علت عبرت نگرفتن مردم از دنيا و حوادث آن

چرا انسان ها حاضر نيستند از دنیا و حوادث آن عبرت بگیرند؟

زندگى انسانها در هر عصر و هر مكان، مملوّ از درس هاى عبرت آموز است؛ درسهايي كه بيدار كننده دل، كنار زننده حجاب ها و بر ملا كننده ماهيّت زندگي دنياست. با اين وجود مردم غالباً حاضر به عبرت گرفتن نيستند؛ چون از کنار حوادث آموزنده به دلیل تکراري بودن آنها با بی اعتنایی می گذرند و ديگر اينكه «فرا فكنى» نيز مي كنند؛ چرا که فکر می کنند ناكامى ها، شكست ها و زوال قدرت ها، همه براى ديگران است و آنها جاودانه، جوان و تندرست و پرقدرت، خواهند ماند و دنيا به كام شان مى گردد.

«واعظان» بي صدا

از منظر روايات اسلامي چه واعظانی در زندگی انسان هاي باتقوی وجود دارند؟

بر اساس روایات، برای انسانِ باتقوی واعظانی مانند تاريخ پيشينيان، قصرهاى ويران شده، جسم بى جان مردگان، وجدان بيدار آدمى، ستارگانِ فروزان آسمان، خورشيد و ماه درخشان، قامت خميده پيران، موى سپيد سالخوردگان، برگ هاى خشكيده درختان در فصل خزان، قبرهاى خاموش مردگان و قصرهاى ويران شده شاهان و ... وجود دارند كه هر يك از آنها با زبان بى زبانى درسى از عبرت را مى آموزند. به فرموده امام علی(ع): «مردگانى را كه بدون اختيار به سوى قبرهايشان مى برند براى پند و اندرز شما كافى هستند». بنابراين سخن حضرت که: «قلب خود را با موعظه زنده كن»، مفهوم وسيعى دارد كه تمام واعظان را شامل مى شود.

فدک در عصر بنی عباس

فدک در عصر بنی عباس چه سرگذشتی داشت؟

ابوالعباس سفاح فدک را به عبدالله بن حسن بن على بازگرداند، ابوجعفر عباسى آن را پس گرفت و مهدى فرزند ابوجعفر آن را به فرزندان فاطمه(ع) بازگرداند. موسى الهادى بار دیگر آن را غصب کرد و هارون الرشید نیز همین معنا را ادامه داد تا مأمون آن را با تشریفاتى به فرزندان فاطمه(ع) بازگرداند، باز متوکل فدک را گرفت و فرزندش «منتصر» آن را بازگردانند. فدک که هر روز بازیچه دست سیاستمداران، دست به دست می شد، به سرعت رو به ویرانى گذاشت و درختانش خشک شد.

حدّ فدک، کل مملکت اسلامی

چرا امام کاظم(علیه السلام) کل مملکت اسلامی را به عنوان حدّ فدک معرفی کردند؟

فرمایش امام کاظم(ع) در معرفی کل مملکت اسلامی به عنوان حدّ فدک، دلیل روشنى بر پیوستگى مسأله «فدک» با مسأله «خلافت» است، و نشان مى دهد آنچه در این زمینه مطرح بوده، غصب مقام خلافت بوده و اگر هارون مى خواست فدک را تحویل بدهد باید دست از خلافت بکشد.

تاثير قرآن بر عرب بياباني

اصمعى در مورد تاثير آيات قرآن بر عرب بيابانى چه مى گويد؟

زمخشرى از اصمعى نقل مى كند كه: عربی بیابانی با شنیدن آیه «وفي السماء رزقكم وما توعدون»، برخاست و شترى را كه با خود داشت نحر كرد و گوشت آن را در ميان نيازمندان تقسيم نمود، شمشير و كمانش را نيز شكست و كنار انداخت و رفت. بار دیگر با شنیدن آیه «فورب السماء والأرض إنه لحق»، صيحه اى زد و گفت: «... چه كسى خداوند جليل را به خشم آورده كه اين گونه سوگند ياد مى كند، آيا سخن او را باور نكردند كه ناچار از قسم شده!». اين جمله را سه بار تكرار كرد و بر زمين افتاد و از دنیا رفت!

طرح تاريخي «ابويوسف» در حمايت از زندانيان؟!

طرح تاريخي «ابويوسف» در حمايت از زندانيان چه بود؟

طرح تاريخي «ابويوسف» به پيشنهاد هارون الرشيد، درباره چگونگى رفتار با زندانيان از نظر اسلام و فقه اسلامى تهيه شد. در اين طرح مطالبي درباره تامين تغذيه زندانيان فقير از محل زكات، خوشرفتاري با اسيران مشرك، تهيه لباس تابستاني و زمستاني براي زنداني، دادن مخارج هر زنداني به دست خودش، جلوگيري از به نمايش گذاشتن آنها براي ترحم مردم، تهيه وسايل غسل و كفن براي زنداني فقير فوت شده و اجراي سريعتر حدود و تعزير اسلامي و مجازات خطاكاران در حد مجاز آمده است.

عدم امکان فرار از مرگ

آیا می توان از محاسبه و مرگ فرار کرد؟

بر اساس آیات قرآن، انسان کافر هنگامى که تمام زشتی های اعمال خود را برملا مى بیند، فریادش بلند مى شود و می گوید: « اى کاش! هرگز نامه اعمالم به من داده نمى شد!». در واقع آرزو مى کند با گذشته اش به کلى قطع رابطه کند، و با آرزوى مرگ از خدا و نابودى و نجات از آن رسوائى بزرگ، مى گوید: «اى کاش خاک بودم و هرگز انسان نمى شدم، سپس زبان به اعتراف گشوده»، و مى گوید: «مال و ثروتم هرگز مرا بى نیاز نکرد و به درد امروز که روز بیچارگى من است نخورد».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

الإيثارُ زِينةُ الزُّهْدِ

ايثار، زيور پارسايى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22