پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی:
پاسخ به این سؤال به اندازه اى اهمّیّت دارد که برخى از نویسندگان را که نتوانستند بین «اداى وظیفه» و «آگاهى از نتیجه» وفق دهند، بر آن داشت تا به طور کلّى آگاهى امام از فرجام کار را انکار کنند! و تمام ادلّه تاریخى و روایى را که در این موضوع وارد شده است، زیر سؤال برند!
غافل از آن که نتیجه کار نمى تواند تعیین کننده وظیفه مردان الهى باشد. در فرهنگ دین، آنچه مهم است تشخیص وظیفه و عمل به آن است و امّا رسیدن به نتیجه دلخواه، در مرحله دوم قرار دارد.
تعالیم قرآن و اسلام و سیره معصومین(علیهم السلام) گویاى این واقعیّت است که جمع بین «وظیفه» و «نتیجه» هر چند اولویّت دارد، ولى «عمل به وظیفه» مقدّم بر «رسیدن به نتیجه» مى باشد.
به عبارت دیگر: بر هر فرد با ایمانى لازم است در مسیر انجام وظیفه گام نهد، هر گاه به نتیجه مطلوب برسد چه بهتر; و اگر نرسد نفس این کار که وارد مسیر انجام وظیفه شده، خود مطلوب مهمّى است که مى تواند افراد بهانه جو را به کار وادارد. زیرا بسیار مى شود که بهانه جویان به بهانه این که حصول نتیجه مشکوک است، از انجام وظیفه و رسیدن به نتیجه باز مى مانند.
این است که امام(علیه السلام) در کنار سخنانى که با صراحت از شهادت خویش و یارانش یاد مى کند، در عین حال از انگیزه هاى الهى حرکت خویش نیز به عنوان وظیفه الهى و تکلیف دینى، سخن به میان مى آورد و حتّى مى فرماید: «بى وفایى یاران و کمى نفرات مرا از تکلیفم باز نمى دارد».
آن حضرت در روز عاشورا پیش از آغاز جنگ به همین نکته اشاره کرده، مى فرماید: «أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ، اَلا إِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسْرَةِ عَلى قِلَّةِ الْعِتادِ وَ خَذَلَةِ الاَصْحابِ»; (آگاه باشید! که من حجّت را تمام کردم و از عاقبت شوم مخالفانِ حق، خبر دادم. آگاه باشید! که من با همین خانواده، با وجود نداشتن سپاه و بى وفایى یاران، جهاد خواهم کرد).(1)
آرى، امام(علیه السلام) درصدد اداى وظیفه است و نداشتن سپاه و کمى یاران، خللى در عزم او وارد نمى کند. این است که امام با وجود این که کاملا از عاقبت امر آگاه بود، با انگیزه تشکیل حکومت اسلامى قیام کرد و این درست به حکم «عمل به وظیفه» بوده است.
سیره امامان معصوم(علیهم السلام) همواره طبق «تکلیف دینى» و «عمل به وظیفه» بوده است. آنان از این منظر در هرحال احساس پیروزى مى کردند. و به تعبیر قرآن به «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ»; (یکى از دو نیکى)(2) ـ شهادت یا پیروزى ـ مى رسیدند.
چه پیروز مى شدند و چه شهید مى شدند، هر دو صورت براى آنان پیروزى بود.
بر همین مبنا است که امام حسین(علیه السلام) مى فرماید: «إِنْ نَزَلَ الْقَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللهَ عَلى نَعْمائِهِ، وَ هُوَ الْمُسْتَعانُ عَلى أَداءِ الشُّکْرِ، وَ إِنْ حالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ، فَلَمْ یَعْتَدُّ مَنْ کانَ الْحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقْوى سَریرَتَهُ»; (اگر قضاى الهى بر آنچه مى پسندیم نازل شود، خداوند را بر آن نعمت سپاسگزاریم و براى شکرگزارى از او یارى مى طلبیم و اگر تقدیر الهى میان ما و آنچه به آن امید داریم مانع شود، [و به شهادت برسیم] پس کسى که نیّتش حق و درونش تقوا باشد از حق نگذشته و به وظیفه خود عمل کرده است).(3)
حرکت امام(علیه السلام) یکى از جلوه هاى باشکوه «عمل به وظیفه» بود، نتیجه هر چه بود فرقى نمى کرد، لذا مى فرماید:
«أَرْجُو أَنْ یَکُونَ خَیْراً ما أَرادَ اللهُ بِنا، قُتِلْنا أَمْ ظَفِرْنا»; (امیدواریم آنچه خداوند براى ما مقرّر فرموده خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم!).(4)
با این بیان روشن است که هیچ منافاتى بین آگاهى از سرانجام کار (شهادت) و عمل به وظیفه (قیام براى تشکیل حکومت اسلامى) نیست.
