مواعظ الحسین علیه السلام در آثار آیت الله العظمی مکارم شیرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حیدری
ستم در حق بنده بی پناه
کتاب تحف العقول در ضمن موعظه هايی از سيّد الشهدا حسين بن علی عليهما السّلام چنين آورده است که امام حسين به فرزندش امام سجّاد عليهما السّلام فرمود: «پسر جانم! مبادا بر كسى كه جز خدای عزّ و جلّ در برابر تو ياورى ندارد، ستم كنى؛ أَيْ بُنَيَّ! إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَايَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ».[1]
مرحوم كلينى همين حديث را در كتاب كافى از امام باقر عليه السلام چنين نقل مى كند: «هنگامى كه پدرم (امام سجاد) در آستانه رحلت از دنيا بود، مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود، اين سخنى است كه پدرم (امام حسين) در آستانه وفات (شهادت) سفارش كرد و او از پدرش (امير مؤمنان) نقل فرمود: پسر جانم! بپرهيز از ستم كردن بر كسى كه ياورى جز خدا ندارد؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي(ع) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَايَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ».[2]
امام اميرالمؤمنين عليه السلام همچنین در ضمن وصايايی که به فرزند برومند خويش امام حسن عليه السلام دارند، مى فرمايند: «وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ، أَفْحَشُ الظُّلْمِ؛[3] ستم بر ناتوان، زشت ترين ستم است». زيرا او قادر بر دفاع از خويشتن نيست. البته ظلم درباره همه كس قبيح است؛ ولى اگر كسى مثلًا به ثروتمندى ظلم كند و مقدارى از مال او را ببرد، گر چه كار خلافى كرده، ولى لطمه زيادى بر او وارد نمى شود به خلاف آن كس كه از فقيرى مالى ببرد.[4]
ظلم و بيدادگرى در آيينه قرآن
در آيات بسيارى از قرآن مجيد ظالمان و بيدادگران به آتش سوزان جهنم تهديد شده اند، و تعبيراتى كه درباره آنها وارد شده، درباره كمتر گروهى ديده مى شود، اين نشان مى دهد كه تا چه حد اسلام براى ترك ظلم و ستم اهميت قائل است.
در آيه 29 كهف در شديدترين تهديدات مى فرمايد: «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً؛ ما براى ستمگران آتش آماده كردهايم كه آنها را از هر سو احاطه كرده، و اگر تشنه شوند و تقاضاى آب كنند آبى براى آنها مى آورند همچون فلز گداخته كه صورت ها را بريان مى كند! چه نوشيدنى بدى! و چه بد محل اجتماعى؟!».
در تعبير كوبنده ديگرى در آيه 15 جن مى خوانيم: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا؛ اما ظالمان هيزم آتش دوزخند»! اين تعبير نشان مى دهد كه آتش دوزخ از درون جان آنها زبانه مى كشد، و همان گونه كه در اين عالم آتش سوزانى بر مظلومان بودند در آنجا كه عالم تجسم اعمال است وجودشان يك پارچه آتش مى شود، و تعبيرى از اين گوياتر و رساتر درباره قوم ستمگر و ظالم وجود ندارد.[5]
همچنين در قرآن مجيد بارها به اين حقيقت اشاره شده كه بسيارى از ظالمان در همين دنيا نيز گرفتار كيفرهاى شديدى مى شوند؛ از جمله در آيه 102 سوره «هود» مى خوانيم: «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيد؛ و اين چنين است مجازات پروردگار تو، هنگامى كه شهرها و آبادى هاى ظالم را مجازات مى كند! [آرى،] مجازات او، دردناك و شديد است!».
در آيه 45 سوره «حج» نيز آمده است: «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ؛ چه بسيار شهرها و آبادى هايى كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه [مردمش] ستمگر بودند، بهگونه اى كه بر سقف هاى خود فروريخت! [نخست سقف ها ويران گشت؛ و بعد ديوارها بر روى سقف ها!] و چه بسيار چاه پرآب كه بى صاحب ماند؛ و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع!».[6]
ظلم و بيدادگرى در آيينه رويات
مولای متّقيان و اميرمؤمنان عليه السّلام درباه جزای ظلم در حکمت241 نهج البلاغه می فرمايد: «يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ؛[7] روز انتقام مظلوم از ظالم، شديدتر از روز ستم كردن ظالم بر مظلوم است». امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به ظالمان هشدار مى دهد كه در انتظار انتقام باشند.
شبيه اين مضمون با تفاوتى در حكمت 341 آمده است؛ آنجا كه مى فرمايد: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ؛[8] روز اجراى عدالت بر ستمگر، سخت تر است از روز ظلم ستمگر بر مظلوم».
جمعى از شارحان نهج البلاغه اين سخن را اشاره به انتقام الهى در روز قيامت دانسته اند. در اين صورت شديدتر بودن روز انتقام مظلوم آشكار است، زيرا مظلوم مثلًا يك بار به دست ظالم كشته يا مجروح مىشود ولى كيفر ظالم در روز قيامت مكرر خواهد بود و به آسانى پايان نمى يابد.
بعضى ديگر آن را اشاره به انتقام هاى الهى در دنيا و آخرت، هر دو دانسته اند، زيرا تجربه نشان مى دهد كه گروه زيادى از ظالمان، پيش از گرفتار شدن به مجازات الهى در آخرت، در همين دنيا كيفر شديدى مى بينند.
