تحلیلی بر آغاز سیرهنگاری پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در میان شیعیان و تداوم آن تا اواخر قرن چهارم هجری
حجتالاسلام والمسلمین دکتر هادی یعقوبزاده؛استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه هنر تهران، (yaghoubzadeh@art.ac.ir).
مقدمه
از دسترفتن بسیاری از آثاری که شیعیان در قرون نخستین هجری، درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، تألیف کرده بودند، این گمان را ایجاد کرد که آنان نقشی در سنّت سیرهنگاری پیامبر نداشتهاند. ازاینرو، هورویتز(1) در کتابThe Earliest Biographies of the prophet and Their Authors هیچ اشارهای به سیرهنگاران شیعی نکرد. همچنان که جونس(2) در مقدمه بر المغازی واقدی نیز از معرفی سیرهنگاران شیعی صرفنظر کرد. این فراموش سپاری در کتاب شولر(3)The Biography of Muhammad Nature and Authenticity نیز تداوم یافت. تا اینکه ماهر جرار در مقاله(4)"Sirat Ahl al-Kisa, Early Shi'i Sources on the Biography of the Prophet" تلاش کرد با معرفی ابانبن عثمان احمر گامی در این مسیر بردارد.(5) این در حالی است که با مراجعه به منابع کتابشناسی و نیز جستوجو در منابع تاریخی میتوان بهنقش پررنگ آنان در تدوین سیره نبوی پیبرد.(6) این نقش و تأثیرگذاری از طریق نقل اخبار و روایات مرتبط با آن حضرت و نیز تدوین آثار مرتبط با ایشان، نمود پیدا کرد. ازاینرو، پژوهش حاضر درصدد است به این پرسش پاسخ دهد که شیعیان در قرون نخستین چه نقشی در تدوین سیره نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) داشته و چه تعداد از آنان به نگارش سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پرداختهاند؟ بههمین منظور و در راستای پاسخگویی به این پرسش، به منابع کتابشناسی و منابع تاریخی مراجعه و دادههای مرتبط گردآوری شده است. این دادهها به روش توصیفی - تحلیلی تبیین شده و بر مبنای آنها، پژوهش حاضر سامان یافته است. گفتنی است که مراد از شیعه در این پژوهش همه کسانی هستند که در زمره امامیه یا دیگر فرق شیعی؛ همچون کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه، واقفیه، فطحیه، نصیریه و ...، در چهار قرن نخست میزیستهاند. البته بهدلیل عمر کوتاه برخی از فِرَق شیعه مانند کیسانیه و واقفیه، یا پنهانکاری برخی دیگر از فِرَق مانند اسماعیلیه، گزارشی درباره تلاش پیروان این فِرَق در زمینه سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مشاهده نشد.
پیشینه پژوهش
باید گفت در چند سال اخیر، تلاشهایی در زمینه معرفی سیرهنگاران شیعی صورت گرفته است. از جمله این آثار، میتوان به مقاله «نگاهی گذرا به تاریخنگاری در فرهنگ تشیع»(7) نوشته رسول جعفریان اشاره کرد که در آن به برخی سیرهنگاران شیعی اشارهای گذرا شده است. مقاله «تاریخنگاری شیعیان در سدههای نخستین»(8) نوشته منصور داداشنژاد نیز بهدلیل توجه به تاریخنگاری شیعیان بهمعنای اعم آن، اختصاص به سیرهنگاری آنان ندارد. کتاب تاریخنگاران امامیه نوشته منصوره بخشی نیز از جهت موضوع، عمومیت داشته و درباره سیرهنگاری نیست. این اثر از منظر فِرَق شیعه نیز محدود به امامیه است و دیگر فِرَق را بررسی نمیکند. مقاله «اصحاب امامان شیعه و سیرهنگاری»(9) نوشته حسین حسینیانمقدم و دیگران و نیز دیگر مقاله ایشان با عنوان «تحلیلی بر سیرهنگاری شیعیان تا قرن پنجم هجری»(10) بهرغم بررسی سیرهنگاران شیعی، از نظر بازه زمانی و نیز تعداد سیرهنگاران با مقاله حاضر متفاوت است. همچنانکه مقاله «تبیین رویکردهای سیرهنگاران امامیه به سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در قرون دوم تا چهارم هجری»(11) نوشته نگارنده و همکاران، بهدلیل بررسی رویکردهای حاکم بر جریان سیرهنگاری امامیه و نیز اختصاص آنان به سیرهنگاران امامیمذهب، با پژوهش حاضر متفاوت است. ازاینرو، پژوهش حاضر بهسبب بررسی حجم بیشتری از سیرهنگاران شیعی با گرایشهای عقیدتی متفاوتی که داشتند، دربردارنده اطلاعات جدیدی است که آن را از دیگر آثار متمایز میکند.
الف) اهتمام شیعیان به نقل و ثبت سیره و تاریخ رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)
ترویج سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در قالب نقل روایت و اخبار تاریخی یا تدوین کتاب، سنّتی است که به تأسی از قرآن کریم(12) و سنّت ائمه(علیهم السلام) در اهتمام به سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، از همان قرون نخستین در میان شیعیان رواج پیدا کرد. این توجه را در سخنان ائمه(علیهم السلام) درباره سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، میتوان دید. برای نمونه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، علاوه بر اینکه در قالب سخنانشان کوشیدند سیره رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم)، را تبیین کنند،(13) در عرصه عملی نیز با استناد به سیره آن حضرت، رفتار و سیره ایشان را تبیین فرمودند. آن حضرت در پاسخ به یکی از اصحابش که دیده بود دوغی ترش و نانی خشک برای ایشان آوردهاند، به سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) استناد جسته و فرمودند: «رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) غذایی ناگوارتر از این میخوردند.»(14) این اهتمام را در سیره دیگر امامان(علیهم السلام) نیز میتوان دید،(15) تا جاییکه امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: «ما مغازی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) را یاد میدهیم، همچنان که سورههای قرآن را یاد میدهیم.»(16) توجه ائمه(علیهم السلام) موجب شد که اصحاب ایشان نیز به سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) گرایش پیدا کنند. این توجه در دو قالب نقل و ترویج سیره آن حضرت در مجالس و محافل علمی و غیر آن و نیز ثبت و کتابت اخبار و احادیث مرتبط با ایشان نمود پیداکرد. این امر در روند کلی سیرهنگاری تأثیر داشت. این تأثیرگذاری را در برخی منابع تاریخی و حدیثی نگاشتهشده در قرون نخستین اسلامی میتوان دید. در این منابع، با وجود حساسیتهای موجود در بهرهگیری از روایات شیعی، از شیعیانی همچون ابانبن تغلب (141ق)،(17) ابوحمزه ثمالی (150ق)(18) و دیگران روایاتی را درباره سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نقل کردهاند. این روایات، تکمیلکننده گزارشهای مرتبط با سیر تاریخی زندگی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، بوده است. گزارشی از عرضه دین بر قبایل عرب بهوسیله رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) از ابانبن تغلب،(19) خبر وفد ایاد بر رسول الله(20) نقل روایتی در سیره عبادی رسول الله،(21) بیان روایتی در طعام آن حضرت،(22) تدبیر رسول الله برای جلوگیری از نزاع در میان اصحاب،(23) بیان سیره رسول الله در برخورد با دختر حاتم طائی(24) نیز از جمله روایاتی است که در باب سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در منابع اهلسنّت از ابوحمزه ثمالی نقل شده است. از جمله شیعیان و موالیانی که روایات گوناگونی از آنان در منابع اهلسنّت در سیره و تاریخ رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده، خاندان ابورافع هستند. ابورافع خود غلام رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و از ایمانآورندگان به ایشان بود.