پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در سخنی حکیمانه به شخصی که در تشیع جنازه می خندید، فرمودند: «گويى مرگ بر غير ما نوشته شده و گويى اين مردگان مسافرانى هستند كه بسوى ما باز مى گردند...». در واقع خنديدن در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند، نشانه نهايت غفلت و بى خبرى است. سپس می فرماید: «ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراث آنها را مى خوريم، گويى بعد از آنها جاودانه مى مانيم» و در پايان می فرمایند: «اين واعظ براى شما كافى است كه همه روز مردگانى را مى نگريد كه آن ها را به سوى گورهايشان مى برند بى آنكه خودشان بخواهند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) اين سخن حكيمانه، تكان دهنده و بيدارگر را زمانى فرمود كه در تشييع جنازه يكى از مؤمنان شركت داشت، صداى خنده بلند كسى را شنيد و فرمود: (گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق در آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى را كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند)؛ «وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلاً يَضْحَكُ فَقَالَ(عليه السلام): كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الاَْمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٌ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ!».
به يقين خنديدن یک نفر در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند كه به گوش مولا على(عليه السلام) برسد، نشانه نهايت غفلت و بى خبرى از سرنوشت خويش و مسئوليت هايى است كه در اين جهان دارد. به همين دليل اين بزرگ معلم اخلاق و بيدار كننده غافلان و بى خبران با سه تشبيه به آن شخص و امثال او هشدار داد:
تشبيه اول: كار تو مثل اين است كه گمان مى كنى مرگ مال ديگران است و تو حيات جاويدان دارى. روزى جنازه تو را نيز بر مى دارند و تشييع كنندگان تو را به سوى آرامگاه ابدى ات مى برند. آيا دوست دارى آن روز دوستانت در تشييع جنازه تو بخندند؟
دوم: آيا «حق» [به معناى وظايف واجب و مسئوليت هاى الهى و وجدانى] مخصوص ديگران است و تو مستثنی هستى و يا اين كه تمام حقوق واجبه را ادا كرده اى و الان خوشحالى و مى خندى؟
سوم: آيا گمان مى برى تشييع جنازه مانند بدرقه مسافرانى است كه به زودى به سوى تو باز مى گردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمل مى كنى ولى به هنگام بازگشت شادى زائد الوصفى جاى آن را پر مى كند؟ در حالى كه سفر مرگ، سفرى است كه هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدايى از عزيزان از دست رفته، جاويدان است. با اين حال چه جاى خنديدن است؟
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين بحث به تعبيرات تكان دهنده ديگرى پرداخته و مى فرمايد: (ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراث آنها را مى خوريم [و چنان غافل و بى خبريم كه] گويى بعد از آنها جاودانه مى مانيم)؛ «نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ، وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ، كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ». غافل از اين كه فردا نيز ديگران ما را در قبرهايمان جاى مى دهند و ميراثمان را در ميان خود تقسيم مى كنند و اين روند همچنان ادامه مى يابد و به گفته شاعر:
هر كه آمد عمارتى نو ساخت *** رفت و منزل به ديگرى پرداخت
هنگامى كه در مجلس يادبود و به اصطلاح فاتحه براى يكى از دوستان يا عزيزانمان شركت مى كنيم بايد در همان حال به اين فكر باشيم كه روزى هم چنين مجلسى براى ما مى گيرند و دوستان و بستگان ما در آن به فاتحه خوانى براى ما مشغول مى شوند، بنابراين از هم اكنون بايد به فكر آن روز باشيم نه اين كه خنده مستانه سر دهيم و همه اين واقعيت ها را به دست فراموشى بسپاريم. افراد غافل و بى خبرى هستند كه چون نام مرگ برده مى شود فورا مى گويند: بس كنيد. خدا چنان روزى را نياورد. و يا چون از كنار قبرستان رد مى شوند روى خود را بر مى گردانند! فارغ از اين كه اگر ما از مرگ غافل شويم او از ما غافل نمى شود و به گفته امام(عليه السلام): «وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَ طَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ»(1)؛ (چگونه غافل مى شويد از چيزى كه هرگز از شما غافل نمى شود و چگونه طمع داريد در چيزى كه هيچ گاه به شما مهلت نمى دهد).
حضرت سليمان(عليه السلام) پيغمبر بزرگ خدا با آن همه قدرتى كه داشت به هنگام پايان عمر فرشته مرگ لحظه اى به او مهلت نداد كه از حال ايستاده بنشيند و در همان حال روح او را گرفت و با خود برد و جسم بى جان او بعد از آنكه موريانه عصايى را كه بر آن تكيه كرده بود خورد، به زمين افتاد، با اين حال ما چه انتظارى داريم.
در پايان اين كلام حكمت آميز، امام(عليه السلام) براى بيدار ساختن آن شخص غافل كه در تشييع جنازه بلند مى خنديد و كسانى كه همچون او فكر مى كنند، می فرماید: (بعد از اينها ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش كرديم در حالى كه هدفِ مسائل سنگين و آفات نابود كننده قرار گرفتيم (با اين حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟)؛ «ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ، وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ!».
تعبير به «وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ» براى تعميم و گسترش است، زيرا از بعضى حوادث مانند موت، به «واعظ» تعبير مى شود و نیز از بعضى آفت ها و بليه ها به «واعظه» تعبير مى كنيم. آرى همه آنها ما را به روشنى اندرز مى دهند كه بيدار باشيد و به پايان زندگى و وظائف خود در برابر آن بينديشيد، به خصوص اين كه معلوم نيست فردا چه كسى از ما باشد و چه كسى نباشد.
واژه «فادح» در اصل به معناى شىء سنگين است سپس به هر حادثه اى كه بر جسم و جان انسان سنگينى كند اطلاق شده است. واژه «جائحة» به معناى امور نابود كننده است، لذا اين دو نسبت به يكديگر از قبيل اقل و اكثر هستند. آشكارترين واعظ همان حادثه مرگ است كه هر روز براى دوست و آشنا رخ مى دهد. مخصوصاً در زمان ما، صفحه حوادث و تسليت های جراید همه روز پر است از خبر فوت گروهى كه ديروز در ميان ما مى زيستند و امروز به ديار مردگان رفته اند.
امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه مى فرمايد: «فَكَفى واعِظاً بِمَوْتى عايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا اِلى قُبُورِهِمْ غَيْرَ راكِبِينَ»(2)؛ (اين واعظ براى شما كافى است كه همه روز مردگانى را مى نگريد كه آن ها را به سوى گورهايشان مى برند بى آنكه خودشان بخواهند). در روايات متعددى اين تعبير از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نقل شده است: «كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»(3)؛ (براى وعظ و اندرزِ انسان ها، مرگ كافى است).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.