یگانگی 8 مطلب

رد «برهان نظم» توسط «هیوم»!

آیا صحیح است که «هیوم» توانسته «برهان نظم» را ابطال کند؟!

هیوم بر این باور است که «برهان نظم» ماهیّت «تجربی» دارد و ما پدید آمدن کلیّت جهان و ویژگی های آن را تجربه نکرده ایم تا بتوانیم بگوییم که در ورای آن ها سازنده ای دانا و توانا وجود دارد.
نقد: نياز نظم به ناظم، حكم عقل است و برای پی بردن به دانش و توانایی سازنده یک پدیده، نیاز به تجربه پدیده های مشابه نیست.
هیوم می گوید: ماده ممکن است در ذات خود دارای منبع یا منشاء نظم باشد.
نقد: اثر ذاتی ماده منجر به نظم در کلیّت یک پدیده نمی گردد.
هیوم می گوید: با برهان نظم نمی توان نظام موجود را «نظام اكمل» و خالق آن را بی نقص دانست. برهان نظم مستلزم «توحید» نیست. حوادث ناخوشايند طبیعت(شرور) با نظم جهان سازگاری ندارد. استدلال «تمثیلی» نظم مستلزم و منتج به «محدودیّت» و «انسان وارگی» خدا می گردد.
نقد: این اشکالات از آنجا ناشی می شود که هیوم از حدود کاربرد «برهان نظم» غافل است. او پنداشته همه مسائل الهیات را از یک برهان استنناج می کنند و آن «برهان نظم» است.

اثبات توحید از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء»

چگونه می توان از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء» توحید را اثبات کرد؟

اگر چند واجب الوجود در عالم بودند هر کدام باید منبع فیض باشند؛ چرا که عدم فیض براى وجود کامل نقص است، و حکیم بودن او ایجاب مى کند، همگان را مشمول فیض خود قرار دهد. این فیض دو شاخه دارد: فیض تکوینى (در عالم خلقت) و فیض تشریعى (در عالم هدایت). بنابراین، اگر خدایان متعددى وجود داشت، باید فرستادگانى از نزد همه آنها بیایند، و فیض تشریعى آنها را به همگان برسانند. امّا اگر می بینیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودی وجود ندارد.
ضمن اینکه اگر دو یا چند اراده و فیض در عالم حاکم بود، هر یک اقتضائاتى داشت و امر و نهی متفاوتی می کرد و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى ‏کرد، درنتیجه جهان به تباهی مى ‏گرائید؛ لذا چنین فرضی نه تنها محقق نشده بلکه محال است.

اذان، از شعائر اسلامى

چرا در اسلام روى مسأله اذان تأکید زیادى شده است؟

هر ملتى در هر زمانى براى برانگیختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظائف فردى و اجتماعى، شعارى داشته و دارد. اسلام اذان را برای مومنین تعیین کرده است. چه شعارى از این رساتر که با نام خداى بزرگ آغاز مى گردد، با اعلام وحدانیت و یگانگى آفریدگار جهان و گواهى به رسالت پیامبر(ص) اوج مى گیرد و با دعوت به رستگارى، فلاح، عمل نیک، نماز و یاد خدا پایان مى گیرد. عبارات کوتاه و موزون، محتویات روشن، مضمون سازنده و آگاه کننده از ویژگی های آن است.

تفسیر «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»

منظور از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» چیست؟

براى اين حديث شريف، تفسيرهاى گوناگونى گفته شده از جمله: 1 ـ اين حديث در حقيقت اشاره به «برهان نظم» است، يعنى هركس شگفتيهاى ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پيچيده و حيرت انگيز اين اعجوبه خلقت پى برد، راهى به خدا به روى او گشوده مى شود. 2 ـ ممكن است اين حديث اشاره به «برهان وجوب و امكان» باشد، چرا كه اگر انسان دقّت در وجود خويش كند مى بيند وجودى است از هر نظر وابسته و غير مستقل. 3 ـ حديث مى تواند اشاره به «برهان علّت و معلول» باشد.