(25) همسر وی نیز کنیز آن حضرت بود(26) که روایات گوناگونی را از آن حضرت و درباره ایشان نقل کرده است.(27) دو فرزند ابورافع، یعنی عبیدالله و علی نیز علاوه بر تشیع و ارادتی که به امیرمؤمنان(علیه السلام) داشتند، ناقل روایاتی درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) هستند. نوادگان ایشان نیز در این زمینه نقش داشته و مؤثر بودهاند. حجم روایات خاندان ابورافع به حدی بود که عبدالعزیزبن اسحاقبن جعفر بقّال از علمای زیدی قرن چهارم هجری، این روایات را در قالب کتاب اخبار ابیرافع تدوین کرد.(28) البته بهرغم کثرت روایات منقول از این خاندان درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، نمیتوان ادعا کرد که در این زمینه اثر مستقلی تألیف شده باشد. با این وجود، چشمپوشی از نقش آنان در تدوین سیره نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) نیز امکانپذیر نیست.(29)
در کنار نقل روایات مرتبط با سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، برخی علما و روایان شیعه آثار مستقلی را نیز در سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پدید آوردند. اینگونه آثار عمدتاً مبتنی بر روایات ائمه(علیهم السلام) بوده است. هرچند برخی از نگارندگان سیره، از روایات صحابه و تابعین نیز بهره بردهاند. بررسیها نشان میدهد عمده آثاری که تا قرن چهارم هجری، درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) بهوسیله شیعیان نوشته شده، بهصورت تکنگاری بوده است. درحالیکه از اواخر قرن چهارم هجری، که دوره امام دوازدهم شیعیان بود، نگارش آثاری در قالب مجموعهنگاری بهتدریج رواج پیدا کرد. مراد از مجموعهنگاری، آثاری است که در آنها علاوه بر بررسی سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، موضوعات دیگر از جمله قصص انبیای پیشین و یا تاریخ دوازده امام(علیهم السلام)، که عمدتاً با صبغه کلامی همراه بوده نیز، مطرح میشده است.
ب) آغاز سیرهنگاری در میان شیعیان
با وجود پژوهشهای انجامشده درباره آغاز نگارش سیره نبوی(صلی الله علیه واله وسلم)، هنوز بحث و گفتوگوهای فراوانی در این زمینه وجود دارد. برخی همچون شاکر مصطفی(30) و فواد سزگین(31) بر این باروند که تعدادی از یاران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، مکتوباتی در سیره آن حضرت(صلی الله علیه واله وسلم)، داشتهاند که پس از آنان نزد نوادگانشان نگهداری میشده و در قرون بعدی مورد استفاده مورخان قرارگرفته است.(32) کافینبودن شواهد این مدعا، سببشده محققانی همچون کلود کاهن(33) بر این باور باشند که اولین آثار در سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در قرندوم تدوین شدهاند.(34) از سویی، برخی محققان شیعی نیز بر این باورند که اولین سیرهنگارن، اصحاب ائمه(علیهم السلام) بودهاند. ابنشهرآشوب (588ق)، برای سلمان فارسی(36ق) کتابی آورده(35) که سیدشرفالدین موضوع آن را سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، میداند.(36) درحالیکه سبحانی آن را مشتمل بر حدیث جاثلیق(37) معرفی میکند(38) که مربوط به دوره پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) است و ربطی به سیره آن حضرت ندارد. این در حالی است که نجاشی (450ق) در بخش معرفی طبقه اول مصنفان شیعه، از سلمان فارسی یاد نکرده است.(39) پیداست نجاشی، سلمان را صاحب کتاب نمیدانسته است. شیخ طوسی (460ق) نیز در الفهرست تنها از نقل حدیث جاثلیق توسط سلمان و نه کتابت آن، خبر داده است.(40) ابنشهرآشوب ابوذر غفاری (32ق) را نیز صاحب کتاب میداند. سیدشرفالدین این کتاب را نیز در موضوع سیره و مغازی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) دانسته است.(41) این در حالی است که نجاشی از ابوذر غفاری نیز در میان طبقه اول مصنفان شیعه یاد نمیکند.(42) این بدانمعناست که وی، ابوذر را صاحب کتاب نمیدانسته است. با اینحال، شیخ طوسی از وجود متنی مشتمل بر خطبه ابوذر یاد کرده که در آن به وقایع پس از پیامبر میپردازد.(43) بنابراین، ارتباطی با سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، ندارد. البته صلاحالدین منجد(44) در کتاب ما الّف عن رسولالله از وجود کتابی با نام قصةالمعراج در کتابخانه ظاهریه دمشق خبر داده است. بهرغم این گزارش، میتوان احتمال داد این اثر، رسالهای کوچک در باب معراج و نه یک کتاب تاریخی در ارتباط با سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، باشد.(45)
از جمله شیعیانی که نام او در زمره پیشگامان نگارش سیره برده میشود، عبیداللهبن ابیرافع(46) از خواص اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و کاتب وی بوده است.(47) این در حالی است که کتاب عبیدالله ربطی به سیره پیامبر ندارد و درباره اصحاب آن حضرت است که در جنگها با امیرالمؤمنین همراه بودهاند.(48) در منابع شیعی، از این کتاب با نام تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین الجمل والصفین والنهروان منالصحابة یاد شده(49) و در منابع اهلسنّت با عنوان تسمیة من شهد مع علی من اصحاب رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم)، ذکر گردیده و به روایات آن استناد شده است.(50) همچنین، کتاب اسرار آلمحمد (صلی الله علیه واله وسلم) یا همان کتاب سلیمبن قیس هلالی (76ق)؛(51) که کهنترین کتاب موجود در سنّت شیعی است، فارغ از پذیرش وجود خارجی مؤلف آن یا عدمپذیرش این دیدگاه و انتسابدادن کتاب به شیعیان کوفه،(52) دربردارنده اخباری از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره وصایت و جانشینی امام علی(علیه السلام) و وقایع پس از ارتحال پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بوده و در دسته سیره و مغازی قرار نمیگیرد.
بررسی مقاله «شیعه پیشگام در سیرهنگاری؛ جایگاه جابربن عبدالله انصاری در سیرهنگاری»، نشان میدهد که هرچند نویسنده با ارائه شواهد و ادله، سیرهگویی جابربن عبدالله انصاری و پیشگامی وی را در تاریخ شفاهی رسول خدا اثبات کرده است، اما نمیتواند ادله کافی در نگارش سیره نبوی توسط جابر ارائه کند؛(53) زیرا اینکه نهایت چیزی که این ادله اثبات مینمایند این است که شاگردان جابر و اعضای حلقه وی در مسجدالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، روایات جابر را در باب سیره نبوی(صلی الله علیه واله وسلم)، ثبت و ضبط نموده و در قالب صحیفه یا کتاب تدوین کردهاند و این بر نگارش کتاب توسط خود جابر دلالت نمیکند. علاوه بر این، نجاشی و شیخ طوسی جابر را در زمره صاحبان کتاب ذکر نکردهاند. همچنانکه آقابزرگ بهرغم تسامحی که در ذکر مصنفان شیعی داشته، برای وی کتابی ذکر نکرده است. همه این موارد سبب میشود که پذیرش صاحبکتاببودن جابر؛ بهویژه در زمینه سیره نبوی، سخت و دشوار شود.
