نقش شیعه در نقد و آسیبشناسی حدیث
حجتالاسلام والمسلمین عبدالهادی مسعودی؛ دانشیار دانشگاه قرآن و حدیث (h.masoudy@gmail.com).
مقدمه
یکی از تفاوتهای اصلی حدیث با قرآن، آسیبپذیری حدیث از تصحیف، تحریف، جعل و دسّ و مصونیت قرآن از همه آنهاست. این تفاوت مهم، حدیثپژوهان را بر آن داشته که خود را به دانش عللالحدیث یا همان آسیبشناسی و نیز نقدالحدیث مجهز کنند. دانش عللالحدیث به آسیبهای دامنگیر متن و سند حدیث میپردازد(1) و دانش نقدالحدیث، یاریگر دانش رجال و سندشناسی در اعتبارسنجی روایات منسوب به معصومان(علیهم السلام) و ارائهدهنده ملاکها و معیارهایی برای بررسی محتوای احادیث است.
باید گفت حدیثها بهشکلهای گوناگون دچار آسیب میشوند: گاهی راوی در شنیدن یا نقلکردن اشتباه میکرد. گاهی نیز نویسنده درست نمیدید و راست نمینوشت. همچنین کتاب نیز گاهی، ناقص، پاره و تیره میشد. افزون بر این، بهرهگیران از حدیث، در تعامل و فهم و کاربرد آن، کاستیها و خطاهایی دارند که گاه از کاستی شیوه پژوهش پدید میآید و گاه برخاسته از نگرش ویژه پژوهشگر است که او را به آسیبی همیشگی در رویارویی با متون حدیث، دچار میکند؛ آسیبی که گاه به شکل ایجاد فرقههایی دگراندیش و کژاندیش، همچون اخباریان، جمودگرایان و سلفیان جلوه مینماید. حدیثپژوهان در هر دو حوزه شیعه و اهلسنت، کوشیدهاند که این آسیبها را شناسایی کنند و در موارد بسیاری، درصدد حل آن برآمدهاند. در این نوشته میکوشیم در چند بخش، به تلاشهای امامان(علیهم السلام)، راویان و محدثان شیعه، در این عرصه اشاره کنیم.
الف) نقش امامان شیعه(علیهم السلام)
پیشوایان معصوم شیعه(علیهم السلام)، پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و به پیروی از آن حضرت، با تلاشی خستگیناپذیر در تحمل و نقل و نقد درست حدیث کوشيدند و راویان و یاران خود را نیز به تلاش در این عرصه فراخواندند.(2) آنان به راویان سفارش کردند که دین و دانش خود را از سرچشمه اصلی آن و از عالمان راستین و درستاندیش و فهیم فرابگیرند.(3) این تشویقها، توجه به اسناد روایات و کوشش برای شناخت راویان و زمینه تأسیس دانش رجال را فراهم آورد.(4) امامان(علیهم السلام) همچنین، به پیروان خود سفارش کردند در خوراک علمی خویش بنگرند(5) و دانش فراگرفته از اینسو و آنسو را، بر ایشان عرضه کنند. این سفارش نیز زمینه جریان گسترده و طولانی عرضه حدیث را بر ایشان فراهم آورد.(6)
تلاشهای ائمه(علیهم السلام) در رویارویی با آسیب جعل و وضع حدیث نیز بسگسترده و درازدامن است.(7) این رویارویی، ابتدا با هشدار و برخی پیشگیریها آغاز شد و بهشکل نقد محتوایی حدیث و گاه برخورد مستقیم با کژفهمان و افشای جاعلان ادامه یافت. در این بخش، به نقش امامان(علیهم السلام) در این عرصه اشاره میشود:
1. توجه به نقد حدیث
حدیث مشهور سلیمبن قیس هلالی از امیرمؤمنان(علیه السلام) در دستهبندی چهارگانه راویان و ارائه ویژگیهای ایشان و نیز شیوه تعامل با هریک،(8) نشان میدهد که امامان شیعه(علیهم السلام) و پیروان ایشان، از نخستین کسانی بودهاند که لزوم بررسی و نقد روایات را احساس کرده و در پی راههایی برای رد و قبول اخبار بودهاند. نقد و رد روایات ساختگی ناظر به رؤیای اذان، از سوی امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را میتوان دلیل دیگری بر پیشتازی شیعه در عرصه نقد حدیث، بهویژه نقد محتوایی دانست.(9) این روایتهای داستانگونه، درصدد فروآوردن منزلت اذان از زمره شعائر مقدس دینی، به یک رؤیای معمولی و قابلتغییر بودند تا زمینه تبدیل آن را فراهم آورند؛ تبدیلی که معاویه درپی آن بود و در گفتوگویش با مغیرةبن شعبه به آن اشاره کرده است. معاویه در جایی دیگر، ناخشنودی خود را از قرارگرفتن نام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)در کنار نام خداوند، آشکارا بیان کرده است.(10)
گفتنی است رویارویی با این رؤیای ساختگی تا زمان امام صادق(علیه السلام) نیز ادامه داشت و چندینبار از سوى اهلبیت(علیهم السلام) و دیگران رد شده است.(11) گزارشهای گوناگونی نیز نشان میدهند که امامان(علیهم السلام) نظرات مردم و نیز عالمان درباره روایات ناظر به باورهای اعتقادی، بهویژه درباره پیامبران(علیهم السلام)،(12)، احادیث ناظر به آیات شریف قرآن(13) و احادیث فقهی مانند شرط استطاعت حج(14) و اقرار به نسب(15) را جویا میشدند. گاه در همین گزارشها چگونگی نقد محتوایی آنها از سوی امامان(علیهم السلام) بیان میشود و حضرات معصومین(علیهم السلام) معیارهایی برای نقد حدیث و پیبردن به تحریف و تصحیف و وضع از سوی فرقههای گوناگون ازجمله غالیان ارائه دادهاند.(16)
