واجدین صلاحیّت «قانون گذاري»؟!

چه كسانی صلاحيت لازم را براي «قانون گذاري» در جامعه بشري دارا می باشند؟

قوانين و مقرّرات مربوط به زندگى انسان ها آن قدر پيچيده و اسرارآميز است كه دانشمندان را سرگردان و حيران ساخته و آشكارترين دليل آن، تحوّلاتى است كه هميشه در قوانين كشورهاى جهان صورت مى گيرد و هر روز مشكل تازه اى را مقابل حقوقدان ها قرار مى دهد؛ چراكه نمي توانند قانوني وضع كنند كه بي نياز از تغيير باشد. اگر تمام دنيا را بگرديم فردى كه داراى تمام شرايط يا بعضي از شرايط باشد پيدا نمي كنيم؛ جز آفريدگار بشر و يا كسى كه مستقيماً با او ارتباط دارد، صلاحيت چنين مقامى را دارد. پس اصول قوانين صحيح اجتماعى را تنها بايد از مكتب انبياء و از مجراى وحى آموخت.

«تعزیر» ضامن اجرای قوانین

آیا می توان «تعزیر» را به عنوان ضمانت اجرای قوانین اسلامی معرفی نمود؟

قانون نيازمند ضمانت اجرايى قوى و مستحكمى است وگرنه توصيه اى اخلاقى بيش نخواهد بود. هرگاه قانونگذار قانونى وضع كند ولى براى متخلّفان از آن مجازاتى در نظر نگيرد، نمى توان آن را قانون ناميد؛ زيرا قانون آن است كه ضمانت اجرايى داشته باشد و تعزيرات در حقيقت ضمانت اجرايى احكام الهى است، و اگر تعزيرات نباشد نمى توان آن احكام را قانون نامید.

قیاس در احکام اسلام

آیا قیاس در احکام جایز است؟

روایات از «قیاس» در احکام دینى به شدت نهی نموده. قیاس یعنی موضوعى را با موضوع شبیه به آن مقایسه کنیم و حکم موضوع اول را براى موضوع دوم اثبات نمائیم، بدون این که فلسفه و اسرار حکم اول را کاملاً بدانیم. تکیه بر قیاس نشانه نارسائى یک مذهب است؛ زیرا هنگامى که براى هر موضوع در مذهب، حکمى وارد شده باشد دیگر نیازى به قیاس نیست. بله اگر خود قانونگذار، دلیل حکمی را بیان کرد مى توان هر جا آن دلیل وجود داشت، حکم را جارى ساخت که اصطلاحا آن را «قیاس منصوص العلة» مى گویند.

تفسیر صحیح از «لا حکم الا لله»

اشتباه خوارج در تفسیر از شعار «لا حکم الا لله» چه بود؟

امام علی(ع) درباره شعار «لا حُکْمَ إلاّ لله» مى فرماید: «این سخن حقّى است که معنى باطلى از آن اراده شده است». سپس در توضیح این سخن مى فرماید: «آرى حکم مخصوص خدا است ولى این گروه مى گویند: امارت و حکمرانى بر مردم مخصوص خدا است». امام (ع) بر این نکته تأکید مى کند که بدون شک حاکم و قانونگذار اصلى احکام، خداست و حتّى اجازه داورى و حاکمیت بر مردم نیز باید از سوى او صادر شود. ولى این بدان معنى نیست که خداوند خودش در دادگاهها حاضر مى شود و در میان مردم داورى مى کند.

وظیفه «عقل» و «عشق»

«عقل» و «عشق» هر کدام چه وظیفه ای در انسان به عهده دارند؟

وظيفه قوه «عاقله» در بدن مانند قوه «مقننه» است؛ يعنى هر لايحه كه مربوط به برنامه زندگى است از طرف عشق و یا دیگر غرايز به پيشگاه عقل تقديم مى شود تا آنچه كه حافظ منافع بدن است تصويب گردد؛ و عشق، بازوى اجرایى عقل است. همانطور كه محال است قوه مجريه جاى قوه مقننه را بگيرد غرايز هم نمى توانند جايگزين قوه عاقله شده و بر كشور جان حكومت كنند. به تعبير ديگر عقل حافظ حدود غرايز و حفظ تعادل آن است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ريخته شود (که چيزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 548