پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی:
«اله» به طورى كه ارباب لغت گفته اند به معناى معبود است، و آن را از مادّه «اِلاهَه» به معناى عبادت شمرده اند. مصباح اللّغه مى گويد: «أَلَهَ لَهُ الهة» من باب «تعب» (عبد عبادة) تألّه (تعبد) و الاء له (اَلْمَعْبُودُ).
صحاح اللّغه همين معنا را با مختصر تفاوتى آورده است ـ راغب در مفردات مى گويد: «اِله» جَعَلُوه اِسماً لِكُلِّ مَعْبُود لَهُمْ، وَ «اَلَه فلان يألَه» (عَبَدَ) و لسان العرب مى گويد: «الألهْ... كلٌّ ما اتُّخِذَ مِن دونِهِ مَعْبُوداً» و در التحقيق فى كلمات القران الكريم بعد از ذكر كلمات جمعى از لغويين مى گويد: «فَظَهَرَ مِنْ هذِهِ الكَلِماتِ أَنَّ الإلهَ بمعناى العِبادَةِ» و در مجمع البحرين آمده است: «اَلآلِهَةُ: الاصنام سُمُّوا بذلِكَ لاَِعْتِقادِهِمْ أَنَّ الْعِبادَةَ تَحُقُّ لَها» و در كتاب العين خليل بن احمد نيز آمده است: «اَلَتَّأَلُّهُ: اَلتَّعَبُّدُ» در كتاب قاموس اللّغه نيز همين معنا صريحاً آمده است (و به اين ترتيب عقيده قاطبه اهل لغت اين است كه «اِلهُ» به معناى معبود است). در آيات قرآن مجيد نيز در موارد زيادى در همين معنا به كار رفته است؛ چنانكه در داستان بنى اسرائيل مى خوانيم هنگامى كه گروهى از بت پرستان را ديدند كه به موسى(عليه السلام) گفتند: «يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ»: (به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان (و خدايانى) دارند.)(1)
همچنين در داستان سامرى آمده است: «وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ»: (به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مى كردى؛ بنگر كه آن را مى سوزانيم...)(2) و آيات فراوان ديگر.
خلاصه اين كه قاطبه اهل لغت، و جمع زيادى از مفسرين «اله» را به معناى معبود دانسته اند، و موارد استعمال آن نيز غالباً چنين است، و اگر مى بينيم در بعضى از موارد «اله» به معناى خالق يا مدبّر عالم هستى به كار رفته، به خاطر آن است كه اين معانى گاهى از لوازم معبود بودن است، و استعمال در پاره اى از موارد، هرگز دليل بر حقيقت نيست؛ بخصوص اين كه علماى لغت تصريح برخلاف آن كرده و موارد استعمال نيز شاهد آن است.
ممكن است گفته شود جمله «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ» با اين معنا سازگار نيست؛ چرا كه معبودانى در ميان عرب و اقوام ديگر غير از خداوند يگانه وجود داشت.
ولى پاسخ اين سؤال روشن است: زيرا منظور معبود به حق است نه معبودان به باطل؛ يعنى هيچ معبودي به حق جز «الله» نيست، و بت ها شايسته عبوديّت نمى باشند. قرائن اين معنا در خود اين جمله نهفته است؛ همان گونه كه مى گوئيم: «لا عِلْمَ اِلاّ ما نَفَع»: (هيچ دانشى - كه شايسته اين نام باشد - جز دانش هاى مفيد نيست.)
اين نكته نيز قابل دقّت است كه بعضى «اله» را از مادّه «وَلَه» مى دانند كه به معناى تحيّر و اشاره به ذاتى است كه عقل ها در آن حيران مانده است؛ ولى معروف در ميان ارباب لغت همان معناى اوّل است يعنى از مادّه «اَلَهَ» به معناى عبادت است.
از آنچه گفتيم روشن شد كه اصرار بعضى بر اين كه «اله» به معناى «معبود» نمى باشد به هيچوجه قابل قبول نيست.(3)
صحاح اللّغه همين معنا را با مختصر تفاوتى آورده است ـ راغب در مفردات مى گويد: «اِله» جَعَلُوه اِسماً لِكُلِّ مَعْبُود لَهُمْ، وَ «اَلَه فلان يألَه» (عَبَدَ) و لسان العرب مى گويد: «الألهْ... كلٌّ ما اتُّخِذَ مِن دونِهِ مَعْبُوداً» و در التحقيق فى كلمات القران الكريم بعد از ذكر كلمات جمعى از لغويين مى گويد: «فَظَهَرَ مِنْ هذِهِ الكَلِماتِ أَنَّ الإلهَ بمعناى العِبادَةِ» و در مجمع البحرين آمده است: «اَلآلِهَةُ: الاصنام سُمُّوا بذلِكَ لاَِعْتِقادِهِمْ أَنَّ الْعِبادَةَ تَحُقُّ لَها» و در كتاب العين خليل بن احمد نيز آمده است: «اَلَتَّأَلُّهُ: اَلتَّعَبُّدُ» در كتاب قاموس اللّغه نيز همين معنا صريحاً آمده است (و به اين ترتيب عقيده قاطبه اهل لغت اين است كه «اِلهُ» به معناى معبود است). در آيات قرآن مجيد نيز در موارد زيادى در همين معنا به كار رفته است؛ چنانكه در داستان بنى اسرائيل مى خوانيم هنگامى كه گروهى از بت پرستان را ديدند كه به موسى(عليه السلام) گفتند: «يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ»: (به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان (و خدايانى) دارند.)(1)
همچنين در داستان سامرى آمده است: «وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ»: (به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مى كردى؛ بنگر كه آن را مى سوزانيم...)(2) و آيات فراوان ديگر.
خلاصه اين كه قاطبه اهل لغت، و جمع زيادى از مفسرين «اله» را به معناى معبود دانسته اند، و موارد استعمال آن نيز غالباً چنين است، و اگر مى بينيم در بعضى از موارد «اله» به معناى خالق يا مدبّر عالم هستى به كار رفته، به خاطر آن است كه اين معانى گاهى از لوازم معبود بودن است، و استعمال در پاره اى از موارد، هرگز دليل بر حقيقت نيست؛ بخصوص اين كه علماى لغت تصريح برخلاف آن كرده و موارد استعمال نيز شاهد آن است.
ممكن است گفته شود جمله «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ» با اين معنا سازگار نيست؛ چرا كه معبودانى در ميان عرب و اقوام ديگر غير از خداوند يگانه وجود داشت.
ولى پاسخ اين سؤال روشن است: زيرا منظور معبود به حق است نه معبودان به باطل؛ يعنى هيچ معبودي به حق جز «الله» نيست، و بت ها شايسته عبوديّت نمى باشند. قرائن اين معنا در خود اين جمله نهفته است؛ همان گونه كه مى گوئيم: «لا عِلْمَ اِلاّ ما نَفَع»: (هيچ دانشى - كه شايسته اين نام باشد - جز دانش هاى مفيد نيست.)
اين نكته نيز قابل دقّت است كه بعضى «اله» را از مادّه «وَلَه» مى دانند كه به معناى تحيّر و اشاره به ذاتى است كه عقل ها در آن حيران مانده است؛ ولى معروف در ميان ارباب لغت همان معناى اوّل است يعنى از مادّه «اَلَهَ» به معناى عبادت است.
از آنچه گفتيم روشن شد كه اصرار بعضى بر اين كه «اله» به معناى «معبود» نمى باشد به هيچوجه قابل قبول نيست.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.