امامان(علیهم السلام) حتی زمینه نقد روایات منسوب به خود را نیز فراهم کردهاند و با تشویق شاگردان خویش به برخورد فعال و نقادانه با حدیث، نقد حدیث را بنیان نهادند.(17) امام صادق(علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «اُنظروا علمکم هذا عمّن تأخذونه، فإنّ فینا أهلالبیت فى کلّ خلف عدولاً، ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین».(18)
در اینجا به نقلی از حماد درباره نقد امام صادق(علیه السلام) به حدیثهاى نادرست و ناظر به قرآن غالیان اشاره میکنیم: «رُوِىَ عنکم «إنّ الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ»،(19) رجال؟ فقال: ما کان اللّه عزّوجلّ لیخاطب خلقه بما لا یعلمون»؛(20) (از شما روایت شده است که شراب و قمار [و تمام گناهان بزرگ برشمردهشده در قرآن]، نمادهایى از افراد هستند [که باید با آنها دشمنی کرد نه اینکه گناهی است که باید پرهیز نمود]؟! امام فرمود: خداوند بهگونهاى که مردم نفهمند، سخن نمىگوید). گام مهم دیگر امامان(علیهم السلام) در بنیانگذاری نقد محتوایی، ارائه ملاکها و معیارهایی روشن برای نقد حدیث است؛ معیارهایی مانند قرآن و آموزههای نبوی که مقبول همه امت اسلامی و رهاوردهای روشن و همگانی عقل که مقبول همه عقلا است. امامان(علیهم السلام) با گامنهادن به میدان نقد، برخی روایات ساختگی را از بلندای تقدس فروکشیده و با کاربرد ملاکها، نمونههای عملی نقد را پیشروی محدثان و عالمان نهادند.(21)
2. آسیبزدایی از متن حدیث
امامان(علیهم السلام) در عرصه شناخت آسیبهای متنی هم پیشتاز بودهاند. آنان با نگاهی دقیق به آنچه دیگران از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)و ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل میکردند، افتادگیها یا افزودههای اثرگذار بر حدیث را گوشزد میکردند. شیخ صدوق روایتی را گزارش کرده است که بر حدیث حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم)عبارتى افزوده اند. «قیل للصادق(علیه السلام): «إنّ الناس یروون عن رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)أنّه قال: إنّ الصدقة لاتحلّ لغنى ولا لذى مِرّةٍ سَوى. فقال: قد قال: لغنى، ولم یقل لذى مِرّةٍ سَوى».(22) زیرا ممکن است شخصى به علت فراوانى افراد تحتتکفل، حتى با وجود توان بدنى و کار و درآمد، نتواند از عهده مخارجش برآید یا مدتى بیکار بماند و کار مناسبى نیابد.
نمونه دیگر در گفتوگوی ابراهیمبن ابىمحمود، با امام رضا(علیه السلام) بهدست میآید. او میگوید: «قلت للرضا(علیه السلام): یابن رسول اللّه! ماتقول فى الحدیث الذى یرویه الناس عن رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)أنّه قال: إنّ اللّه تبارك وتعالى ینزل فى کلّ لیلة جمعة إلى السماء الدنیاء؟ فقال(علیه السلام): لعن اللّه المحرّفین الکلم عن مواضعه، واللّه ما قال رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم) ذلك، إنّما قال: إنّ اللّه تبارك وتعالى ینزل ملکاً إلى السماء الدنیا کلّ لیلة فى الثلث الأخیر، ولیلة الجمعة فى أول اللیل، فیأمره فینادى: هل من سائل فأعطیه؟ هل من تائب فأتوب علیه؟».(23) گفتنی است در برخی گفتوگوهای نقادانه راویان و امامان(علیهم السلام)، متن برخی روایات درست دانستهشده که این نیز به آسیبشناسی حدیث یاری رسانده است.(24)
3. جلوگیری از آسیب بدفهمی
امامان(علیهم السلام) همواره درپی تبیین دقیق مفهوم حدیث بوده و این را در مباحث علمی با شاگردان خویش در میان نهادهاند. نمونهها نشان میدهد که ایشان، احادیث نقلشده از پیامبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم)و گاه پدران خود را رد نمیکردند، اما معنای فهمیدهشده از آن را نقد و سپس معنای درست حدیث را عرضه میکردند. یک نمونه درباره آسیب، بیتوجهی بهمعنای مجازی و استعاری است. مسمع ابیسیّار میگوید که مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: «اِنّ مَنْ قِبَلَنَا یرْوُونَ: أَنّ اللّه عَزّوجَلّ یبْغِضُ بَیتَ اللحِمِ؛ فَقَالَ: صَدَقُوا ولَیسَ حَیثُ ذَهَبُوا، إِنّ اللّه عَزّوجَلّ یبْغِضُ الْبَیتَ الذِی تُؤْکلُ فِیه لُحُومُ الناسِ».(25)
نمونه دیگر درباره سوءاستفاده غالیان خبیث از حدیث «إذا عرفت فأعمل ما شئت» است. فضیلبن عثمان این نکته و تبیین امام(علیه السلام) را گزارش کرده است: «سُئل ابوعبداللّه(علیه السلام) فقیل له: إنّ هؤلاء الأخابث یروون عن أبیك یقولون: إنّ أباك قال: «إذا عرفت فأعمل ما شئت» فهم یستحلّون بعد ذلك کلّ محرم، قال: ما لهم لعنهم اللّه؟! إنّما قال أبى(علیه السلام): إذا عرفت الحق فأعمل ما شئت من خیر یقبل منك».(26) نمونههای فراوان دیگری نیز در دست است، مانند آنچه درباره حلّیت نبیذ(27) و انتفاع از گوسفند مرده(28) نقلشده که امامان(علیهم السلام) ضمن تذکر بدفهمیهای صورتگرفته، راهحل رویارویی با این آسیب و سپس فهم صحیح را نشان دادهاند.