بنابر آنچه گفته شد، پذیرش آغاز سیرهنگاری پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، در قالب کتاب در قرن اول بهوسیله شیعیان و غیر آنان، سخت و دشوار بوده و شواهد و ادلهای که در این زمینه از سوی محققان ارائه شده، ناکافی است و این ادعا را ثابت نمیکند. تنها چیزی که میتوان گفت این است که قرناول را باید عصر نگارشهای پراکنده در سیره نبوی دانست. نگارشهایی که نه در قالب کتاب، بلکه در قالب یادداشتهایی، بهوسیله اصحاب پیامبر نوشته و پس از آنان مورد استفاده و بهرهبرداری مورخان قرارگرفته و در قرن دوم مواد اصلی سیرهنگاری را فراهم آوردهاند. بنابراین، اولین سیرهنگاران شیعی را باید در میان شیعیانی جستوجو کرد شیعیانی که در قرن دوم هجری میزیستهاند. در ادامه به شخصیتهای شیعی که در فاصله قرن دوم تا چهارم هجری در زمینه سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، تألیفات داشتهاند، اشاره خواهد شد.
1. ابومخنف؛ لوطبن یحیی
ابومخنف لوطبن یحیی، اخباری کوفی است که با وجود مشهوربودنش، اطلاعات دقیقی درباره زندگی وی در دست نیست. تاریخ ولادت ابومخنف را نمیدانیم و وفاتش را در سال 157ق تخمین زدهاند.(54) برخی وی را بهدلیل القابی همچون: شیعی، امامی، رافضی و...، که از سوی اهلسنّت به وی دادهشده و نیز سکوت نجاشی درباره مذهب وی، استرحام حلی برای وی، خاندان شیعیاش، آثار و تکنگاریهایی که در خصوص جمل، صفین و کربلا نگاشته، از جمله علمای امامیه میدانند.(55) این در حالی است که یوسفی غروی(56) در مقدمه وقعةالطفّ که بازسازی مقتل ابومخنف است، وی را شیعه عراقی میداند. شیعه عراقی بر کسانی اطلاق میشود که محبت اهلبیت(علیهم السلام) را در دل داشته، ولی بر مذهب اهلسنّت بودهاند.(57) وی، عدم ذکر لقب رافضی برای ابومخنف در منابع اهلسنّت را دلیل این ادعا میداند.(58) درحالیکه در منابع اهلسنّت در کنار تأکید بر تشیع ابومخنف و تعصب وی در آن(59) از وی با عنوان الرافضی الأخباری نیز یاد شده است،(60) که این موضوع براساس مبنای یوسفی غروی، امامیبودن ابومخنف را اثبات میکند. همچنین، در منابع متأخر اهلسنّت، از ابومخنف بهعنوان یکی از علمای امامیه یاد شده است.(61) در کنار این مطالب، تصریح نجاشی بر حصول اطمینان از اخبار ابومخنف(62) و استرحام حلی (726ق) برای وی که معمولاً برای شیعیان امامی این را بهکار برده است،(63) مؤیداتی بر امامیبودن ابومخنف باشند.
ابومخنف افزونبر تألیف آثار فراوان در موضوعات متنوع، المغازی را در سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نگاشته است. نجاشی و شیخ طوسی به این کتاب اشاره کردهاند.(64) البته در منابع اهلسنت هرچند از ابومخنف بهعنوان صاحب السِیر یاد شده، اما به نگارش المغازی توسط وی اشاره نشده است.(65) این اثر به مانند بسیاری از آثار ابومخنف، از بینرفته و بهدست ما نرسیده است. اخباری هم که از ابومخنف در منابع تاریخی وجود دارد، عمدتاً حولمحور فتوح و مقتل امام حسین(علیه السلام) بوده و در مورد زندگی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تنها چند روایت درباره ارسال نامه به سران یکی از قبائل برای پذیرش اسلام(66) آغاز بیماری پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و تاریخ وفات آن حضرت در منابع آمده است.(67) احتمالاً بهدلیل توجه تام ابومخنف به روش تاریخی و استفاده اندک وی از روایات معصومان(علیهم السلام)، المغازی وی مورد بیتوجهی علمای شیعه واقع شده است. بهنظر میرسد مورخان اهلسنّت نیز بهدلیل باورهای شیعی ابومخنف که با نوشتن کتاب در مورد اخبار رده و سقیفه آن را نشان داده، از مغازی او نقل نکردهاند.(68)
2. ابانبن عثمان احمر بجلی
ابانبن عثمان احمر بجلی (زنده در170ق)، از علمای سیرهنگار شیعی قرن دوم هجری است که این شانس را در میان همگنان خود داشته که کتابش تا قرن ششم هجری برجای بماند و مورد استفاده طبرسی (548ق) در إعلامالوری بأعلامالهدی واقع شود.(69) ابان با اینکه از اصحاب اجماع دانسته شده،(70) اما از سوی کشّی (نیمه اول قرن 4ق)، به ناووسیهبودن(71) متهمشده است.(72) برخی احتمال دادهاند کلمه ناووسیه تصحیفی از قادسیه باشد.(73) پذیرش این احتمال از آن جهت معقول است که نجاشی ابان را از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) دانسته(74) و کلینی نیز روایتی را از ابان از امام کاظم(علیه السلام) نقل کرده است.(75) باید گفت اگر ابان ناووسیمذهب بود، بهدلیل توقف ناووسیه بر امامت امام صادق(علیه السلام) و عدمباور آنان به امامت امام کاظم(علیه السلام)، از ایشان نقل روایت نمیکرد.(76) همچنین، برخی علمای اهلسنّت، ابان را از علمای امامیه برشمردهاند.(77)
به هر روی، ابان کتابی تاریخی در مغازی و سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) داشته است. نجاشی نام این کتاب را ذکر نکرده، اما آن را به کتابی خوب و بزرگ که در آن «مبتدا، مغازی، وفات و رده» آمده، توصیف کرده است.(78) شیخ طوسی نیز آن را دارای شش بخش؛ المبتدأ والمبعث والمغازی والوفاة والسقیفه والردّه دانسته است.(79) ابان در زمانی کتابش را نوشت که نگارش سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آغاز شده و آثاری نیز نوشته شده بود. یکی از معروفترین این آثار، سیرة ابناسحاق (152ق) است که آن هم سه جزء «المبتدا، المبعث والمغازی» داشته است. بهنظر میرسد ابان کوشیده براساس ساختاری که ابناسحاق طراحی کرده بود، با رویکرد شیعی به بازبینی و تکمیل آن بپردازد. اضافهکردن سه بخش «وفات، سقیفه و رده» در این راستا صورت گرفته است. بهمدد تلاش طبرسی و نیز برخی مؤلفان شیعی در دورههای قبل از طبرسی(80) بخش قابلتوجهی از روایات ابان درباره سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، وقایع مرتبط با ایشان بهدست ما رسیده است. اینروایات که با سلسله سندی شیعی نقل شدهاند، با گزارشهای موجود در منابع اهلسنّت، همخوانی دارند. نمونه آن، روایت طبرسی از ابان درباره وقایع جنگ احد و حمراءالاسد است که تفاوت چندانی با منابع اهلسنّت ندارد.(81) اخیراً رسول جعفریان با استفاده از منابعی همچون: تاریخ یعقوبی، الکافی، الطبقات ابنسعد، اعلامالوری و ...، بخشی از اثر ابان را بازسازی و تحت عنوان المبعث والمغازی والوفاة والسقیفه والردّه منتشر ساخته است.
