مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
بينای خود و کور عيوب دگران باش
امام حسين عليه السّلام می فرمايد: «كسى كه عيب جوى ديگران نباشد، در برابر عيب جويان بى عذر نماند؛ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ عَائِباً لَمْ يَعْدَمْ مَعَ كُلِّ عَائِبٍ عَاذِراً».[1]
همه ابناء بشر برای خود عیب هايی دارن؛ امّا کسانی که در پی عيب های ديگران نيستند، خود را در برابر عيب جويی ديگران ايمن نموده و ناخواسته عيب جويان را خلع سلاح و خود را معذور می سازند.
شايد به واسطه اينکه با عيب جويی، دشمنی کسی را بر نمی انگيزند و يا اينکه مشغول عيوب خويش و در صدد عيب زدايی از خود هستند؛ لذا بهانه ها را از عيب جويان می گيرند.
همچنين هر عمل خيرخواهانه و عمل بدخواهانه و نيز پرهيز ما درباره ديگران می تواند بر طبق سنّت های الهی و بنابر خاصيّت اعمال به خود ما برگردد:
اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوی ما آيد نداها را صدا
چنانکه مولای متقیان علی عليه السلام درباره عيب جوی بی تقوا فرموده است: «مَنْ عَابَ، عِيبَ وَ مَنْ شَتَمَ، أُجِيبَ؛[2] هر كه عيب جويى كند، عيب جويى شود و هر كه دشنام دهد، پاسخ شنود».
همانطور که شخص عيب جو مورد عيب جويی قرار می گيرد، پرهيز کننده از عيب جويی نيز از عيب جويی در امان است.
امّا بسيارند آنهايى كه در انتقاد از ديگران بسيار جسور و نكته سنج و باريك بين هستند، در حالى كه از خود بى خبرند و طبق مثل معروف خارى را در پاى ديگران مى بينند، اما شاخه درختى را كه در چشمشان فرو رفته نمى بينند!
اين دسته از افراد مسلّماً بر اثر غوطه ور شدن در گناه و خودپسندى و خودخواهى پرده هاى غرور و بى خبرى بر چشم هايشان افكنده شده و در بيراهه ها سرگردانند. سعادتمند كسى است كه آنچه را بر ديگران عيب مى گيرد نخست از خود دور كند.[3]
انسان وقتى به كمال مى رسد كه عيب هاى خويش را برطرف سازد و اين در صورتى امكان دارد كه انسان اوّل عيب هاى خود را بشناسد؛ چون تا انسان به نواقص خود آگاه نشود نمى تواند چاره جويى كند.[4]
امير المومنين عليه السلام می فرمايد: «أَعْقَلُ النَّاسِ مَنْ كَانَ بِعَيْبِهِ بَصِيراً وَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ ضَرِيراً؛[5] عاقل ترين مردم كسى است كه بيناى عيب خود باشد و كور از عيب ديگران».
در خطبه 176 نيز امام عليه السلام تعبير جالب ديگرى در اين زمينه دارد و مى فرمايد: «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ؛[6] خوشا به حال كسى كه اشتغالش به عيوب خود، او را از اشتغال به عيوب مردم بازدارد».
اصولًا كسى كه به اصلاح عيب خويش مى پردازد مجالى براى عيب جويى ديگران نمى بيند و اگر مجالى هم داشته باشد شرم مى كند و به خود مى گويد: «من با داشتن اين عيوب چگونه به عيب جويى ديگران بپردازم؟!». چنانکه امير المؤمنين مى فرمايد: «مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ؛[7] هركس به عيب خود نگاه كند از عيب جويى ديگران باز مى ماند».
امام صادق عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد:
«ثَلَاثَةٌ فِي ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ وَ رَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ يُؤَخِّرْ أُخْرَى حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًى أَوْ سَخَطٌ وَ رَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ بِعَيْبٍ حَتَّى يَنْفِيَ ذَلِكَ الْعَيْبَ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا يَنْفِي مِنْهَا عَيْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَيْبٌ آخَرُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ؛[8]
سه گروه در سايه عرش خدا هستند، در آن روزى (روز قيامت) كه سايه اى جز سايه او نيست: كسانى كه انصاف را درباره خود با ديگران رعايت مى كنند و كسانى كه گامى جلو و گامى به عقب نمى گذارند، مگر اينكه بدانند رضاى خدا در آن است يا خشم او و كسانى كه هيچ عيبی را بر برادر خود نگيرند، مگر اينكه نخست آن عيب را از خود دور سازند. زيرا انسان هيچ عيبى را برطرف نمى سازد مگر اينكه عيب ديگرى از خودش براى او ظاهر مى شود و هر كس به خويشتن بپردازد مجال عيب جوئى ديگران را نخواهد داشت».[9]
مؤمن نبايد عيب هاى مؤمن ديگرى را فاش كند و آبرويش را بريزد، رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «مَنْ عَلِمَ مِنْ أخيهِ سَيِّئَةً فَسَتَرَها، سَتَرَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَوْمَ القِيامَةِ؛[10] هر كه از برادر خود گناهى بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قيامت گناهان او را بپوشاند».