4. رویارویی با احادیث ساختگی
روایات در دسترس، نشاندهنده رویارویی هماره امامان(علیهم السلام) با روایات دروغین، جاعلان و نشردهنگان آنها است. در نخستین سالهای خلافت امام علی(علیه السلام) شاهد رویارویی با جریان قصهپردازی و قُصّاص هستیم. امام علی(علیه السلام)، پس از ورود به بصره، قصهپردازان را که بهجای وعظ و تفسیر، داستانهای خودساخته را با نام سیره پیامبران(علیهم السلام) نقل میکردند، از مسجد اخراج کرد.(29) امیرمؤمنان(علیه السلام) همچنین در مسجدی دیگر، داستانسرایی را آزمود و چون دید که بین ناسخ و منسوخ قرآن فرقی نمیگذارد، او را هلاکشده و هلاککننده خواند.(30) از روایتی منسوب به امام صادق(علیه السلام) میتوان استنباط کرد که اخراج قصهپردازان از مسجد، بهگونه شدیدتری بوده است.
حضرت چنین میفرماید: «إنّ أمیرالمؤمنین(علیه السلام) رأى قاصّاً فی المسجد فضربه، فطردَه»؛ (امیرمؤمنان(علیه السلام) قصه پردازی را در مسجد دید، پس او را زد و راند).(31) امام علی(علیه السلام) قصهپردازان را تهدید میکرد.(32) امام حسن، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) نیز قصهپردازان متکلف را،(33) جزو خائنان به آیات الهی(34) و از غاوون، یعنی گمراهان(35) دانستهاند. همچنین امام صادق(علیه السلام) آنان را لعنت کرد(36) و علت لعن آنان را تشنیع ایشان بر اهلبیت(علیهم السلام) دانست، هنگامیکه حضرت درباره حکم گوشسپردن به سخنان ایشان پرسیدند، چنین فرمود: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ، فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ الناطِقُ یؤَدّی عَنِ اللّه عَزوَجَل فَقَدْ عَبَدَاللّه وَإِنْ کانَ الناطِقُ یؤَدّی عَنِ الشیطَانِ، فَقَدْ عَبَدَ الشیطَانَ».(37)
گفتنی است که ائمه(علیهم السلام) با قصهپردازی مخالف نبودند، بلکه داستانسرایانی را طرد میکردند که بیهیچ دانشی، برای کسب درآمد و شهرت بر مسند وعظ و پاسخدهی تکیه میزدند یا به ترویج اندیشههای خرافی، مطابق میل حاکمان ستمگر میپرداختند. به دیگر سخن، امامان(علیهم السلام) با شکل و قالب یا شخص و فرد خاصی مخالفت نداشتند. آنان محتوا و مطالب عرضهشده را نقد میکردند؛ ازاینرو، هرگاه داستانپردازی را با پرسش از قرآن و معارف دینی میآزمودند و از معرفت او به قرآن و فقه، مطمئن میشدند، به او اجازه میدادند تا به وعظ و اندرز بپردازد. برپایه برخی گزارشها، کسانی از پیروان ایشان، مانند سعد اسکاف، ابانبن تغلب و عدیبن ثابت کوفی در مساجد و حوزههای شیعه، به داستانگویی و اندرز و تذکر به مردم میپرداختند، امام باقر(علیه السلام) بارها آرزو میکرد افراد بیشتری مانند سعد اسکاف وجود داشته باشد.(38)
اوج رویارویی امامان شیعه با پدیده جعل را، میتوان در سده دوم هجری دید. روزگاری که هنوز تألیف کتابهای ششگانه اهلسنت، و چینش گزینش احادیث درست از نادرست آغاز نشده بود. در آغاز این قرن، یعنی روزگار امامت امام باقر(علیه السلام)، صدور جواز رسمی کتابت و تدوین حدیث، عرصه را برای نگارش عمومی همه سخنان منسوب به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)گشود. دراینمیان، بسیاری از احادیثی که در روزگار سلطه و قدرت امویان ساخته و منتشر شده بود نیز نوشته شد. این نوشتهها بدون نظارت و نقد جدی، در محافل علمی و عمومی پذیرفته شد و بخشی از فرهنگ مسلمانان را شکل داد.(39)
در کنار این جریان عمومی، آفت غالیان، بر گرد حدیث شیعه پیچید و بخشی محدود از جریان زلال حدیث شیعه را آلوده کرد.(40) این دو جریان، زمینه رویارویی با جعل در حوزه عمومی حدیث و مبارزه با غلو در حوزه حدیث شیعه را در سراسر قرن دوم و نیز تا نیمه نخست قرن سوم هجری، یعنی تقریباً تا پایان دوران حضور امامان(علیهم السلام) فراهم آورد.(41)
5. بیان ویژگیهای حدیثسازان
وجود روایات باطل در دست برخی محدثان و مفسران قرآن(42) و بیمنداشتن منافقان و متظاهران به اسلام از حدیثسازی، ائمه(علیهم السلام) را واداشت تا ویژگیهای راویان را بیان کند و پیروان خویش را در شناسایی آنان یاری دهند. امامان(علیهم السلام) در آغاز به بیان ویژگیهای رفتاری واضعان و معرفی محتوای احادیثشان پرداختند. در نخستین اقدام، امام علی(علیه السلام) این تصور نادرست را که همه راویان صادق و در یک درجه از وثاقت هستند، نقد و آنها را به چهاردسته تقسیم کرد: منافقان دروغپرداز؛ راویانی که درست شنیده، اما بهخوبی نفهمیدهاند؛ راویانی که بدون هیچ غرضی درست نشنیدهاند و راویان صادق، ضابط و قابل اعتماد. گفتنی است که امام(علیه السلام) معرفی ویژگیهای واضعان را بر دیگر دستهها مقدم میدارد.(43)
امام صادق(علیه السلام) نیز نشانهای علمی و مرتبط با محتوا را بهدست میدهد تا پیروان ایشان بتوانند با بهکارگیری یک شیوه علمی، واضعان را شناسایی کنند. معاویةبن وهب این نشانه را چنین نقل کرده است: «إنّ آیةَ الکَذّابِ بِأنْ یخْبِرَكَ خَبَرَ السّماءِ وَالأرْضِ وَالمَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، فَإذَا سَألْتَهُ عَنْ حَرَامِ اللّهِ وَحَلالِهِ، لَمْ یکُنْ عِنْدَهُ شَیءٌ».(44)
6. افشای صریح نام جاعلان حدیث
کوشش دیگری که در سدههای نخستین و در زمینه رد و نقد شکل گرفت، افشای صریح و شخصی نام واضعان بود؛ زیرا جامه پوشیده بر برخی واضعان، چنان آراسته و سپید بود که بیان ویژگیهای کلی، چهره واقعی آنان را برای مردم آشکار نمیساخت. در این فضای غبارآلود که شناسایی اینگونه افراد بسیار دشوار بود، ائمه(علیهم السلام) غالیانی را که بر ایشان دروغ میبستند، معرفی کردند، حتی آنان را با شدت از خود راندند. براساس گزارشهای موجود، امام باقر،(45) امام صادق،(46) امام کاظم،(47) امام رضا،(48) امام جواد،(49) امام هادی(50) و امام حسن عسکری(علیهم السلام)(51) یک یا چند تن از غالیان را نام بردهاند و پیروان خود را از حدیثشنیدن از آنان و حتی معاشرت با ایشان منع کردهاند.