3. هشامبن سالم جوالیقی
هشامبن سالم جوالیقی (زنده در 183ق)، از موالی کوفه، از اصحاب امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام)، و از متکلمان مشهور امامیه(82) از دیگر سیرهنگاران شیعی قرندوم هجری است. هشام درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، کتابی بهنام المعراج داشته که محتوای آن در تفسیر قمی آمده است.(83) اینروایت نحوه سیر آسمانی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، گفتوگوی ایشان با فرشتگان و برخی انبیای الهی، دریافت حکم نماز و گرفتن تخفیف در رکعات آن به پیشنهاد حضرت موسی(علیه السلام) را تشریح کرده است.
4. هشامبن محمد کلبی
ابومنذر هشامبن محمدبن سائب کلبی (204ق)، مورخ، نسبشناس و از آگاهان به تاریخ، فرهنگ و ادب جاهلیت بوده که نجاشی با تعبیر «یختص بمذهبنا» تعلق وی را به جریان امامیه اثبات میکند.(84) برخی مورخان و رجالشناسان اهلسنّت نیز با تعبیر «غالیاً فی التشیع» و مانند آن از وی یاد کردهاند.(85) هشام درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، کتابی با عنوان الوفود داشته است.(86) این اثر که به اشتباه در الفهرست ابنندیم با عنوان الوقود آمده(87) درباره وفدها و هیئتهای نمایندگی است که بهویژه در دوران مدینه بر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، وارد شده و به ایشان ایمان آورده یا با ایشان پیمان همکاری میبستند. هرچند اصل اثر موجود نیست، اما روایات گوناگونی که از کلبی در منابع اهلسنّت درباره وفود نقل شده(88) وجود کتابیرا از کلبی در این زمینه تأیید میکند. با این وجود، در منابع معتبر شیعه روایتی از وی در باب وفود نقل نشده است. تنها یک روایت در کتاب مقتضبالأثر فیالنص علیالأئمة الإثنیعشر(89) و به نقل از این اثر در بحارالانوار(90) آمده است. برخی بر این باورند که تشکیک در مذهب هشام و نیز نگاه بشری وی به ائمه از عوامل کمتوجهی علمای شیعه به آثار وی بوده است.(91) همچنین، بدانخاطر که هشام کلبی از سلک اهلحدیث بیرون بوده و روشهای تاریخی داشته و نیز بهدلیل گرایشهای شیعی مورد طعن و بیمهری علمای اهلسنّت قرار گرفته است،(92) به هر حال، گزارشهای تاریخی از پیشگامی هشام کلبی در زمینه تألیف اثری مستقل در باب وفود و نیز نقش پررنگ وی در نقل روایات مرتبط با وفود حکایت میکند.
5. محمدبن ابیعمیر
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه، محمدبن زیادبن عیسی معروف به ابنابیعمیر (217ق)، است. ابنابیعمیر از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) بوده و در کتب رجالی شیعه از وی به جلالت قدر و بزرگی منزلت یاد شده است.(93) ابنابیعمیر دارای آثاری بوده که یکی از آنها کتاب المغازی است.(94) برخی بر این باورند که نسخههایی از مکتوبات حدیثی وی در زمان حیاتش در میان مردم پخش شده بود.(95) هرچند اصل آثار ابنابیعمیر، از جمله المغازی، اما روایات متعددی از وی درباره تاریخ رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، در منابع بعدی ذکر شده است. یکی از این منابع، تفسیر قمی است که روایاتی را درباره تاریخ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، از عصر مکه تا دوران مدینه، از ابنابیعمیر در خود جای داده است.(96) محتوای این روایات، تقویتکننده باورهای شیعی شکلیافته در زمان ابنابیعمیر است. برای نمونه، از وی روایتی درباره ایمان پدر، مادر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، و عموی ایشان؛ ابوطالب، نقل شده که پاسخی به نگاه موجود در میان مخالفان بوده است که اینان را موحد نمیدانستند.(97)
6. احمدبن محمدبن عیسی اشعری
احمدبن محمدبن عیسی اشعری (250ق) از علما و فقهای بزرگ ساکن در قم که به وثاقت و احتیاط در نقل حدیث شهره بوده، یکی دیگر از سیرهنگاران شیعی است که درباره فضائل پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) کتابی با نام فضلالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) داشته است.(98) هرچند اصل کتاب در دست نیست، اما روایاتی از وی درباره فضائل و خصال پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده که بعید نیست از اثر وی برگرفته شده باشند. اینروایات بهوسیله محمدبن یحیی عطار قمی (زنده پیش از 300ق)،(99) راوی روایات احمدبن محمدبن عیسی نقل شده است. طهارت مولد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، و خاندان ایشان و منزلت بالای آن بزرگواران نزد پروردگار،(100) اکرام ویژه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بهوسیله فرشتگان مقرب الهی در هنگام وفات ایشان و مختاربودن آن حضرت(صلی الله علیه واله وسلم) در وفات و یا عدم آن(101) از جمله روایاتی است که جنبه فضائلی داشته و محمدبن یحیی آن را از احمدبن محمدبن عیسی نقل کرده است. هرچند در این منابع گفته نشده که این روایات از کتاب فضلالنبی احمدبن محمدبن عیسی را نقل کردهاند، اما با توجه به هماهنگی محتوای روایات با فضائل پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و نیز تصریح نجاشی مبنی بر اینکه محمدبن یحیی از ناقلان کتابهای احمدبن محمدبن عیسی بوده،(102) میتوان این روایات را از کتاب وی دانست.
7. علیبن مهزیار اهوازی
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه، ابوالحسینعلیبن مهزیار اهوازی (حدود 250ق) است. گفته شده که وی و پدرش در آغاز نصرانی بودهاند و سپس به اسلام گرویدند. علی از شیعیان امامیه است و از امام رضا(علیه السلام) و سه امام پس از ایشان نقل روایت کرده است. وی از نزدیکان امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری(علیه السلام) است. علیبنمهزیار آثار فراوانی دارد که برخی از آنها در زمینه تاریخ بوده است.(103) یکی از این آثار که در رجال نجاشی نیامده، اما در الفهرست طوسی به آن اشاره شده، کتاب حدیث بدر است.(104) در حال حاضر اثری از این کتاب در دست نیست. البته براساس عنوان کتاب، میتوان حدس زد که این اثر در زمینه وقایع جنگ بدر در صدر اسلام بوده است.
8. حسینبن ابیالغنائم
حسینبن ابیالغنائم (260ق)، نقیب سادات و عالم به انساب، از جمله علمای شیعی است که کتاب الغصون فی شجر بنییاسین را در نسب رسول خدا و خاندان ایشان نوشت.(105) نام مؤلف و نیز کتاب او در منابع فهرستنگار متقدم نیامده است، اما در منابع متأخر از جمله کتاب عمدةالطالب نوشته ابنعنبه حسنی(106) (828ق)، از وی بهعنوان نسابه یاد شده است.(107) پس از این، در الذریعة و منابع پس از آن، به این شخصیت و کتاب او پرداخته شده است. همچنین، جز یک اشاره کلی به اینکه محتوای کتاب درباره نسب رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و خاندان ایشان بوده، اطلاعات دیگری از محتوای آن در دست نیست. به هر حال، تألیف این اثر، حاکی از توجه علمای شیعه در ثبت اطلاعات مرتبط با سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و خاندان ایشان است.
