متخصّص 3 مطلب

تشخیص موضوعات و مصادیق احکام، وظیفه مکلّف یا فقیه؟

تشخیص موضوع و مصادیق احکام وظیفه چه کسی است؟ آیا فقیه باید در مشخص کردن موضوع و مصادیق احکام نیز ورود کند؟

شكّى نيست که تعيين و تشخيص «موضوعات» به طور كلى و بيان خصوصيات، اجزا، شرايط و موانع آن به عهده فقيه است. يعنى فقيه بايد معلوم كند كه در لسان ادلّه، حكم بر چه موضوعى‏ وارد شده و اگر موضوع، عنوانی مركّبى مثل نماز است از چه اجزا و شرايط و موانعى برخوردار است. همچنین بايد مشخص كند كه مثلا حكم وجوب تيمّم در صورت نبود آب، روى عنوان «صعيد» رفته است يا عنوان «تراب»؟ و يا حكم وجوب خمس در آيه خمس موضوعش مطلق عنوان «غنيمت» است يا خصوص غنيمت جنگى؟ و يا موضوع وجوب نماز كه عملى مركّب از اجزا و شرايط خاص با فقدان موانع است اجزا و شرايط و موانعش كدام است؟ فرقى در اين جهت بين موضوعاتى مثل «صعيد» و «غنيمت» كه در عرف عام وجود دارد و موضوعات مخترعه شارع نظير «صلاة» و... . استنباط و استخراج همه اينها از لابه لاى ادلّه، فقط به عهده فقيه است.
امّا در نگاهی کلی به «مصادیق موضوعات» احکام شرعی، می بینیم که آن ها سه قسم هستند: 1. موضوعاتى كه تطبيق و تشخيص مصاديق آن نياز به نوعى تخصّص دارد و بايد آن را از متخصّصان آن موضوع دریافت کرد. مثل تشخیص مرگ حتمی در مرگ مغزی. 2. موضوعاتى كه براى تطبيق و تشخيص مصداق آن بايد به عرف مراجعه كرد ولى تشخيص اينكه عرف در اين رابطه چه مى گويد و از چه ارتكازى برخوردار است تنها از فقيه بر مى آيد. مثل تعیین معیار تغییری که منجر به نجاست آب می شود. 3. موضوعاتى كه تشخيص آن براى عرف عام كار پيچيده اى نيست مثل اينكه آيا اين مايع رنگين خون است يا نه؟ يا فلان آب گل آلود مضاف است يا مطلق؟ و ... اين گونه موضوعات نياز به تبعيّت از نظر مجتهد يا متخصّصان ندارد. شكّى نيست كه قسم دوم از اين اقسام سه گانه نيز همانند بحث از عناوين كلّى موضوعات، جزء «فقه» است و مسئوليتش را فقيه به عهده دارد.

فلسفه تقلید از اعلم

در رساله های علمیه نوشته شده است که تقلید از اعلم واجب است. این حکم از کجا سرچشمه گرفته است؟

اساس تقلید و رجوع جاهل به عالم از روش عقلایى جهان گرفته شده. همیشه افرادى که در فنى تخصّص ندارند، هنگامى که مسائلى از آن فن، مورد احتیاجشان واقع شود، به افراد متخصّص در آن فن مراجعه مى کنند. همچنین بدیهى است که هرگاه در میان اهل فنّى اختلاف نظر باشد، از نظریّه فردی پیروى مى شود که اطّلاعات او وسیع تر و سوابق و تجربیّاتش بیشتر باشد.

«تقلید در احکام»؛ مخالفت با قرآن و عقل، و عامل پراکندگی!

آیا تقلید در احکام، مخالفت با قرآن و عقل و عامل پراکندگی می باشد؟
چرا باید تقلید کرد با اینکه: اوّلا: قرآن با هرگونه تقلید مبارزه پیگیر دارد و پیوسته از پیروى هاى نسنجیده انتقاد مى کند. ثانیاً: تقلید یک نوع تبعیّت بدون دلیل است و عقل و منطق پیروى بدون دلیل را نمى پذیرد. ثالثاً: تقلید مایه پراکندگى صفوف مسلمانان است، زیرا مراجع تقلید غالباً متعدّد بوده و آراى آنها در همه مسائل یکسان نیست!؟

واژه «تقلید» دو معنا دارد؛ 1- پیروى کورکورانه، که تقلید در عرف عام به این معنا استعمال مى شود. 2- مراجعه افراد غیر متخصّص به افراد متخصّص در مسائل تخصّصى. که اولی بسیار کار ناپسندی است و قرآن هم در آیه 23 سوره زخرف از آن نهی کرده، اما دومی مانند مراجعه بیمار به طبیب لازم و ضروری است. و این گونه مراجعه به دانشمندان، پیروى بدون دلیل نیست؛ بلکه آمیخته با یک دلیل منطقى است و آن این که؛ «نظریّه شخص عالم و متخصّص به حقیقت بسیار نزدیکتر است».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

من احب الحسن و الحسين احببته و من احببته احبه الله و ادخله جنات النعيم و من ابعضهما او بغى عليهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و ادخله جهنم و له عذاب مقيم.

کنز العمال 12/121