همچنین امام صادق(علیه السلام) بهطور مکرر سفارش میکرد که مبادا جوانان شیعه با غالیان نشستوبرخاست داشته باشند و به اولیای آنان هشدار داد که مبادا غالیان، فرزندان آنان را فاسد کنند.(52) امام صادق(علیه السلام) همچنین با فراست الهی دریافت که برخی غالیان در معاشرت با راویان ایشان، کتابهای حدیث را بهبهانه استنساخ، قرائت و بهرهبرداریهای دیگر، بهعاریت میگیرند و پس از دستبردن در آن، بازپس میآورند. ازاینرو، امام صادق(علیه السلام) به افشای این شگرد پرداخت(53) و مغیرةبن سعید را یکی از افراد جاعل معرفی کرد.
اندکی بعد و در اواخر سده دوم هجری، امام رضا(علیه السلام) نیز با همین شیوه، بهافشای صریح اسامی واضعان پرداخت و خطاب به یونسبن عبدالرحمان فرمود: ابوالخطاب بر امام صادق(علیه السلام) دروغ بست. خداوند ابوالخطاب را لعنت کند و همینگونه یاران ابوالخطاب که این احادیث را تا به امروز در کتابهای اصحاب امام صادق(علیه السلام) داخل میکنند. پس انتساب حدیث خلاف قرآن را بر ما نپذیرید که ما اگر حدیث بگوییم، حدیث موافق قرآن و سنت میگوییم... اگر کسی حدیثی خلاف این برای شما آورد، آن را به همو بازگردانید و بگویید: تو خود به آنچه آوردهای، داناتری، که با هر سخنِ ما حقیقتی، و بر آن نوری است و هرچه حقیقت و نور ندارد، از سخنان شیطان (و نه ما) است.(54)
ب) نقش راویان شیعی
موضعگیری ائمه(علیهم السلام) در برابر آسیبهای عارض بر حدیث و نیز جریان حدیثسازی، تنها یک حرکت شخصی و انفرادی نبود. ایشان پیروان و شاگردان خود را نیز به این میدان آوردند و آنان را به شناسایی درست آسیبها و رویارویی با وضع و تحریف حدیث تشویق کردند. راویان عالم و ضابط بهعنوان نزدیکترین افراد به ائمه(علیهم السلام)، تلاشهای پرگستره آنان را پیگرفتند و با حساسیت الهامگرفته از امامان(علیهم السلام) و با جدیتی مثالزدنی، نقد حدیث را استمرار بخشیده و دامنه آن را توسعه دادند.
1. دقت در تحمل حدیث
یکی از نخستین اقدامهای راویان شیعه برای شناسایی آسیبها و جلوگیری از دریافت روایات نادرست یا ساختگی، تحمل حدیث از منبع و مجرای درست آن بود. آنان میدانستند که اگر سرچشمه اصلی، زلال و خالص نباشد، نقدها و دقتهای بعدی چندان کارآمد نیست. راویان بر این پایه و به پیروی از حدیث مشهور ثقلین و با توجه به هشدار امام باقر(علیه السلام) به سلمةبن کهیل و حکمبن عتیبه درباره انحصار سرچشمه علم صحیح به اهلبیت(علیهم السلام)،(55) درپی کسانی رفتند که حدیث و سنت نبوی را چونان امامان(علیهم السلام) بیواسطه یا مانند راویان آنها با واسطههایی مطمئن گزارش میکردند. نمونهای معروف در میان یاران امام رضا(علیه السلام) مشاهده و گزارششده است. احمدبن عمر حلّال به حضور امام رضا(علیه السلام) میرسد و میپرسد: «الرجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا یعْطِینِی الْکتَابَ وَلا یقُولُ ارْوِهِ عَنی، یجُوزُ لِی أَنْ أَرْوِیهُ عَنْهُ؟ قَالَ: فَقَالَ: إِذَا عَلِمْتَ أَنّ الْکتَابَ لَهُ، فَارْوِهِ عَنْهُ».(56)
نمونه دیگر از دقت راویان شیعه در یافتن سرچشمه حدیث، مربوط به محمدبن حسنبن ابیخالد، مشهور به شینوله است. او کتابهای حدیثی مشایخ خود را در دست داشته، اما چون این احادیث برای او روایت نشده، از امام جواد(علیه السلام) تأییدیه میطلبد و امام جواد(علیه السلام) نیز با تأیید آنها میفرماید: «حَدّثُوا بِهَا، فَإنّها حَق»؛ (آنها را نقل کنید که درست و حقاند).(57) شاید تردید برخی راویان برخاسته از احتمال دسّ در برخی کتابهای حدیثی بوده است. دسّ هرچند اندک باشد، تشخیص آن بهراحتی امکانپذیر نبوده است. ازاینرو، راویان خود را نیازمند اجازه صریح دارنده کتاب یا قرائت او میدیدهاند تا با اطمینان به او و اجازهاش، احادیث کتاب را روایت کنند.