اصول اعتقادی شیعه درباره «توحید»

شیعه در مسئله «توحید» چه اعتقاداتی دارد؟

شيعه درباره مسئله «توحید» معتقد است هر انسان عاقلى بايد آفريدگار خود را بشناسد و به يگانگى او ايمان داشته باشد، آفرينش، روزى، مرگ و زندگى و ... همه مستقلاً به دست اوست. «عبادت» مخصوص اوست و اگر كسى غير او را بپرستد يا شريكى در عبادت قرار دهد، كافر شده و از صفوف مسلمين خارج گشته است. اطاعت و فرمانبردارى هم مخصوص خداست و اگر اطاعت پيامبران و امامان لازم است از اين نظر مى باشد كه اطاعت آنها در حقيقت اطاعت خداست؛ زيرا آنها مبلّغ احكام خدا هستند.

امکان تعدّد خدایان حکیم؟

تعدّد خدایان حکیم چه فسادی به دنبال دارد؟ چرا نمی شود دو خدا در جهان وجود داشته باشد؟

تعدّد فرع محدوديّت است و آنچه محدود است متعدّد می گردد. به عبارتی، آنجا که محدوديّت متصور نيست، تعدّد نیز معقول نيست. بنابراین با کمال مطلق بودن خداوند در تمام ابعاد، جایی برای خدای دیگر متصوّر نیست. در متون دینی نیز برای یگانگی خداوند به دلائل متعدّدی از جمله «برهان تمانع» و «برهان فرجه» يا «تفاوت ما به الاشتراك، و ما به الامتياز» و ... اشاره شده است. بنابراین بحث از وجود خدایان متعدّد، هر چند حکیم، بی ثمر است. از طرفی در جهان آفرینش نظام و سیستم واحدی خود نمایی می کند، لذا وجود خدایان متعدد هرچند حکیم در عالم واقع منتفی است.
بر فرض وجود چند خدای حکیم، باید بروز و ظهور حکمت آنها در تکوین و تشریع متعدد باشد؛ اگر چنین اتفاقی رخ می داد جهان نابود می شد. در حالت فرضی دیگری باید همه این خدایان حکیم از یک «حکمت مورد اتفاق» تبعیّت کنند؛ امّا هر خدایی نمی تواند در حکمت خویش نسبت به موجودی دیگر نقص داشته باشد و خدای کامل چرا از حکمت دیگران تبعیت می کند؟! در حالت فرضی سومی، اگر خدایان متعدد حکیم از «حکمت یک خدا» تبعیّت می کنند، هم ایراد فرض دوم وارد است، هم اینکه در چنین فرضی وجود چند خدا «عبث» است و در حقیقت یک موجود خدایی می کند.

دیدگاه توحیدی مسیحیّت اصیل

آیاعقیده به توحید حقیقی در میان مسیحیان سابقه دارد؟

قرائن متعددی در دست است که مسیحیت اصیل، دینی بر اساس توحید و یگانگی خداوند بوده است. رساله های متعددی که در قرون ابتدایی در دسترس مردم قرار داشتند اغلب عیسی(ع) را پیامبری الهی و خداوند را واحد می دانستند. قدیمی ترین فرقه های مسیحی، که اَبیون نام دارند، از موحدین اولیه محسوب می شوند. در سال 1600 یک مکتب پروتستانی افراطی به وجود آمد که می گفت: هرچه مخالف عقل یا منطق معمولی و یا از نظر اخیگانگیلاقی بی فایده باشد، نمی تواند الهام الهی داشته باشد. این مکتب اعتقاد به تثلیث را رد می کرد.

اذان، از شعائر اسلامى

چرا در اسلام روى مسأله اذان تأکید زیادى شده است؟

هر ملتى براى دعوت افراد خود به وظائف فردى و اجتماعى شعارى دارد. در اسلام براى این دعوت از «اذان» استفاده مى شود که به مراتب رساتر و مؤثرتر است. شعارى که با نام خداى بزرگ آغاز و با اعلام وحدانیت و یگانگى آفریدگار جهان و گواهى به رسالت پیامبر(ص) او اوج مى گیرد و با دعوت به رستگارى، فلاح، عمل نیک، نماز و یاد خدا پایان مى یابد. از نام خدا «اللّه» شروع مى شود و بانام خدا «اللّه» پایان مى پذیرد، جمله هایش موزون، عباراتش کوتاه، محتویاتش روشن و مضمونش سازنده و آگاه کننده است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ السجّادُ عليه السّلام :

اِنّى لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَةَ اِلاّ خَنَقَتْنى لِذلِکَ عَبْرَةٌ.

من هرگز شهادتِ فرزندان فاطمه عليها السّلام را به ياد نياوردم ، مگر آنکه بخاطر آن ، چشمانم اشکبار گشت .

بحارالانوار، ج 46، ص 109