9. هارونبن مسلمبن سعدان
ابوالقاسم هارونبن مسلمبن سعدان انباری (زنده در 260ق) از دیگر سیرهنگاران شیعی قرنسوم هجری است. هارون از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری(علیه السلام) و ساکن در سامرّاء بوده است. وی در کنار تألیفات متعددی که داشته، کتابالمغازی را نیز درباره زندگانی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، نگاشته است.(108) نجاشی باوجود توثیق هارون، از نظر اعتقادی او را باورمند به جبر و تشبیه میداند. این دیدگاه از سوی محمدتقی مجلسی رد شده است. وی نقل روایاتی درباره جبر و تشبیه در آثار هارون را دلیل این اتهام بیمورد میداند.(109) از کتاب المغازی هارون اطلاعی در دست نیست. در منابع روایی، روایاتی در ارتباط با جنگهای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، از وی نقل شده که محتوای آنها با عنوان کتاب وی هماهنگ است.(110)
10. احمدبن یحیی أَودِی صوفی
از جمله سیرهنگاران شیعی در قرون نخستین، احمدبن یحیی أَودِی صوفی (264ق) بوده است. وی اهل کوفه بود و از سوی رجالشناسان شیعه تأیید شده است.(111) وی اولین عالم شیعی است که در گونه دلائلنگاری(112) کتابی با نام دلائلالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) تألیف کرده است. با توجه به وفات أودی در سال 264ق، میتوان گفت اینگونه از نگارش اندکی دیرتر در میان اهلسنّت رواج پیداکرد. چراکه ابوداود سجستانی (275ق) نویسنده کتاب دلائلالنبوة، ابنقتیبه دینوری (276ق) صاحب اعلامالنبوة و ابنابیالدنیا (281ق) نویسنده دلائلالنبوة(113) همگی متاخر از أودی شیعی بودهاند. به هر حال، اصل کتاب اودی در دست نیست و در روایاتی که از وی درباره رسول خدا نقل شده،(114) قرینهای وجود ندارد که با استناد به آن بتوان ثابت کرد از کتاب دلائلالنبی وی نقل شده است. اما به هر حال، وجود این کتاب در سنّت سیرهنگاری شیعیان، حاکی از پیشگامی آنان در تألیف اثر مستقل در دلائلنگاری است.
11. ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد برقی
ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد برقی (274 یا 280ق)، از دیگر نویسندگان شیعی است که کتابی به نام المغازی درباره رسول خدا نوشت. وی همچنین کتاب بناتالنبی و ازواجه را در موضوعات پیرامونی آن حضرت پدید آورد.(115) هیچکدام از این دو اثر برجای نمانده و هیچ روایتی با استناد به آنها نیز در منابع روایی نقل نشده است. البته ابوجعفر، صاحب کتاب معروف المحاسن است که در آن روایات گوناگونی درباره رسول خدا نقل شده است.(116) هرچند روشن نیست که وی در این اثر، از منابع فوق بهره برده باشد، اما توجه به سیره رسول خدا در این کتاب، بیانگر اهتمام وی به ثبت تاریخ و سیره آن حضرت است.
12. ابراهیمبن محمد ثقفی
ابراهیمبن محمد ثقفی (283ق) یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه است که کتاب المغازی را درباره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تألیف کرد. وی ابتدا زیدی بوده و سپس به امامیه گروید.(117) اصل کتاب المغازی ابراهیمبن محمد برجا نمانده، اما در تفسیر قمی روایتی از وی از ابانبن عثمان نقل شده که احتمال دارد قمی آن را از المغازی ابراهیم اخذ کرده باشد.(118) البته از ثقفی روایات زیادی نقلشده که هیچکدام ارتباطی به موضوع مغازی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) ندارند. وی همچنین، نویسنده الغارات است که در موضوع تحولات عصر امام علی(علیه السلام)، بهویژه غارتهایی است که به فرمان معاویه در سرزمینهای تحت اداره آن حضرت، ترتیب داده میشد.
13. علیبن حسنبن فضال
علیبن حسنبن علیبن فضال (حدود 290ق)، یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه است که بهرغم فطحیبودن،(119) در منابع رجالی امامیه از او به بزرگی یاد شده است. نجاشی وی را از فقها و چهرههای برجسته شیعه در کوفه میداند. او همچنین، علیبن حسن را ثقه و مورد اعتماد و از آگاهان به حدیث میداند که سخنش در این زمینه پذیرفتنی است. ازاینرو، اخبار زیادی از او در منابع حدیثی نقل شده و کمتر خبری از وی، ضعیف دانسته شده است.(120) این شخصیت در دیگر منابع رجالی شیعه نیز تأیید شده است.(121) ابنفضال در موضوعات مختلف، از جمله سیرهنگاری پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، صاحب تألیفات گوناگونی بوده است. نجاشی دو کتاب وفاةالنبی و أسماء آلات رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) و أسماء سلاحه را برای وی ذکر کرده است.(122) شیخ طوسی نیز کتاب صفاتالنبی را از تألیفات وی میداند.(123) این آثار به مانند بسیاری از تألیفات شیعیان درباره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در دست نیست. البته از علیبن فضال روایاتی در باب سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده است.(124) از جمله این روایات، روایت وی با سلسله سند از امام رضا(علیه السلام) است که آن حضرت از آمدن خضرنبی هنگام وفات رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و تسلیتگفتن وی به اهلبیت(علیهم السلام) خبر داده است.(125) فارغ از وضعیت سندی و محتوایی این خبر، بهدلیل ارتباط موضوعی آن با کتاب وفاةالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) علیبن فضال، میتوان احتمال داد که از کتاب وی اخذ شده باشد.
14. ابوالفضل سلمةبن خطاب براوستانی
ابوالفضل سلمةبن خطاب براوستانی (حدود 290ق)، یکی دیگر از نویسندگان شیعی است که کتاب وفاةالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) را درباره تاریخ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نوشته است.(126) وی از اهالی روستای براوستان در اطراف ری بوده است. براوستانی از سوی رجالیان شیعه ضعیف شناخته شده است.(127) کتاب وفاةالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) وی و روایات آن برجا نمانده و همینامر، اظهارنظر درباره محتوای کتاب ایشان را دشوار میکند. البته بر مبنای عنوان کتاب، میتوان احتمال داد که حاوی اخباری درباره وفات رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و وقایع پیرامونی آن بوده است. همچنین، با وجود اشتراک عنوان کتاب براوستانی با کتاب علیبن فضال، هیچ سندی مبنی بر بهرهمندی برواستانی از کتاب وفاةالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) ابنفضال در دست نیست.
