محال 11 مطلب

خداوند و خلق یک خدای دیگر!

خداوند که قادر مطلق است، آیا می تواند یکی همانند خودش را بیافریند؟

چيزى كه ذاتا محال يا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمى شود و فرض چنین خدای مخلوقی نیز از این قسم محالات است. زیرا این خدای دوم در عین اینکه به اعتبار مخلوق بودن باید «ممکن الوجود»، «محدود و متناهی» و «متأخر» از خدای اول باشد، اما به اعتبار اینکه خداست لازم است «واجب الوجود ، اول و نامتناهی» باشد و چنین فرضی منجر به تناقض است.
ضمن اینکه ممکن نیست که جهان چندین خدا داشته باشد و براهین مختلفی در صدد اثبات این موضوع هستند که خدای جهان یکی است و نمی تواند خدایان متعددی وجود داشته باشند؛ چون خدایی که توسط خدای اول آفریده شده از آنجا که باید مثل خدای آفریدگار اولی باشد، لازم می آید که در کنار خدای آفریدگارش خدایی کند؛ این چندگانگى بر مخلوقات و نظام حاکم بر جهان اثر مى گذارد و نتیجه آن تضارب خدایان و عدم وحدت نظام آفرینش خواهد بود و باعث نابودی نظام هستی می شود.

خداوند و خلق موجودی که از نابودیش عاجز باشد!

آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟!

هنگام بحث های علمی گاهی به مسائلی برمی خوریم که به تعبیر دانشمندان، «صورت مسأله» آنها غلط است. بی جواب ماندن این گونه سؤالات نه از جهل دانشمندان که از جواب نداشتن آن پرسش هاست. این مسأله نیز چینن است. یعنی عقلا محال و ممتنع‏ است و این امتناع نه از اين جهت كه قدرت پديدآورنده ناقص و نارساست، بلكه از این جهت که خود آن ذاتا امكان پذيرش هستى را ندارد.

اگر بگوییم «خدا جسمى را بسازد» منظورمان این است که آن جسم «مخلوق» باشد و طبعا هر مخلوقی «محدود و فناپذیر» است. اما وقتی مى گویيم «نتواند آن را از بین ببرد»، مفهومش اين است كه آن جسم «نامحدود و فناناپذیر باشد». بنابراين صورت سؤال به اين شكل در مى آيد كه آيا خداوند مى تواند جسمى را بسازد كه هم «محدود» باشد و هم در عین حال «نامحدود» باشد؟! اين همان جمع ميان دو نقيض است و اجتماع نقیضین امری محال است. همچنین هرگاه فرض كنيم كه اين موجودی که توسط خدا خلق شده، فناپذير نباشد در اين صورت بايد فرض كنيم كه او «واجب الوجود» است و نتيجه آن اين است كه يک شئ در يک آن هم «ممكن الوجود» و هم «واجب الوجود» باشد. به عبارت ديگر، از این جهت كه «مخلوق» خداوند است بايد «ممكن الوجود» باشد؛ ولى از اين جهت كه فناناپذير است ناچار بايد «واجب الوجود» باشد.

به هر حال قدرت الهی با همه اطلاقش، شامل «محال ذاتی» نمی شود؛ و البته اين به معنای محدوديت قدرت الهی نيست. زيرا خروج «محال ذاتی» از قلمرو قدرت الهی حاصل كاستی و نقصان در قدرت خداوند و فاعليت او نيست؛ بلكه نقص و اشكال در «محال ذاتی» است که قابليّت تحقق ندارد و امری ناشدنی است.

قدرت خداوند و عمر طولانی امام زمان(عج)

آيا محال است بر خداوند كه عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را بسیار طولانى كند؟

خداوند بر هر امری که محال ذاتى و وقوعى نباشد، قادر است و محال نيست كه به خاطر مصلحت هایی عمر شخصى را طولانى كرده و او را از آفات مرگ نگه دارد. حيات و طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز همراه با معجزه و خرق عادت است و اين امر طبيعتاً محال نيست و علم نمى تواند آن را به طور مطلق نفى كند؛ زیرا اسباب تأثير گذار در عالَم، منحصر در شناخت ظاهرى ما نيست؛ علاوه بر اینکه همین اسباب را نیز بطور کامل کشف نکرده ایم. لذا ممکن است عواملى در فرد یا افرادى از بشر وجود داشته باشد که بتواند عمر او را طولانى سازد به حدى که گاه به هزار یا هزاران سال برسد.

قدرت مطلق خداوند و پارادوکس سنگ!

آیا خداوند می‌تواند سنگی را خلق کند که قادر به بلند کردن آن نباشد؟

اراده خداوند به امور محال که ذاتا ناشدنی هستند تعلق نمی گیرد. خلق نشدن چنین پدیده هایی نه از محدودیت قدرت خداوند که از محال بودن پدید آمدن خود آنهاست. خداوند خالق چنین سنگی و محیط و مسلط بر آن است و لازمه اینکه عاجز از حرکت دادنش باشد این است که در عین محیط بودنش، بر آن محیط بر آن نباشد و این اجتماع نقیضین است، که در فلسفه و علوم عقلی ثابت شده امری محال و ناشدنی است.

قرار دادن دنیا، در یک تخم مرغ!

آیا خداوند می تواند دنیا را با حفظ حجم آن در یک تخم مرغ جای دهد؟ اگر مى تواند، چگونه؟ و اگر نمى تواند، چرا خداوند را قادر مطلق می دانیم؟!