2. آسیبشناسی نوشتههای حدیثی
کوشش دیگر راویان شیعه در جلوگیری از آسیبهای تحمل و نقل حدیث، سنت نیکوی مقابله نوشتهها و دستنگاشتهای حدیثی بوده است. آنان همچون امام باقر(علیه السلام) که حدیث لوح را با نسخه جابربن عبداللّه انصاری مقابله کرد،(58) نسخه و دستنگاشت حدیث را از ابتدا تا انتها و با دقتی درخور، یا از استاد خود میشنیدند یا آن را بر استاد خود میخواند و با نسخه استاد مقابله میکردند. طبیعی است، در فرآیند این مقابله و عرضه نسخه، استاد، شاگردان خود را به تصحیف، تحریف، سقط، ادراج و دیگر آسیبهای احتمالی پیشآمده در متن استنساخ شده، رهنمون میکرد. درپی این مقابله، جاعلان نمیتوانستند همه نسخههای یک کتاب را بیالایند. ازاینرو، استادان و مشایخ حدیث که نسخههای اصلی، طریقها و نقلهای متفاوت و نیز احادیث ناظر به هم را در اختیار داشتند، بهآسانی و با مقایسه و مقابله و نقد مضمونی و سندی، دست جاعلان را میگشودند.(59) افزون براین، برخی راویان، نقد حدیث را فراگرفته و به فقاهت در دین رسیده بودند. اینان، نسخههایی را که دربرگیرنده متنهایی مشکلدار یا متعارض با نظر امامان(علیهم السلام) یا عموم شیعه بود، نقل نمیکردند، یا آن را بر امامان(علیهم السلام) عرضه میداشتند.
دراینمیان، برخی کتابهای معتبر نیز بهدلیل استفاده زیاد و عمومی از آنها بهنظر امامان بزرگوار رسید. چند نمونه از عرضه نوشتههای حدیثی را میتوان در اصلیترین و معتبرترین کتابهای حدیث شیعه یافت. برای نمونه میتوان به عرضه مکرر کتاب دیات ظریفبن ناصح، از سوی عبداللّهبن سعیدبن حیانبن أبجر، مشهور به ابوعمرو متطبب، بر امام صادق(علیه السلام)(60) و نیز بهوسیله حسنبن جهم بر امام رضا(علیه السلام) برای اجازه روایت آن،(61) همچنین از سوی یونسبن عبدالرحمن و ابنفضال بر امام رضا(علیه السلام)؛(62) و کتاب فرائض در ارث بر امام رضا(علیه السلام)(63) بهوسیله یونس و ابنفضال و کتاب عبیداللّهبن علیبن ابىشعبه حلبى از سوی خود او بر امام صادق(علیه السلام)(64) اشاره کرد.
مانند همینکار را عبداللّهبن محمد کرده است. او احادیث متعددى را که شنیده یا مسائلى را که رخ داده، در نامهاى می نویسد و به خدمت امام رضا(علیه السلام) می فرستد تا درستى آنها را جویا شود. امام(علیه السلام) بعضى از آنها را تأیید و بعضى دیگر را رد می کند. این مکاتبه را علىبن مهزیار دیده است و قسمتهایى از آن را گزارش کرده، و کلینى مواردى را نقل کرده است.(65)
کتاب یوم و لیلة یونسبن عبدالرحمن نیز، به رؤیت امام رضا(علیه السلام)، امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیده است.(66) سهلبن یعقوببن اسحاق، مکنى به ابوالسّرى، ملقب به ابونؤاس که شیخ طوسى او را از اصحاب امام هادى(علیه السلام) شمرده است(67) نیز مجموعه اى از احادیث شومى و خجستگی را با اینکه از سوی سلسله راویان نقل کرده است، به حضور امام(علیه السلام) می برد و می گوید: «یا سیدى! قد وقع لى إختیارات الأیام عن سیّدنا الصادق(علیه السلام) ممّا حدّثنى به الحسنبن عبداللّهبن مطهّر، عن محمدبن سلیمان، عن أبیه، عن سیّدنا الصادق(علیه السلام) فى کلّ شهر، فأعرضه علیك؟ فقال لى: إفعل. فلمّا عرضته علیه وصحّحته، قلت له: یا سیدى! فى أکثر هذه الأیّام قواطع عن المقاصد لما ذکر فیها من التحذیر والمخاوف...»؛(68) حدیث ادامه دارد و امام چاره را در دادن صدقه و ولایت خالصانه اهلبیت(علیهم السلام) مى داند.(69)
گفتنی است عرضه یکجا و مشهور کتابهاى بنىفضال بر امام حسن عسکرى(علیه السلام) را نیز میتوان شاهد آورد. بعدها از حسینبن روح نوبختى، نائب امام مهدى(علیه السلام)(70) این عرضه کلى و اجمالى، در نقد کتاب التأدیب شلمغانی استفاده کرد.(71) مدتی بعد، محدثان شیعی نیز به قرائت و مقابله نسخهها بهصورت گسترده دست زدند. مراجعه ساده به رجال نجاشی، نشان میدهد که محدثان شیعه چگونه نسل به نسل و طبقه به طبقه، میراث حدیثی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)و اهلبیت مطهرش(علیهم السلام) را انتقال دادند و از نقل آنچه از صافی نقدشان نمیگذشت، پرهیز می کردند.
3. نقد محتوایی حدیث
راویان شیعی بهسبب فراگیری معیارهای نقد حدیث از ائمه(علیهم السلام) و با ترغیب ایشان به برخورد عقلانی با گزارشهای گوناگون سنت نبوی، در پایهگذاری نقد محتوایی حدیث شرکت جستند.(72) آنان برخی احادیث مخدوش، دستکم در نگاه نخست، را پیش از رد و قبول، به گفتوگو و بحث با ائمه(علیهم السلام) یا راویان بزرگ ایشان مینهادند تا از طریق نقادی و با نگاهی آسیبشناسانه، صحت و سقم روایت را دریابند.(73) گاهی نیز آنچه را شنیده و بهمعنایش پینبرده بودند، با اصحاب بزرگ ائمه(علیهم السلام) مانند زراره، راوی دانشمند و بزرگ شیعی، در میان مینهادند.(74)
در میان این گفتوگوهای نقادانه، گاه امام معصوم(علیه السلام) تقطیع یا درج و سقط روایت را گوشزد و سپس نقل صحیح روایت را بیان و تأیید میکرد.(75) گاه حدیثی از سوی امام(علیه السلام) رد و دست تحریف یا جعل در آن دیده میشد. هرچند اینگونه روایات کمتر از احادیث تأیید یا تصحیح شده بود، اما وجود این شیوه، شیعه را در نقد حدیث مجهز ساخت و بسیار پیشتر و نیرومندتر از دیگران، در برابر جعل حدیث به ایستادگی برمیانگیخت.