در پایان، یادآورى این نکته نیز ضرورى است که وجود انگیزه تشکیل حکومت در این قیام مقدّس، به معنى دستیابى عملى و بالفعل به آن حکومت در همان برهه از زمان نیست، بلکه شهادت آن حضرت زمینه ساز کوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهلیّت از حکومت اسلامى در آینده بود و این واقعیّتى است که امام به دنبال آن بود.(5)
غافل از آن که نتیجه کار نمى تواند تعیین کننده وظیفه مردان الهى باشد. در فرهنگ دین، آنچه مهم است تشخیص وظیفه و عمل به آن است و امّا رسیدن به نتیجه دلخواه، در مرحله دوم قرار دارد.
تعالیم قرآن و اسلام و سیره معصومین(علیهم السلام) گویاى این واقعیّت است که جمع بین «وظیفه» و «نتیجه» هر چند اولویّت دارد، ولى «عمل به وظیفه» مقدّم بر «رسیدن به نتیجه» مى باشد.
به عبارت دیگر: بر هر فرد با ایمانى لازم است در مسیر انجام وظیفه گام نهد، هر گاه به نتیجه مطلوب برسد چه بهتر; و اگر نرسد نفس این کار که وارد مسیر انجام وظیفه شده، خود مطلوب مهمّى است که مى تواند افراد بهانه جو را به کار وادارد. زیرا بسیار مى شود که بهانه جویان به بهانه این که حصول نتیجه مشکوک است، از انجام وظیفه و رسیدن به نتیجه باز مى مانند.
این است که امام(علیه السلام) در کنار سخنانى که با صراحت از شهادت خویش و یارانش یاد مى کند، در عین حال از انگیزه هاى الهى حرکت خویش نیز به عنوان وظیفه الهى و تکلیف دینى، سخن به میان مى آورد و حتّى مى فرماید: «بى وفایى یاران و کمى نفرات مرا از تکلیفم باز نمى دارد».
آن حضرت در روز عاشورا پیش از آغاز جنگ به همین نکته اشاره کرده، مى فرماید: «أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ، اَلا إِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسْرَةِ عَلى قِلَّةِ الْعِتادِ وَ خَذَلَةِ الاَصْحابِ»; (آگاه باشید! که من حجّت را تمام کردم و از عاقبت شوم مخالفانِ حق، خبر دادم. آگاه باشید! که من با همین خانواده، با وجود نداشتن سپاه و بى وفایى یاران، جهاد خواهم کرد).(1)
آرى، امام(علیه السلام) درصدد اداى وظیفه است و نداشتن سپاه و کمى یاران، خللى در عزم او وارد نمى کند. این است که امام با وجود این که کاملا از عاقبت امر آگاه بود، با انگیزه تشکیل حکومت اسلامى قیام کرد و این درست به حکم «عمل به وظیفه» بوده است.
سیره امامان معصوم(علیهم السلام) همواره طبق «تکلیف دینى» و «عمل به وظیفه» بوده است. آنان از این منظر در هرحال احساس پیروزى مى کردند. و به تعبیر قرآن به «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ»; (یکى از دو نیکى)(2) ـ شهادت یا پیروزى ـ مى رسیدند.
چه پیروز مى شدند و چه شهید مى شدند، هر دو صورت براى آنان پیروزى بود.
بر همین مبنا است که امام حسین(علیه السلام) مى فرماید: «إِنْ نَزَلَ الْقَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللهَ عَلى نَعْمائِهِ، وَ هُوَ الْمُسْتَعانُ عَلى أَداءِ الشُّکْرِ، وَ إِنْ حالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ، فَلَمْ یَعْتَدُّ مَنْ کانَ الْحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقْوى سَریرَتَهُ»; (اگر قضاى الهى بر آنچه مى پسندیم نازل شود، خداوند را بر آن نعمت سپاسگزاریم و براى شکرگزارى از او یارى مى طلبیم و اگر تقدیر الهى میان ما و آنچه به آن امید داریم مانع شود، [و به شهادت برسیم] پس کسى که نیّتش حق و درونش تقوا باشد از حق نگذشته و به وظیفه خود عمل کرده است).(3)
حرکت امام(علیه السلام) یکى از جلوه هاى باشکوه «عمل به وظیفه» بود، نتیجه هر چه بود فرقى نمى کرد، لذا مى فرماید:
«أَرْجُو أَنْ یَکُونَ خَیْراً ما أَرادَ اللهُ بِنا، قُتِلْنا أَمْ ظَفِرْنا»; (امیدواریم آنچه خداوند براى ما مقرّر فرموده خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم!).(4)
با این بیان روشن است که هیچ منافاتى بین آگاهى از سرانجام کار (شهادت) و عمل به وظیفه (قیام براى تشکیل حکومت اسلامى) نیست.
در پایان، یادآورى این نکته نیز ضرورى است که وجود انگیزه تشکیل حکومت در این قیام مقدّس، به معنى دستیابى عملى و بالفعل به آن حکومت در همان برهه از زمان نیست، بلکه شهادت آن حضرت زمینه ساز کوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهلیّت از حکومت اسلامى در آینده بود و این واقعیّتى است که امام به دنبال آن بود.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.