چنین فرضی مستلزم اینست که تخم مرغ در عین اینکه کوچک است بزرگ باشد تا دنیا را در درون خود جای دهد؛ و دنیا نیز در عین بزرگ بودن کوچک باشد تا درون تخم مرغ جای گیرد!
این مساله از آن رو که مستلزم «اجتماع نقیضین» است، امری محال بوده و اراده الهی به آن تعلّق نمی گیرد. زیرا امری است که ذاتا «ناشدنی» است.
در واقع مشكل اين امور از ذات خود آنهاست و نه از قدرت و مهارت فاعل. بنابراین این امور واقع نمی شوند چه فاعل آنها قادری مطلق باشد و چه موجودی ضعیف مثل انسان.
امیرالمومنین(ع) این سوال را در عباراتی كوتاه و پرمغز چنین پاسخ داده اند: «إنّ اللَه تَعَالَى لَا يُنسَب إلَى العَجز وَ الّذِي سَألتَنِي لَا يَكُون‏»؛ (به خداوند ناتوانی نسبت داده نمی شود، ولى آنچه سوال كردى، امر محالى است).

اثبات وجود خدا برای یک کافر

چگونه وجود خدا را برای يک كافر اثبات كنيم؟

می توان با توجه دادن او به ندای فطرت و نظم حاکم بر جهان و دعوت کردن او به تأمل در پدیده های مرگ و حیات، در کنار ادله عقلی صرف، با او بحث و گفتگو کرد.
امور فطرى همواره در طول تاريخ ثابت است و نوعى خداباوری در نهاد و فطرت هر فردی وجود دارد.
همچنین نظم در هر مجموعه ای، حکایت از شعور، طرح و هدف می کند و انسان هر کجا نظم و قوانین ثابتی دید، مبداء آن را جست و جو کرد.
هر انسانی اعتراف مى كند كه حیاتش از خودش نیست و همه مى ميرند؛ اينجا نيز جاى تفكر و انديشه است؛ اگر هستى آنها از خودشان بود، بايد جاودانه می بودند!
طبق برهان عقلی «امکان و وجوب» نیز جهان و موجوداتش همه از ممکنات اند که برای وجودشان نیازمند موجود و علّتی می باشند که وجودش ذاتی است و نیازمند به علتی نیست.

ایجاد محال عقلی با معجزه

آیا یک محال عقلی می تواند به عنوان معجزه از پیامبری صادر شود؟

محال عقلى به حکم عقل غیر ممکن است، یا به تعبیر دیگر از دایره قدرت بیرون مى باشد. یعنى اصولا به کاربردن کلمه قدرت در مورد آن بى معنا است و خود پیشنهاد ایجاد محال عقلی، غلط است و در حقیقت مفهومش این است که انسان در آن واحد، چیزى را بخواهد و نخواهد. بنابراین محالات عقلى نه در بحث اعجاز و نه در هیچ بحث دیگرى قابل طرح نیست؛ آنچه قابل طرح است محال عادّى است.

فطرى بودن بطلان تسلسل

از چه راهى مى توان به فطرى بودن بطلان تسلسل پى برد؟

در فطرى بودن بطلان تسلسل همین بس که آن را از زبان فطرت کودکان بشنویم زیرا فطرت سالم آنها، تسلسل را محال مى داند؛ به عنوان مثال، کودک با کنجکاوى از پدر خود مى پرسد که پدر شما کیست؟ و پدر او که بود؟ تا این که سرانجام پدر مى گوید: پدر همه ما آدم(ع) است، کودک سؤال مى کند پدر او کیست؟ پدر پاسخ می دهد: خدا آفریدگار همه موجودات است و وجود او از خودش مى باشد. در این لحظه فطرت کودک قانع شده و به سؤالات خود خاتمه مى دهد. این مثال ما را به واقعیّت ادراک فطرى سالم آشنا مى سازد.

برهمائی ها و انکار بعثت انبیاء ــ توجیهات برهمائیها در انکار بعثت

پیروان مذهب برهمائی برای انکار بعثت انبیاء چه توجیهی دارند؟

پیروان مذهب «برهمائی» بعثت پیامبران را به کلى نفى کرده، و حتّى آن را محال و غیر معقول دانسته اند! و معتقدند همان وظایفى را که عقل براى انسان تعیین مى کند کافى است !امّا نکته قابل توجه این است که برهمائى ها نه انبیاء و برنامه آنها را به درستى شناخته اند، و نه میزان قدرت عقل را.

اثبات وجود امام زمان(عج) از طريق «حساب احتمالات»

آیا می توان از راه «حساب احتمالات» وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را به اثبات رساند؟

شهيد صدر(ره) مى فرمايد: «قضيه مهدى(عج) حقيقتى است كه امت اسلامى در طول قرن ها با آن زندگى نموده و خصوصا در طول هفتاد سال نواب خاص در خلال معاشرتشان با مردم به آن تذكر داده اند. آيا انسان مى تواند باور كند كه دروغى بتواند نه تنها در مدت هفتاد سال، بلكه قرن ها دوام آورد؟ آری از قديم الايام گفته شده كه ريسمان دروغ كوتاه است و نيز منطق حيات و زندگانى ثابت مى كند كه از جهت علمى و به حساب احتمالات محال است كه دروغى به اين شكل بتواند دوام آورده و اطمينان تمام امت را جلب نمايد».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عَن الرّضا عليه السّلام :

يا دِعبِلُ! اِرْثِ الحُسَيْنَ عليه السّلام فَاَنْتَ ناصِرُنا وَ مادِحُنا ما دُمْتَ حَيّاً فَلا تُقصِرْ عَنْ نَصْرِنا مَا اسْتَطَعْتَ.

اى دعبل ! براى حسين بن على عليه السّلام مرثيه بگو، تو تا زنده اى ، ياور و ستايشگر مايى ، پى تا مى توانى ، از يارى ما کوتاهى مکن .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567