این شیوه راویان شیعی بهدلیل استمرار حضور ائمه(علیهم السلام)، تا نیمه قرن سوم هجری باقی ماند و گاه به راویان و عالمان اهلسنت نیز دامن گسترانید. از جمله این عالمان که گزارشى از درمیاننهاندن حدیث از سوی آنان بهدست رسیده، ابنجریج و صندل هستند که اولى از سنیان علاقهمند به امام جعفر صادق(علیه السلام)(76) و دومى از سنیان صوفى مسلک، همچون سفیان ثورى است.(77) این دو، حدیث رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)خطاب به فاطمه(سلام الله علیها) را با امام صادق(علیه السلام) در میان نهادهاند: «إنّ اللّه لیغضب لغضبك ویرضى لرضاك».(78)
هردو گزارش نشان میدهد که این دو عالم اهلسنت، حدیث را غلوآمیز دانسته و ازاینرو، آن را برنمىتابیدهاند. امام صادق(علیه السلام) هم افزون بر تأیید، بر صحت محتوای آن، دلیل میآورد. ایشان ابتدا حدیث مورد قبول آن دو را که خداوند بهخاطر خشم و رضاى هر بنده با ایمان، بهخشم و رضا مىآید، بیان مىکند و سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را بانویی باایمان و از مصداقهاى این حدیث برمیشمرد.
کار پالایش و نقد محتوایی حدیث، پس از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) استمرار یافت. دراینمیان، یونسبن عبدالرحمن که از نخستین جامعنگاران حدیث است، میراث حدیثی کوفه را گرد آورد و آن را در مدینه با امام رضا(علیه السلام) در میان نهاد. او هرآنچه را به تأیید امام نرسید، حذف و از نقل آن پرهیز کرد.(79) بهسبب انجام این کار، غالیان و غافلان چنان بر او تاختند که ائمه(علیهم السلام) به موضعگیری و دفاع از او برخاستند.(80) کاری که با زراره، پیش از او و با فضلبن شاذان پس از او نیز انجام گرفت.(81) با اینهمه، نه او و نه راویان دیگر از پای ننشستند و نقد محتوایی حدیث، بهویژه رویارویی با وضع در همه شکلها و شیوههای آن، استمرار یافت. در ادامه این راه، شاهد نقادی و جلوگیری از آسیبهای نقل و فهم حدیث در روزگار غیبت صغری نیز هستیم. در تاریخ شیعه نمونههایی مشتمل بر پرسش و پاسخ راویان از امام عصر(علیه السلام) یا وکیلان و نواب عام و خاص ایشان بهچشم مىخورد.(82)
ج) نقش محدثان شیعه
محدثان شیعی از راویان جدا نبودهاند، اما توفیق همدورهبودن با ائمه(علیهم السلام) را نداشتند و متأخر از راویان و اصحاب ائمه(علیهم السلام) هستند. محدثان شیعی نیز به پیروی از ائمه(علیهم السلام) بهشناسایی آسیبها پرداختند و در گسترش فرهنگ نقد حدیث و مقابله با جریان وضع و تحریف در چند عرصه کوشیدند و نقشی مهم را ایفا کردند.
1. شناسایی و نقد روایات آسیبدیده
تاریخ حدیث، نمونه های متعددی را گزارش کرده که محدثان درپی شناسایی احادیث آسیبمند و نیز ناقلان آنها بودهاند. گزارشهای در دسترس از برخی حوزههای حدیثی نشان میدهد که محدثان و عالمان بزرگ، راویان و روایات آنها را زیرنظر داشتند تا روایتهای ضعیف و نادرست و شاذ، نقل و رایج نشود. برای نمونه، اخراجهای برخی حدیثنگاران از سوی احمدبن محمدبن عیسی اشعری، عالم بزرگ قمیان، در دهههای آغازین قرن سوم هجری، گواه این شناسایی و رویارویی شدید با اینگونه راویان است. هرچند در مواردی پس از آگاهی و کسب اطلاعات بیشتر، از برخی اخراجشدگان عذرخواهی شده است.(83) گفتنی است در ابتدا نقل از راویان ضعیف، مشکل بوده،(84) اما عبارت کشّی در اینباره(85) و تعداد اخراجیها(86) از قم، نشان میدهد که این شیوه برخورد، گاه از حد اعتدال بیرون رفته است.(87)
نمونه دیگر، محمدبن حسنبن احمدبن ولید (م 343ق) است که در مسند استادی حوزه حدیثی قم، همین نقش را بهگونهای بهتر پی گرفت.(88) او کتابهای حدیثی را به دیده نقد نگریست و هرچه را نادرست و آسیبناک میدید، به شاگردانش انتقال نمیداد.(89) شاگرد بزرگ او، شیخ صدوق، که بهتنهایی هزاران حدیث شیعه را انتقال داده است، در شناسایی کتابهای حدیثی و پیبردن به هویت راویان به او اعتماد کرد و روایاتی را که از صافی نگاه نقادانه او نگذشته، نقل نکرده است.(90)
گفتنی است رویارویی با جعل و تحریف و دیگر آسیبهای حدیث، ویژه حوزه قم نبود و حوزه بغداد که امتداد تاریخی حوزه کوفه بهشمار میرود نیز با اینگونه احادیث برخورد کرده است. بزرگان این حوزه مانند شیخ مفید و سیدمرتضی، هر حدیثی را نمیپذیرفتند و درپی يافتن قرینههایی برای اطمینان به روایت بودند. در موارد متعددی شیخ مفید و سیدمرتضی، اخباری را که حتی برخی بزرگان متأخر مکتب قم، مانند شیخ صدوق پذیرفته بودند، رد میکردند یا دستکم به وجوب پذیرش آن تن درنمیدادند.(91)
