بی اطلاعی پیامبران از اتفاقات ناگوار زندگی؟!

اگر پيامبران از غيب اطلاع داشتند، چرا نتوانستند شداید و اتفاقات ناگوار را از خود دور نمایند؟!

محدوده علم پیامبران مقید به اراده الهی یا منوط به امور مرتبط با هدایت بشر یا محدود به اصولی کلی است. بنابراین می توان گفت اطلاع از امور ناگوار در محدوده تعریف شده برای علم آنها نیست. علاوه بر آن پیامبران وظیفه نداشتند همه جا طبق علومى که از راه هاى غیر عادی حاصل شده عمل کنند و انجام امور زندگی شان طبق علومى بود که از راه های عادى پیدا می شد. این هم زمینه برخورداری شان از ثواب را فراهم می کرد و هم امکان الگوگیری را برای مردمان عادی فراهم می کرد؛ بدون مواجهه با سختی های عمومی یک زندگی معمولی به عنوان انسانی عادی، الگوگیری از آنها نقض می شد.

ضرورت شفاعت با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم!؟

با توجه به اینکه خدا به همه چیز آگاه است و دوست دارد که بندگانش را ببخشد و مانعی هم در برابر بخشش او نیست، چه نیازی به شفاعت است؟

خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است. شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد. بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند. در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ يعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد.

اجماع بر تخریب قبور!

آیا بر ممنوعیّت بناء بر قبور اجماعى وجود دارد؟

اگر منظور از اجماع این باشد که علما در کتب فقهى و روایى همگى چنین فتوایى داده اند چنین چیزى ادعایى بیش نیست. چرا که پاره اى از علماى اهل تسنن بر خلاف آن نظر داده اند. اما اگر منظور، سیره عملى مسلمین بر عدم بناى بر قبور باشد، باید گفت: سیره مسلمین تا زمان عبدالوهاب و اقدام به انهدام قبور و قتل و غارت در حجاز و نجد و عراق و سایر سرزمین هاى اسلامى، بر خلاف این رویه بوده است. قبل از اسلام نیز بر قبور انبیا و صلحا سایبان و بنا قرار داشته، مانند: قبور حضرت ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف(ع).

توصیفات قرآن و تورات درباره شخصیت «حضرت يعقوب(ع)»؟

قرآن و تورات چه توصیفاتی را از شخصیت حضرت يعقوب(ع) ارائه می دهند؟

به اعتقاد تورات، يعقوب(ع) پيامبري را از برادرش «عيسو» مي ربايد!! این کتاب در نسبت نارواى ديگری مي گويد: يعقوب پيامبر(ع) تمام شب را با خدا كشتى گرفت و او را رها نكرد تا آن كه خدا بر كف ران او زد و به او بركت داد تا سرانجام رهايش كرد!!
اما قرآن، اسحاق و يعقوب را با زيباترين عبارات توصيف مى كند: «بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده‌ور بودند به ياد آور. ما آنان را با موهبت ويژه خالص گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند».

بدعت بودن عزاداری!

آیا طبق معیارهای دینی، عزاداری بدعت محسوب می شود؟!

بدعت اضافه کردن چیزی در دین یا کاستن از آن است. اما آیا موضوعی مثل عزاداری به عنوان امری فطری و منطبق بر روحیه بشری که دارای شواهد قرآنی(همچون سوگواری یعقوب در جدایی از یوسف) و روایی فراوانی است و نمونه های بی شماری - حتی به نقل از بسیاری از منابع اهل سنت - در سیره پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت(ع)، همسران پیامبر، خلفای راشدین، صحابه، تابعین و علما و فقهای ادوار مختلف فریقین دارد، می تواند امری خارج از دین باشد؟!
آیا می توان انکار کرد که رسول خدا(ص) خود هنگام شهادت عموی شان حمزه گریستند و دیگران را نیز به این کار ترغیب کردند؟ آیا می توان این واقعه تاریخی را رد کرد که خلیفه اول و مردم مکه و مدینه هنگام رحلت پیامبر به سوگواری و عزاداری پرداختند؟ بی گمان چنین نیست. احتمالا از همین روست که حتی در میان فقهای اهل سنت نیز هیچ کس فتوا به تحریم اصل گریه کردن در رثای مرگ عزیزان و اطرافیان نداده اند و همه آنها تحت شرایطی آن را مجاز شمرده اند و فقط مالکیه و حنفیه، بر اين باورند كه گریه با صدا و شیون با صوت، اشکال دارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال علي (عليه السلام):

اَلْحَاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ، وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُکْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ.

حج گزار و عمره گزار، واردشدگان بر خداوند مى باشند و بر خدا است که وارد شده بر خود را گرامى داشته، او را مشمول مغفرت و آمرزش خويش قرار دهد.

وسائل الشيعه: 4/116