15. محمدبن زکریا غلابی
یکی دیگر از شخصیتهای شیعی قرن سوم هجری، محمدبن زکریا غلابی (298ق) است که به شهادت ابنندیم و نجاشی از آگاهان و راویان سیره و مغازی بوده است.(128) مسعودی (346ق)(129) نیز وی را در زمره آگاهان به اخبار و تاریخ معرفی کرده است.(130) رجالشناسان شیعه، غلابی را از بزرگان امامیه و از راویان مورد اعتماد بهشمار آوردهاند.(131) غلابی کتابی با نام الوافدین داشته(132) که آقا بزرگ آن را درباره وفود و هیئتهایی که بر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وارد شده بودند، دانسته است.(133) اخباری از غلابی در زمینه عرضه اسلام بر قبائل از سوی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و ورود آنان بر ایشان در منابع اهلسنّت نقلشده که میتوان احتمال داد از کتاب الوافدین وی اخذ شده باشند.(134)
16. احمدبن واضح یعقوبی
احمدبن ابییعقوب (292ق)، که به جهت انتساب به جدش، واضح به احمدبن واضح نیز شهره است، از مورخان بزرگ و مشهوری است که با کتاب تاریخ یعقوبی سهم زیادی در ثبت وقایع قرون نخستین اسلامی دارد. باوجود شهرت یعقوبی در منابع متقدم رجالی شیعه نامی از وی نیامده است. بهنظر میرسد نقل کمشمار یعقوبی از ائمه(علیهم السلام)، یکی از دلائل نیامدن نام وی در این منابع باشد، اما در برخی از آثار متأخر، یعقوبی بهعنوان یکی از رجال شیعه قلمداد شده است.(135) جرجی زیدان(136) نیز به تشیع یعقوبی تصریح کرده و همین ویژگی را عاملی برای آزادمنشی یعقوبی در نقل صادقانه تاریخ عباسیان میداند.(137) محتوای آثار یعقوبی و نیز ارادت خاندانی وی به اهلبیت(علیهم السلام)، باوجود حضور در دربار عباسیان، از جمله دلائل این ادعاست.(138) برخی بر این باورند که یعقوبی بنابه ملاحظاتی کوشیده است گرایش و تمایل شیعی خود را بپوشاند.(139) با این حال، در مواردی این گرایش را نشان داده است. برای نمونه، ذکر جریان غدیر و واقعه سقیفه بنیساعده با بیانی که نشاندهنده تمایلات علوی یعقوبی است، از جمله مواردی است که بر گرایش شیعی وی دلالت دارد.همچنین، یعقوبی برای ذکر دوره حکومت خلفای سهگانه و نیز حکومت معاویه و غیر او از واژه «ایام» بهره برده است،(140) در حالیکه برای بیان تاریخ حکومت امام علی(علیه السلام)، و امام حسن(علیه السلام)، از تعبیر «خلافت»؛ که بیانگر جانشینی آنان از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، است(141) استفاده کرده است.(142) افزونبر این، یعقوبی با ذکر شکوه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، از مردم زمان خویش در عملنکردن به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، رعایتنکردن حرمت وی و نیز دفن شبانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، حضور سلمان، ابوذر و عمار در دفن ایشان و حاضرنشدن دیگر صحابه رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، گزارشی مطابق با گرایشهای شیعی در اینباره ارائه کرده است.(143) ازاینرو، با توجه به موارد یادشده و نیز با توجه به اینکه یعقوبی بخش قابلتوجهی از کتاب تاریخیاش را به سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، اختصاص داده(144) میتوان وی را در زمره سیرهنگاران شیعی به حساب آورد.
یعقوبی، بخش سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، را به شیوه سالشمارانه تنظیم کرده است. وی در این بخش، برخی گزارشهای مرتبط با سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) را از امامان معصوم نقل کرده است. از جمله این روایات میتوان به روایت یعقوبی از امام صادق(علیه السلام)، درباره فاصله زمانی میان ازدواج عبدالله و آمنه، ولادت حضرت محمد(صلی الله علیه واله وسلم) و تاریخ ولادت ایشان(145) مبعث آن حضرت(146) معجزه ایشان(147) و نزول قرآن(148) اشاره کرد.
17. حسنبن خرّزاد قمی
حسنبن خرّزاد قمی (زنده در قرن 3ق)، یکی دیگر از سیرهنگاران شیعی است که در اواخر عمرش به غلو گرایید. ابنخرّزاد در دوران پیش از غلو، درباره رسول خدا کتاب اسماء رسولالله را تدوین کرد.(149) این کتاب را میتوان یکی از آثار تکنگاری درباره اسامی رسول خدا دانست. با اینحال، اصل اثر در دست نیست و روایتی از آن در منابع نقل نشده است.
18. حسنبن موسی الخشاب
حسنبن موسی خشّاب از اصحاب امام حسن عسکری(علیه السلام) و از نویسندگان و شخصیتهای برجسته شیعی در قرن سوم هجری است. حسنبن موسی تألیفات متعددی داشته و احادیث زیادی نیز از وی نقل شده است. وی کتابی به نام کتابالأنبیاء نیز داشته است.(150) اصل کتاب امروزه در دست نیست. با توجه به اینکه اینگونه آثار، زندگی و تاریخ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز بررسی میکردند، میتوان احتمال داد که در آن، به زندگی پیامبر نیز پرداخته شده است. البته از حسنبن موسی روایاتی درباره سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، نقل شده که مشخص نیست(151) از کتاب الانبیاء وی برداشت شده باشد. بهنظر میرسد، وی دارای رویکرد کلامی بوده است. این را از نوشتن کتاب الرد علیالواقفة میتوان فهمید.(152)
19. ابوعلی حسینبن فرج بغدادی
ابوعلی حسینبن فرج بغدادی از دیگر نویسندگان شیعی است که کتاب صفةالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) را درباره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، تألیف کرده است. منابع رجالی اطلاعات زیادی از وی ارائه نکردهاند.(153) تاریخ وفات او نیز مشخص نیست. برخی بدون ارائه شاهد و مدرکی، وی را از علمای قرن سوم دانستهاند.(154) عنوان کتاب حاکی از تمرکز آن بر ویژگیها و صفات رسول خداست. این محتوا سبب میشود که کتاب در دسته آثار مناقب و فضائل جای گیرد. سبکی که در میان اهلسنّت نیز پیش از حسینبن فرج(155) و پس از وی رواج داشته است.(156)
20. حسینبن محمد أزدی
حسینبن محمد أزدی از علمای قرن سوم هجری از دیگر سیرهنگارانی است که کتابی با نام الوفود علیالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) داشته است.(157) رجالشناسان از حسینبن محمد با عنوان «ثقة من اصحابنا» و از آگاهان به سیره، آداب و شعر یاد کردهاند.(158) با این وجود، اطلاعات دقیقی درباره وی در دست نیست. آقابزرگ تهرانی به جهت اینکه منذربن محمد قابوسی از شاگردان او بوده و قابوسی نیز از مشایخ ابنعقده (333ق) بوده است، ازدی را از علمای قرن سوم هجری بهشمار آورده است.(159) عنوان کتاب حاکی از اختصاصداشتن آن به موضوع وفود است. وفود جمع وفد است که بهمعنای ورود نماینده یک قوم بر امیر یا شخصیت بزرگی است.(160) در اینگونه آثار به وفدهایی که در دوره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بر ایشان وارد میشدند، پرداخته شده است. کتاب ازدی در دست نیست و از آن روایتی در منابع شیعی نقل نشده است، اما از وی روایاتی در منابع اهلسنّت آوردهاند.(161)
21. منذربن محمد قابوسی