در مرحله بعد، شیخ طوسی که موضعی نرمتر از سیدمرتضی داشت، درپی نظاممندکردن عمل به خبر واحد در کتاب اصولیاش، عدةالأصول برآمد. این کتاب را میتوان زیربنای فکری عمل به اخبار در عرصه فقه و حتی عقاید شیعه و نیز ابزاری کارآمد برای رهبردن به آسیبهایی همچون تقیه و چگونگی تعامل با آنها به شیوه علمی دانست.(92) وی همچنین با کوشش بسیار، از راهیابی هر حدیث ضعیف و شاذ به عقاید و احکام شیعه، جلوگیری کرد.(93)
شیخ مفید و شیخ طوسی در جایگاه دو حلقه متصل علمی و سیدرضی و سیدمرتضی در مقام دو برادر عالم و همکار، بهنقل صحیح و بهدور از آسیب حدیث و کتابت و املای درست آن حدیث، توجه جدی نشان دادند. ازاینرو، یافتن حدیث جعلی و حتی مضطرب و محرف در برخی کتابهای ایشان مانند أمالی مفید و نهجالبلاغه، دشوار است. شیخ مفید در پیراستن منابع تاریخی و سیره نیز، با احادیث نامعتبر برخوردی پیگیر داشت و دو کتاب الإرشاد و الجمل او گواه مراقبت نَفَسگیر وی از جریان نقل احادیث تاریخی است. کار سترگ سیدمرتضی در تنزیهالأنبیاء و نیز أمالی در رویارویی با اسرائیلیات و احادیث داستانسرایان، مثالزدنی و نشاندهنده جریان رویارویی با روایتهای ضعیف در حوزه حدیث شیعه است. قرنها بعد و در حوزه حلّه، علامه حلّی و احمدبن طاووس، با دستهبندی چهارگانه روایات برپایه اسناد آنها، شیوه دیگری برای شناسایی و تعامل با احادیث ضعیفالسند معرفی کردند.
2. حل برخی آسیبهای مهم
یکی از مهمترین آسیبها در جریان نقل حدیث، مسئله اختلاف و تعارض روایات است. برپایه باور عمومی، نمیتوان دو دستور مختلف غیرقابل جمع یا دو توصیف متعارض از چیزی را به یک نفر نسبت داد. ازاینرو، انتساب برخی احادیث متعارض به معصومان(علیهم السلام) که یک نور واحد و دارای منشأ علمی یگانه بودهاند، همواره دغدغه حدیثپژوهان بوده و برخی فعالیتهای محدثان را به خود معطوف کرده است.
نمونه بزرگ این محدثان، شیخ طوسی است که برای دفاع از کیان شیعه و رد تهمت تناقض و تضاد درونی احادیث امامان(علیهم السلام)، به تألیف کتاب تهذیبالأحکام پرداخت و سپس الإستبصار فیما أختلف من الأخبار را از آن گلچین کرد. شیخ طوسی توانست با پدیده تعارض که آسیبی جدی در عرصه حدیث بهشمار مىرفت، مقابله کند. او با کشف راهحلهای گوناگون و گردآوری احادیث مختلف در یک مجموعه و یافتن برخی قرینهها، زمینه پیبردن به نادرستی یکسویی تعارض و نقادیهای بعدی را فراهم آورد. او همچنین برخی از احادیث ساختگی را در این میان شناسایی کرد.(94) گفتنی است فعالیتهای مفسران، فقیهان و متکلمان شیعی در هریک از عرصههای تخصصیشان برای حل اختلاف یا تعارض اخبار نیز قابل اشارهاند. افزون بر این، شارحان بزرگ حدیث مانند فیض کاشانی در الوافی علامه مجلسیها در روضةالمتقین و مرآةالعقول، بسیار به حل تعارض اخبار توجه داشتند و راهحلهای جدید و مقبولی برای حل اختلاف یا تعارض اخبار ارائه دادهاند.
د) تلاشهای همسان راویان و محدثان شیعی
برخی تلاشها میان راویان و عالمان نقاط مشترک بسیاری دارد؛ بهگونهای که نمیتوان آنها را در دو عرصه گزارش کرد. ازاینرو، برپایه موضوع و عنوان، به بیان گزارش کوتاه این تلاشها بسنده میکنیم.
1. تألیف کتابهای آسیبشناسی
برخی راویان خبره، طی مطالعه و قرائت و سماع حدیث، احادیث آسیبدیده را شناسایی و آنها را از احادیث درست جدا کردهاند. در اینجا به برخی نگاشتهها اشاره میکنیم:
یونسبن عبدالرحمن، تألیفی به نام عللالحدیث داشته است.(95) وی در نیمه دوم قرن دوم هجری میزیسته و از راویان و اصحاب امام کاظم(علیه السلام) (ت 183ق) و امام رضا(علیه السلام) (ت 203ق) است. این بدانمعناست که تألیف او در دانش عللالحدیث زودتر از تألیفات اهلسنت، یعنی احمدبن حنبل (ت 241ق)، ترمذی (ت 279ق)، ابنابی حاتم رازی (ت 327ق) و دارقطنی (ت 385ق) بوده است. ابوجعفر، احمدبن محمدبن خالدبن عبدالرحمنبن محمدبن علی، مشهور به برقی (م 274ق یا 280ق) نیز دو کتاب عللالحدیث و معانیالحدیث والتحریف را نگاشت.(96) در دوره معاصر نیز محمدباقر بهبودی، حسن ربّانی، عبدالهادی مسعودی (نگارنده) و سيدعلی دلبری، کتابهایی با نام عللالحدیث، آسیبشناسی حدیث و آسیبشناسی فهم حدیث را نگاشتهاند. این کتابها بیشتر به محتوای روایات و آسیبهای متنی نظر داشتهاند. ازاینرو، تفاوت چشمگیری میان تألیفات شیعی در این زمینه، با دیگر فرق اسلامی بهچشم میآید.