اگر تاريخ را مطالعه كنيم مصداق هاى زيادى براى اين مطلب ديده مى شود. در طول عمر خود نيز بسيارى از ظالمان را ديده ايم كه به چه روز سياهى نشستند و گرفتار چه عقوبت هاى دردناكى شدند؛ افزون بر رسوايى هاى فراوان و اهانت هاى شديد كه دامان آنها را گرفت.
در روايات اسلامى و نيز در نهج البلاغه كراراً به اين مطلب اشاره شده است.
امام اميرمؤمنان على عليه السلام در عهدنامه مشهور خود به مالك اشتر مى فرمايد: «لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ [يَسْمَعُ] سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ؛[9] [بدان] هيچ چيز در تغيير نعمت هاى خداوند و تعجيل انتقام و كيفر او از اصرار بر ظلم و ستم سريع تر نيست، زيرا خداوند دعاى مظلومان را مىشنود و در كمين ستمكاران است».
در كتاب «كافى» از امام صادق عليه السلام آمده است كه دو نفر درباره دعوايى كه در ميان آنها بود خدمت حضرت رسيدند. هنگامى كه امام عليه السلام سخن آنها را شنيد فرمود: «بدانيد كسى كه با ظلم پيروز شود هرگز به خيرى دست نيافته است». سپس افزود: «بدانيد مظلوم از دين ظالم بيش از آنچه ظالم از مال مظلوم مىگيرد خواهد گرفت». و در ذيل حديث آمده است كه آن دو بعد از شنيدن سخنان امام عليه السلام پيش از آنكه از جاى برخيزند با يكديگر صلح كردند؛ «دَخَلَ رَجُلَانِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي مُدَارَاةٍ بَيْنَهُمَا وَ مُعَامَلَةٍ فَلَمَّا أَنْ سَمِعَ كَلَامَهُمَا قَالَ «أَمَا إِنَّهُ مَا ظَفِرَ أَحَدٌ بِخَيْرٍ مِنْ ظَفَرٍ بِالظُّلْمِ، أَمَا إِنَّ الْمَظْلُومَ يَأْخُذُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ مَالِ الْمَظْلُومِ» ... فَاصْطَلَحَ الرَّجُلَانِ قَبْلَ أَنْ يَقُومَا».[10]
اين سخن را با حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مى دهيم آنجا كه فرمود: «بَيْنَ الْعَبْدِ وَالْجَنَّةِ سَبْعُ عِقابٍ، أهْوَنُهَا الْمَوْتُ. قالَ أنَس: قُلْتُ: يا رَسُولُ اللَّهِ! ما أصْعَبُها؟ قالَ: الْوُقُوفُ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، إذا تَعَلَّقَ الْمَظْلُومُونَ بِالظّالِمِينَ؛[11] در ميان بهشت و انسان هفت گردنه مخوف است، كه ساده ترين آنها مرگ است. انس - از اصحاب رسول اللَّه صلى الله عليه و آله - مى گويد: عرض كردم اى رسول خدا! سخت ترين آنها كدام است؟ فرمود: حضور در پيشگاه خداوند متعال، در زمانى كه مظلومان دامن ظالمان را مى گيرند».[12]
مرحوم علامه شوشترى در شرح نهج البلاغه خود داستان عبرت انگيزى نقل مى كند و مى گويد:
معروف است شخصى به نام «بكبوش»، وزير «جلال الدوله آل بويه» بود و كارهاى او را به تدريج قبضه كرد. روزى «بكبوش» مردى از اشراف بصره را آزار بسيار داد و او را همچون مرده رها كرد. مدتى بعد با گروهى عظيم سواره عبور مى كرد. همان مرد مظلوم او را ديد، گفت: خداوند داور ميان من و تو باشد. من تو را با تيرهاى شبانه هدف قرار مىدهم. «بكبوش» دستور داد او را آن قدر زدند كه همچون مرده به روى زمين افتاد و به او گفت: اين تيرهاى روز است كه به تو اصابت كرد.
سه روز بيشتر نگذشت كه «جلال الدوله» دستور داد «بكبوش» را بگيرند و او را در اتاقى روى حصيرى نشاندند و كسى را مأمور كرد كه مرتباً به او اهانت كند. فرّاش ها براى نظافت وارد اتاق شدند و حصير را از زير پاى او كشيدند، نامه اى زير آن يافتند و آن را به «ابن الهدهد» كه رئيس فراشان بود، دادند. او گفت: چه كسى اين نامه را در آنجا انداخته است؟ گفتند: نه احدى در آن حجره وارد و نه از آن خارج شده است. نامه را خواندند ديدند اين دو شعر در آن است:
سِهامُ اللَّيْلِ لا تُخْطِىءُ وَلكِنْ --- لَها أمَدٌ وَلِلْأَمَدِ انْقِضاءٌ
أَتَهْزَأُ بِالدُّعاءِ وَتَزْدَريهِ --- تَأَمَّلْ فيكَ ما صَنَعَ الدُّعاءُ
تيرهاى شبانه هرگز خطا نمى كند ولى --- زمانى دارد و آن زمان به هر حال مى گذرد.
آيا دعاى شبانه را مسخره مى كنى و بر آن عيب مى نهى؟ --- حال ببين دعا با تو چه خواهد كرد.
اين خبر به گوش «جلال الدوله» به طور مشروح رسيد. دستور داد فراشان آن قدر بر دهانش كوبيدند كه دندان هايش فرو ريخت و سپس انواع شكنجه ها را به او دادند تا هلاك شد.[13]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.