امام باقر عليه السلام فرموده است: «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يَسْتُرَ عَلَيْهِ سَبْعِينَ كَبِيرَةً؛[11] مؤمن در برابر مؤمن وظيفه دارد كه هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند».
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «لَاتَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنينَ؛ فإنّ مَن تَتَبّعَ عَثَراتِ أخيهِ، تَتَبّعَ اللَّهُ عَثَراتِهِ و مَن تَتَبّعَ اللَّهُ عَثَراتِهِ، يَفْضَحْهُ، ولو في جَوفِ بَيْتِهِ؛[12] عيب هاى مؤمنان را مجویید؛ زيرا هر كه دنبال عيب هاى مؤمنان بگردد، خداوند عيب هاى او را دنبال كند و هر كه خداوند عيب هايش را جستجو كند، او را رسوا سازد، گرچه درون خانه اش باشد».
نسبت به اين گونه افراد كه كارشان عيب جويى و اشاعه فحشا در جامعه است بايد بى اعتنا بود و به سخنانشان ترتيب اثر نداد، تا ناچار شوند از كار زشتشان دست بردارند.[13]
اين بحث را با کلام ديگری از امير المومنين عليه السلام خاتمه می دهيم که می فرمايد:
«وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ، أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ. فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ، أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ بِهِ، وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ، فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ [لَجُرْأَتُهُ]، لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ. يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ. فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ [غَيْرُهُ بِهِ] بِهِ غَيْرُه؛[14]
سزاوار است، آنها كه از عيوبى پاكند و از گناه سالم نگه داشته شده اند، به گنهكاران و اهل معصيت ترحم كنند و شكر و سپاس خدا چنان بر وجود آنان غلبه كند كه آنها را از عيب جويى و غيبت ديگران باز دارد.
چگونه آن عيب جو بر برادر خود عيب مى گيرد و او را به خاطر بلايى كه گرفتار شده است سرزنش مى كند؟! آيا به خاطر نمى آورد كه آنچه را خدا از گناهان او مستور داشته، بزرگتر از گناهى است كه بر ديگران عيب مى گيرد؟!
چگونه ديگرى را مذمّت مى كند بر گناهى، كه خود مثل آن را مرتكب شده است؟! و اگر به آن گناه آلوده نشده، معصيت ديگرى كرده كه از آن بزرگتر است.
به خدا سوگند حتى اگر خدا را در گناهان كبيره عصيان نكرده و تنها صغيره اى انجام داده، همين جرأتش بر عيب جويى مردم گناه بزرگترى است!
اى بنده خدا! در عيب جويى هيچ كس نسبت به گناهى كه انجام داده است شتاب مكن، شايد او آمرزيده شده باشد، و بر گناه كوچكى كه خود انجام دادهاى ايمن مباش، شايد به خاطر آن مجازات شوى.
بنابراين، هر كدام از شما از عيب ديگرى آگاه شود، به سبب آنچه از عيب خود مى داند، از عيب جويى او خوددارى كند و اگر كسى از عيب و گناهى پاك است، بايد شكر و سپاس بر اين نعمت، او را از عيب جويى كسى كه به آن عيب و گناه مبتلا شده است، باز دارد».
امام عليه السّلام در اين کلام نورانی، مردم را از غيبت و عيب جويى يكديگر نهى كرده است، و دلايل مختلفى براى آن ذكر مى فرمايد:
نخست اينكه: آنها كه از عيب و گناه پاكند بايد شكر اين نعمت را در پرهيز از غيبت و عيب جويى ديگران قرار دهند.
ديگر اينكه: اگر عيب جويان درست در خويش بنگرند، عيوبى همانند آنچه بر ديگران خرده مىگيرند در خود مى يابند؛ با اين حال چگونه مى توانند ديگران را بر آن عيوب ملامت كنند، در حالى كه خود به آن گرفتارند.
سوّم اينكه: گاه ممكن است، انسان گناه كوچكى مرتكب شده باشد، و به گمان اين كه آلوده گناه بزرگى نيست، به غيبت و عيب جويى ديگران پردازد، كه خود بزرگترين گناه است.
افزون بر اين، شخص عيب جو چه مى داند، شايد خداوند گناه كسى را كه غيبتش مى كند بخشيده باشد، ولى گناه عيب جو بخشوده نشده باشد.[15]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.