در زمینه شناسایی، گردآوری و جداسازی احادیث ساختگی و محرّف از دیگر احادیث نیز، شاهد برخی تلاشهای عالمان شیعی هستیم. برپایه گزارش نجاشی در فهرست خویش، ثُبَیتبن محمد، از نخستین کسانی است که به این موضوع پرداخته و کتابی مستقل درباره احادیث ساختگی تألیف کرده است.(97) همچنین در دوران اخیر، عالمانی مانند علامه شیخ محمدتقی تستری و هاشم معروف حسنی با نگارش الأخبارالدخیلة والموضوعات فی الآثار و الأخبار، دستهای از احادیث شیعه و اهلسنت را نقد کرد و پژوهشهای خود را گاه با حکم به موضوعخواندن حدیث و گاه با نتیجهای غیر از آن، برای ما به یادگار نهادهاند.
دو کتاب الحدیث النبوی بین الروایة والدرایة اثر آیتاللّه جعفر سبحانی و الرسائل العشر فی الأحادیث الموضوعة فی کتب السنة اثر سیدعلی حسینی میلانی؛ به حوزه عمومی حدیث پرداخته و برخلاف دو کتاب پیشین، احادیثِ حوزه درونی شیعه را بررسی نکردهاند. عبدالهادی مسعودی (نگارنده) نیز در کتاب وضع و نقد حدیث، به تاریخچه، انگیزه و گونههای حدیثسازی پرداخته و نشانههای احادیث ساختگی را همراه نمونههای متعدد برشمرده و معیارهای نقد حدیث را بیان کرده است. گفتنی است ما درپی شمارش کامل نبودهایم و بسی محتمل است که با کاوش در کتب فهرست و رجال، نمونه های دیگری را نیز بیابیم.
2. تدوین کتابهای رجالشناسی و فهرست
برخی فعالیتهای حدیثی، بهگونه مستقیم در دانش آسیبشناسی و نقد حدیث جای نمیگیرند، اما همسو با آن، زمینهساز و یاریگر آن بوده است. مهمترین این کوششها، تألیفهای رجالی و تدوین کتب فهرستنگاری یا همان کتابشناسی بوده است.(98) کتابهای رجال نویسندگانی مانند عبداللّهبن جبله کنانی (م 219ق) و حسنبن علیبن فضال (م 224ق) و حسنبن محبوب (224ق-149ق) که از نخستین کتابهای رجالی شیعه بهشمار میروند و در اواخر قرن دوم یا آغاز قرن سوم نگاشته شدهاند، همچنین کتابهای رجال در قرون بعد، همگی به شناسایی جاعلان و راویان پرآسیب یاری میرساند.
تألیف کتابهای مشیخه در کنار کتابهای رجال نیز، مانع رواج کتابهای جعلی یا سندسازیهای دروغین و ناشیانه بوده است. همچنین به شناسایی آنها یاری رسانده و زمینه نقد کتابها، احادیث و مبارزه با وضع را فراهم کرده است. نام بسیاری از کتابهای رجال شیعه و نیز برخی کتابهای مشیخه در کتاب مأخذشناسی رجال شیعه بهچشم می خورد.(99)
کتابهای فهرست نیز با ذکر کتب مشهور و گاه ارائه طریق وصول آنها، نسلبهنسل و طبقهبهطبقه، زمینه شناسایی کتابهای جعلی را فراهم آوردند. دو کتاب اصلی و کهن فهرست نجاشی و فهرست طوسی، دو نمونه برجستهای هستند که تقریباً همه اطلاعات مهمی را که عالمان شیعه طی چند قرن اولیه تمدن اسلامی اندوخته بودند، کاویدند و اطلاعات رجالی، تاریخی و حدیثی آنها را تدوین و برای ما به یادگار نهادند. اکنون، تنها یک مراجعه ساده به فهرستهای نجاشی و طوسی، بسیاری از واضعان کتابهای تخلیطی و التقاطی یا جعلی را به ما مینمایاند.(100) آثار بهجا مانده از این تلاشهای سترگ، در قرنهای بعد دستمایه بسیاری از نقدها و آسیبشناسیهای رجالی و حدیثی شد و تا امروز نیز از جمله منابع اصلی در بررسی و نقد حدیث و مبارزه با جعل و التقاط و دیگر آسیبها بهشمار می روند.
نتیجهگیری
برپایه آنچه گزارش شد، میتوان این ادعا را درست دانست که نقد حدیث، بهویژه نقد محتوایی و متنی آن بهوسیله امامان شیعه(علیهم السلام) بنیاننهاده شد. ایشان راویان و پیروان خود را نیز به این عرصه رهنمون شدند و از آسیبهای نقل و فهم حدیث سخن گفتند. ایشان از نقل نادرست یا بدفهمی سیره نبوی و نیز دیگر احادیث، جلوگیری کرده، باب رویارویی همهجانبه با جاعلان و حدیثسازی را گشودند و در شناسایی آسیبهای دامنگیر کوشیدند.
همچنین میتوان نتیجه گرفت که راویان شیعی، همزمان و از پی امامان(علیهم السلام)، با دقت در چگونگی تحمل حدیث، در حد توان، از راهیابی آسیبهای نقل به حدیث، پیشگیری کردند، افزون بر آن، در اعتبارسنجی منابع حدیث و نیز مضمون روایات کوشیدند.
گزارشهای آورده شده در این مقاله، نشان میدهد که محدثان بزرگ شیعی نیز در مقابل نسخههای حدیثی و آسیبزدایی از آنها بهجد کوشیدند؛ چنانکه در حل برخی آسیبهای مهم مانند اختلاف و تعارض و همچنین نقد و برملاکردن احادیث ساختگی، به تألیف کتابهای مستقل نیز دست زدند.
در اینجا میتوان ادعا کرد که شیعه در تألیف کتابهای عللالحدیث و آسیبشناسی حدیث، بهویژه آسیبهای متنی، پیشتاز بوده است. افزون بر این، سهم مهمی در تألیف فهرستهای کتابشناختی و تدوین دانش رجال دارد که به دانش نقد و آسیبشناسی حدیث یاری رساند.(101)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.