منذربن محمد قابوسی، یکی دیگر از سیرهنگاران شیعی است که با تمرکز بر موضوع وفود(162) کتاب وفودالعرب الیالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) را تدوین کرد.(163) آقا بزرگ، قابوسی را معاصر محمدبن یعقوب کلینی (329ق) میداند.(164) رجالشناسان حسینبن محمد ازدی را از مشایخ قابوسی برشمردهاند.(165) با اینحال، در منابع شیعی هیچ روایتی درباره وفود به نقل از ازدی و قابوسی نیامده است. تنها در اسدالغابة والاصابة نُه روایت از این دو در باب وفود نقل شده است.(166) متن روایات نشان میدهد ابناثیر (630ق) و ابنحجر (852ق) هیچکدام به اصل کتابها دسترسی نداشته و از طریق واسطه از جمله با سلسله سند از ابنشاهین(167) اینروایات را نقل کردهاند. روایات موجود جنبه تاریخی داشته و خالی از نگرشهای کلامی است. از سویی ازدی و قابوسی هیچ روایتی را در زمینه وفود از امامان شیعه نقل نکردهاند. بهنظر میرسد این امر یکی از عوامل بیمهری علمای شیعه به آثار این دو بوده است.(168)
22. سعدبن عبدالله اشعری
سعدبن عبدالله اشعری (301ق)، از فقها و چهرههای سرشناس امامیه در قم، یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه است که کتابی بهنام فضلالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) درباره رسول خدا تألیف کرده است. وی همچنین، کتاب فضل ابیطالب و عبدالمطلب و ابیالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) را در موضوعات پیرامونی آن حضرت تألیف کرده است.(169) اشعری عمده آثارش را با رویکرد روایی و غالباً مبتنی بر احادیث اهلبیت(علیهم السلام) نگاشته است. نگاهی به عناوین این آثار در رجال نجاشی بیانگر تلاش وی در دفاع از مبانی کلامی شیعه است.(170) در منابع روایی، بدون استناد به کتاب فضلالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) اشعری، روایات زیادی از وی در فضائل و مناقب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده است. همخوانی برخی روایات با موضوع فضلالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، میتواند دلیلی بر اتخاذ آنها از کتاب اشعری باشد. یکی از این روایات مربوط بهمعنای امی است که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به آن متصف شده است. در این روایت که از امام جواد(علیه السلام) نقل شده، امّی را بیسواد معنا کردهاند و کسی که متعلق به امّالقری یعنی مکه است.(171)
23. علیبن ابراهیم قمی
علیبن ابراهیم قمی (307ق) نیز از نویسندگان شیعی است که کتاب المغازی را در سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نوشته است.(172) این کتاب مفقود شده و در دسترس نیست. البته علیبن ابراهیم، در کتاب تفسیرش روایات زیادی را در باب سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)؛ عمدتاً به نقل از ابنابیعمیر آورده است.(173) ضمناً در منابع روایی درباره سیره و مغازی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) روایاتی از قمی نقل شده که روشن نیست از کتاب المغازی یا تفسیر وی گرفته شده است. جرار شش روایت موجود در کتاب اعلامالوری را بررسی کرده و نشانداده که چهار مورد از آن در تفسیر قمی با تفصیل بیشتری موجود بوده و دو مورد آن در این تفسیر نیست که احتمال دارد برگرفته از کتاب المغازی قمی باشد.(174)
24. عبدالعزیزبن یحیی جَلودی
عبدالعزیزبن یحیی جَلودی (332ق) یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه است که در منابع رجالی از وی با عنوان «شیخ بصره»، «اخباری»(175) و «امامی المذهب»(176) یاد شده است. جلودی مورخی پرکار بوده و نجاشی برای او حدود دویست اثر میآورد که بیش از نیمی از آنها تاریخی هستند.(177) وی در سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و موضوعات پیرامونی آن حضرت، آثاری همچون: كتاب نسبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، خطبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، كتبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، قطائعالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) و كتاب أخبارالوفود علىالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) و أبیبكر و عمر و عثمان را نوشت.(178) عناوین آثار جلودی بیانگر اهتمام وی به رویکرد تاریخی و پایبندی به روش تاریخی است. این امر یکی از دلائل بیتوجهی به آثار تاریخی وی از سوی دانشمندان امامیه و در نتیجه از بینرفتن این آثار است. شاید بههمیندلیل است که در زمینههای مرتبط با سیره و تاریخ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، هیچ روایتی به نقل از جلودی در منابع روایی شیعه یافت نشد.(179)
25. احمدبن محمدبن عقده
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعی، ابوالعباس احمدبن محمد معروف به ابنعقده (333ق)، از علمای زیدی قرن چهارم هجری است. ابنعقده مورد توثیق رجالشناسان امامیه(180) و زیدیه بوده(181) و در منابع اهلسنّت نیز از وی بهعنوان حافظ و کثیرالحدیث یاد شده است.(182) ابنعقده، کتابهای زیادی تألیف کرده است. یکی از این آثار، کتاب ذکرالنبی والصخرة والراهب است.(183) این اثر مانند بسیاری از سیرههای نوشتهشده توسط شیعیان از بین رفته و ردّی از آن در منابع حدیثی و تاریخی یافت نشد. البته از وی روایاتی درباره تاریخ رسول خدا نقل شده است.(184) برخی از این روایات درباره نقش امام علی(علیه السلام) در تحولات دوره رسول خدا و بیانگر فضائل ایشان است.(185)
26. حسینبن حمدان خصیبی
یکی از نویسندگان مجموعهنگار در قرن چهارم، ابوعبدالله، حسینبن حمدان خصیبی یا حضینی جنبلائی است که در 260ق در مصر بهدنیا آمد و پس از کسب علم در جنبلاء، بغداد و سپس حلب، تا آخر عمر در حلب سکونت اختیار کرد. رجالشناسان متقدم شیعه، باورهای وی را فاسد دانستهاند(186) در مقابل، عدهای او را فاضل، عالم و محدث(187) و از جمله نویسندگان امامیه دانستهاند.(188) البته مطالبی که در الهدایةالکبری، تنها اثر باقیمانده از وی وجود دارد، بیانگر نگاه غالیانه خصیبی و مؤید دیدگاه قائلین به ضعف اوست.(189) خصیبی درباره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) کتاب اسماءالنبی والائمة را نگاشته است،(190) امروزه اطلاعی از محتوای آن در دست نیست. البته با توجه به رویکرد غالیانه خصیبی در کتاب الهدایةالکبری(191) که در آن به زندگی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز پرداخته شده،(192) میتوان احتمال داد که کتاب اسماءالنبی والائمة نیز بهدور از رویکرد غالیانه نبوده است.(193)
27. احمدبن محمدبن دول قمی
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه، احمدبن محمدبن حسینبن حسنبن دول قمی (350ق) است. وی از مصنفان بزرگ قرن چهارم هجری بوده که نجاشی برای او صد کتاب برشمرده است. از جمله این آثار، کتاب خصائصالنبی است.(194) در برخی از منابع اهلسنت نیز از وی با عنوان «فاضل امامی» یاد شده است.(195) این کتاب مشتمل بر مواردی است که در قرآن و روایات، اختصاصیبودن آنها به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ثابت شده است.(196) البته در منابع روایی، هیچ روایتی از وی در موضوع خصائصالنبی نقل نشده است.
