اراده خود عمل می کند. همچنین حکومت «دموکراسی» که به معنی حکومت مردم است؛ که بر اساس نوع علاقه و ارتباط بین مجتمع و دولت با مشارکت مردمی، ایجاد می گردد. از سویی حکومت دینی؛ نظامی است بر اساس اعتقاد دینی، یعنی خداوند منشأ حکومت است و حاکم، سلطه خود را از خدا می گیرد. از این رو خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: «بین آنان به چیزی که خداوند نازل کرده حکم کن».

عدمی بودن «شرور»

آيا «شرور» جنبه وجودی دارند یا عدمی اند؟

معروف ميان فلاسفه و دانشمندان اين است كه شرّ بازگشت به يك امر عدمى يا يك امر وجودى كه سرچشمه عدم است مى كند. نقطه مقابل آن يعنى خير، چيزى جز وجود نيست. امورى كه احياناً موجب عدم مى شوند مى توانند وجودى باشند؛ ولى همان گونه كه گفتيم اگر خير و شرِّ آنها مساوى، يا شرّ آن غالب و يا شرّ مطلق باشند، هرگز لباس وجود بر اندام آنها پوشيده نخواهد شد. شرّ مطلق مساوى با عدم مطلق است؛ ولى شرّ نسبی بهره اى از وجود دارد و تنها يك قسم از شر نسبى با حكمت خدا سازگار است و آن چيزى است كه جنبه خير آن غالب باشد.

ضرورت «بعثت» با وجود درك حقايق توسط «عقل»؟

با توجه به اين كه «عقل» بسياری از حقايق را درك می كند، بعثت انبياء چه ضرورتی دارد؟

انسان بخشى از معلومات خود را از طريق فطرت يا عقل به دست مى آورد؛ لکن اين معلومات گاه دچار فراموشى و بى اعتنايى مي شود و يا وسوسه ها به آن ها راه پيدا مى كند، اينجاست كه لطف خدا ايجاب مى كند، پيامبرانى بفرستد تا ضمن دعوت مردم به سوى خدا، ادراكات عقلى را تاييد كند و دست وسوسه گران را كوتاه سازد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله):

مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَّ فَلْيَمُتْ إِنْ شَاءَ يَهُودِيّاً وَ إِنْ شَاءَ نَصْرَانِيّاً

هر کس حجّ به جاى نياورده بميرد ]به او گفته شود [اگر خواهى يهودى بمير و اگر خواهى نصرانى.

مستدرک الوسائل: 8/18