28. ابوجعفر محمدبن علی؛ شیخ صدوق
ابوجعفر محمدبن علیبن حسینبن موسیبن بابویه قمی (381ق) از علمای قرن چهارم هجری است که در سال 305ق یا 306ق، در قم بهدنیا آمد. وی دارای تألیفات زیادی بوده است. از جمله آثار وی در سیره رسول خدا، کتاب اوصافالنبی و الزهد بوده است که در آن به توصیف زهد پیامبر و دیگر معصومان پرداخته شده است. وی همچنین کتابی بهنام المعرفة فی فضلالنبی و امیرالمؤمنین والحسن والحسین داشته است.(197) هیچکدام از این آثار در دست نیست، اما در منابع برجامانده از شیخ صدوق، روایات زیادی درباره سیره رسول خدا یافت میشود.(198)
29. محمدبن وهبان دبیلی
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعه محمدبن وهبان دبیلی (385ق) است. دبیلی از اهالی بصره بوده و بزرگان شیعه از وی با عنوان «ثقة من اصحابنا» یاد کردهاند که بیانگر امامیبودن وی است.(199) ابنشهرآشوب برای وی کتابی به نام اعلام نبوةالنبی ذکر کرده(200) که با نام معجزاتالنبوة نیز شناخته شده است.(201) ابنشهرآشوب و برخی از علمای پس از وی، با استناد به این کتاب، روایاتی را در موضوع دلائل آوردهاند. با این وجود، نامی از این کتاب در منابع رجالی متقدم شیعه نیامده است.(202) استناد ابنشهرآشوب،(203) عاملی نباطی،(204) حرّ عاملی(205) بیانگر صحت انتساب آن به دبیلی است. عبارت ابنشهرآشوب نشان میدهد که وی به اصل کتاب مراجعه داشته است. همچنین، حر عاملی در مقدمه کتاب اثباتالهداة، یکی از منابع خود را کتاب اعلامالنبوة دبیلی ذکر کرده و این خود بیانگر نقل وی از اصل کتاب است.(206) با اینحال، اصل این کتاب دیگر در دسترس نیست و تنها راه پیبردن به محتوای آن، روایاتی است که در این منابع نقل شده است.
30. ابومحمد جعفربن علی؛ ابنرازی
ابومحمد، جعفربن علیبن احمد قمی، معروف به ابنرازی (اواخر قرنچهارم) از دیگر سیرهنگاران شیعی قرن چهارم هجری است.(207) سیدبن طاووس از وی با نام ابومحمد جعفربن احمد قمی یاد کرده و نام پدر او را ذکر نکرده است.(208) برخی رجالشناسان او را تأیید کردهاند.(209) ابنرازی در حدیث تخصص داشته و بیش از دویست اثر نگاشته که از جمله آنها میتوان به زهدالنبی اشاره کرد.(210) نام این کتاب المنبئ عن زهدالنبی نیز نقل شده است.(211) سیدبن طاووس ظاهراً به این کتاب دسترسی داشته و در کتاب الدروعالواقیة سه روایت از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره آتش جهنم و گریه آن حضرت بر سختی عذاب آن، نقل کرده که برگرفته از این کتاب بوده است.(212) سیدبن طاووس در کتاب الامان نیز روایتی را از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره بستن عمامه بر سر از این کتاب نقل کرده است.(213) وی همچنین دو روایت درباره شیوه نمازخواندن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در کتاب فلاحالسائل از کتاب ابنرازی میآورد.(214) ابنفهد حلی نیز در کتاب التحصین فی صفاتالعارفین وصیت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به اسامةبن زید را از این کتاب نقل میکند.(215) وی همچنین در کتاب عدةالداعی نیز روایتی را از این کتاب به نقل از معاذبن جبل آورده که حاوی توصیههای اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به معاذ بوده است.(216) این موارد بیانگر در دسترسبودن این اثر تا قرن هشتم هجری است.
31. حسینبن علی بزوفری واسطی
یکی دیگر از سیرهنگاران شیعی، ابوعبدالله حسینبن علیبن سفیان بزوفری از علمای قرن چهارم هجری، راوی دعای ندبه و از معاصران نواب اربعه است که اطلاعات زیادی درباره وی در دست نیست. رجالشناسان شیعه از وی بهعنوان فردی برجسته و مورد اعتماد یاد کردهاند.(217) آقابزرگ وی را شیخ مشایخ نجاشی میداند.(218) بزوفری آثار و تألیفاتی داشته که از جمله آنها کتاب سیرةالنبی والائمة فیالمشرکین است.(219) نجاشی میگوید که احمدبن عبدالواحد ابوعبدالله بزاز، محتوای کتابهای بزوفری را از او گزارش کرده است.(220) با اینحال، اصل این اثر در دست نیست و نمیتوان درباره محتوای آن قضاوت کرد.
32. عبدالرشید الاسترآبادی
عبدالرشیدبن حسینبن محمد استرآبادی از علمای قرن چهارم هجری از دیگر نویسندگان شیعی است که کتاب مناقبالنبی والائمة را درباره فضائل رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، و ائمه(علیهم السلام) تألیف کرده است. سیدبن طاووس از این اثر، در کتاب سعدالسعود یاد میکند(221) و روایتی را از آن در منقبت حضرت محمد(صلی الله علیه واله وسلم) و خاندان ایشان میآورد.(222) بههمیندلیل، با اینکه از استرآبادی در منابع متقدم فهرستنگار شیعی یاد نشده، در منابع متأخر به وی و آثارش پرداخته شده است.(223)
نتیجهگیری
پژوهش حاضر نشانداد که سیرهنگاری در میان گونههای مختلف نگارش در میان شیعیان، قدمت و تنوع بسیاری در نگارش داشته است. در این تحقیق، مشخص گردید که شیعیان بهعنوان یک تکلیف به سیره پیامبر توجه کردهاند و در دو قالب نقل روایت و تدوین اثر، به ثبت و ضبط آن پرداختند. هرچند تدوین کتاب در این زمینه در قرن اول هجری، اثبات نشد، اما نقش شیعیان در تاریخ شفاهی آن حضرت در قرن اول، انکارناشدنی است. از میانه قرن دوم هجری بود که اولین آثار در زمینه سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هم زمان با اهلسنّت، در میان شیعیان نیز تدوین شد. این روند در قرون بعدی نیز از سوی علمای شیعه تداوم یافت. از سویی بهرغم پیدایش شکاف در میان جریان شیعی و پدیدآمدن فِرَق مختلف در این جریان دینی، سنّت سیرهنگاری رونق خود را از دست نداد و در میان شیعیان تداوم یافت. البته امامیه بهعنوان مهمترین جریان شیعی، تلاش بیشتری انجام داده و سهم افزونتری در میان آثار نوشتهشده از سوی شیعیان به خود اختصاص داده است. شیعیان بهگونههای مختلف و متنوع سیرهنگاری توجه کردهاند و در مواردی در خلق گونههای جدید کوشیدهاند. از جمله این موارد، دلائلنگاری است که به بررسیها درباره تقدم شیعیان در اینگونه نگارش سیره نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) میپردازد. مغازینگاری، شمائل و خصائصنگاری، مناقبنگاری، اسماءنگاری و سیرهنگاری از جمله گونههایی است که شیعیان در قالب آنها سیره و تاریخ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را عرضه کردهاند. نکته دیگر اینکه شیعیان، پس از اتمام دوران حضور ائمه(علیهم السلام)، کوشیدند در کنار توجه به سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، به سیره ائمه(علیهم السلام) نیز توجه کنند. کتاب اسماءالنبی والائمه خصیبی، سیرةالنبی والائمة فیالمشرکین علیبن حسین بزوفری و مناقبالنبی والائمه عبدالرشید استرآبادی، از جمله آثاری هستند که در کنار بررسی فضائل پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اسماء ایشان به بررسی فضائل و اسماء ائمه(علیهم السلام) نیز پرداختهاند. همچنین، بررسیها نشان داد امامیه، بیشترین اثر را در زمینه سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تدوین کردند و فرق زیدیه، فطحیه و نصیریه، کمترین اثر را داشتهاند. باوجود جستوجوی بسیار در منابع، هیچ گزارشی مبنی بر تلاش اسماعیلیه در تدوین سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یافت نشد.(224)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.